اولین اول مهر

اغلب بچه ها یا حداقل اونایی که هم سن و سال من هستن و من میشناسمشون ،اولین اول مهرشون رو با مامانشون رفتن مدرسه حالا بماند که بعضیا خانوادگی رفتن.اما من،بر عکس همه خودم رفتم ،تازه اون موقع ها زمان ما جشن شکوفه ها هم در کار نبود و همون روزی که همه رو کلاس بندی میکردن کلاس اولی ها هم میرفتن مدرسه.حالا این روزها واسه دانش آموزایی که میرن کلاس اول راهنمایی هم جشن شکوفه ها میگیرن!

اولین اول مهری  که رفتم مدرسه رو کاملا یادمه ،با خاله ام رفته بودم مدرسه اون قرار بود نقش مامانم رو ایفا کنه…از کلاس پنجم شروع کردن به خوندن اسم ها،من کنار اون درختای چنار و کاج بلند ایستاده بودم .  با کلی حسرت به بقیه ی بچه ها نگاه میکردم که با مادراشون اومدن و گاهگداری مامانشون واسه اینکه بچشون تو گرمای سر ظهر اول مهر گرمازده نشه آب میریختن  تو اون لیوان های زرد رنگی که به جای دسته یه ساز دهنی قرمز بهش چسبیده بود…اون لحظه بود که دلم میخواست برگردم خونه و متکا رو بذارم رو دهن بردارجانم(!) وخفه اش کنم !!!چون  تنها دلیلی که که مامانم همراهم نبود وجود همین برادرجان بود…اون زمان تو حیاط اون مدرسه از علی کلی کینه به دلم داشتم چون حس میکردم که با اومدنش بین منو مامانم جدایی انداخته…بماند که این روزها کلی بهش وابسته ام…

همیشه اول مهر که میشه همون حسی رو دارم که اون روز داشتم یه جوری نسبت به بقیه بچه هایی که با مادراشون میرن مدرسه حسودی میکنم…

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد