مصعب با زنان مختار چه کرد؟




                     مصعب با زنان مختار چه کرد؟





                         داستانی تلخ و عبرت آموز

پـس از آنکه اکثر بزرگان کوفه در بصره به مصعب برادر عبدالله زبیر که از طرف او استاندار بصره بود پیوستند و همه در آنجا گرد آمدند با شور و مشورت یکدیگر بنا گذاشتند تا مصعب را علیه مختار تحریک کنند.

شبث بن ربعـى سوار استرى شد، دم قاطر را برید و گوشش را چاک زد و صدا را به واغوثاه بلند کرد و جلو خانه مصعب آمد، دربان مصعب را گفت شخصى با چنین وضعى جلو در آمـده و اجازه مـى خـواهد، مصعب گفت : این عمل جز از شبث از کسى سر نمى زند، شبث وارد شد، پشت سرش رجال کوفه وارد شدند و او را تحریک مى کردند که بر مختار حمله کند و کوفه را متصرف گردد. مصعب پاسخ نمى داد تا اینکه محمد بن اشعث بن قیس وارد شد، مـصعـب او را در کنار خـود نشانید و احتـرام شایانى نمود، او نیز تقاضاى کوفیان را درخواست کرد.

مـصعب گفت : اگر مهلب بن ابى صفره ببصره بیاید و با ما موافقت کند من اقدام مى کنم ، مـهلب از طرف مـصعـب حاکم فارس بود نامه اى به او نوشت و او را طلبید تا با مختار بجنگد، مهلب خوش نداشت که با مختار جنگ کند لذا از رفتن به بصره عذر خواست .

مـصعـب بن اشعـث را گـفت : باید به فارس رفته و او را حرکت دهى ؟ محمد بن اشعث به فارس رفت و پیام مصعب را رسانید و او را به قیام دعوت و تحریک کرد.

مهلب گفت : مگر قاصدى کوچکتر از تو نداشت که تو را فرستاده است ؟
ـ من قاصد کسى نیستم جز اینکه بردگان ما بر ما چیره شده اند و بر زن و فرزند و حرم ما مسلط گردیده اند از این رو مجبوریم براى پیشرفت کار خودمان فعالیت کنیم .

مهلب با جمعیت انبوه و اموال بسیارى حرکت کرد و وارد بصره شد. پس * از ورود مهلب مصعب جسر بزرگ را لشگـرگـاه قـرار داد و دستور داد سپاهیان در آنجا اجتماع کنند، و ضمنا عـبدالرحمـان بن مـخنف را به کوفه فرستاد و گفت : هر چه مى توانى از مردم کوفه را وادار کن تا به سپاه ما ملحق گردند و از اطراف مختار بپاشند، عبدالرحمان به کوفه رفت و در پنهان کار خود را انجام مى داد.

مـخـتـار از شورش و قـیام مـصعـب آگـاه شد در مـسجد به سخنرانى پرداخت و گفت : اى اهل کوفه که شما پشتیبان دین و یاران حق و کمک کار ستمدیدگانید شمائید شیعیان خاندان پیامبر، بدانید آنانکه بر شما ستم کردند و فرار نمودند، نزد همنوعان خود اجتماع کرده و افـراد فـاسقـى نظیر خـودشان را تـحریک کردند تـا حق را بکوبند و باطل را رواج دهند.

اگـر کشتـه شوید در روى زمین کسى خدا را نمى پرستد مگر به دروغ و آن وقت است که اهل بیت پـیغـمـبر را لعـن مـى کنند، پس براى خدا قیام کنید وزیر پرچم احمر بن شمیط بجنگـید و بدانید که چون با ایشان روبرو شوید آنها را مانند جمعیت عاد و ثمود خواهید کشت .

دو لشگر صف آرائى مى کنند

مختار سران کوفه را که قبلا با ابراهیم بودند زیر پرچم احمر بن شمیط که از موالى بود فرستاد، در مذار دو لشگر در مقابل هم صف آرائى کردند، رئیس قواى مختار سپاهیان خود را تقسیم بندى نمود، چون مردم بومى کوفه در قیام مختار از موالى زیاد صدمه دیده بودند لذا در صدد انتقام بودند، عبدالله بن وهب که فرمانده میسره سپاه مختار بود پیش فرمانده قوا احمر بن شمیط آمد اظهار داشت جمعیت فراوانى از موالى را دیدم که سواره اند و عده اى پیاده و شما نیز پیاده اید، ممکن است جنگ سخت شود آنگاه سواران فرار کنند و عده پـیاده شکست بخورند خوب است دستور بدهى که همه پیاده جنگ کنند تا اگر زمینه فرار پیش آید مجبور باشند به مقاومت و یکدیگر را بپایند؟

ابن شمـیط فکر کرد که عبدالله براى او خیر خواهى مى کند که بهتر بجنگند ولى هدف عبدالله این بود که تمام موالى پیاده باشند تا اگر شکستى رخ بدهد همه تلف شوند و چنین هم شد!
مصعب ، عباد بن حصین را که فرمانده سواره نظام بود بسوى احمر بن شمیط روانه کرد و جنگ سختى نمودند ولى یک نفر از ایشان از جاى خود حرکت نکرد، او برگشت.

سپـس مـهلب که فـرمـانده مـیسره سپـاه مـصعـب بود بر عـبدالله بن کامـل فرمانده میمنه مختار حمله کرد و مدتى جنگیدند، و مهلب بجاى خود برگشت ، دوباره دستـور حمـله داد، در این حمـله بیشتـر سربازان ابن کامـل فـرار کردند ولى خود او با جمعیتى از قبیله همدان مقاومت کرد ولى طولى نکشید که آنها نیز شکست خورده و فرار کردند.

در همـین اوقات عمر بن عبیدالله بن معمر فرمانده میمنه مصعب بر عبدالله بن انس فرمانده میسره سپاه کوفه حمله کرد و ساعتى جنگید و بجاى خود برگشت .

در مـرحله چـهارم تمام سپاه مصعب حمله شان را متوجه احمر بن شمیط نمودند و او جنگید تا کشته شد، سپاهیانش یکدیگر را به استقامت و پایدارى تشویق مى کردند اما مهلب فریاد کشید چرا خود را به کشتن مى دهید فرار کنید؟

تـمـام سربازان ابن شمـیط که پیاده بودند در صحرا پراکنده شدند، مصعب ، عباد بن حصین را به تـعقیب فراریان فرستاد و سفارش کرد هر که را دستگیر کردید بکشید و اسیر نیاورید، سپاهیان مصعب بى رحمى را از حد گذرانیدند از این سپاه جز عده قلیلى جان در نبردند و اعمال وحشیانه اى انجام دادند.

یکى از سربازان مصعب مى گوید سرنیزه ام را بچشم یکى از آنها فرو بردم و به این اکتفا نکردم بلکه در میان چشمش مى چرخانیدم !

وقـتـیکه خـبر شکست سپاه به مختار رسید سر در گوش عبدالرحمان بن ابى عمیر نهاد و گـفـت : به خـدا سوگـند بردگـان و مـوالى به اندازه اى کشته شدند که هیچ سابقه نداشتـه است سپـس گـفـت : ابن شمـیط کشتـه شد، و ابن کامل کشته شد، فلان و فلان ... کشته شدند.
افرادى را نام برد که یک نفر از آنها در میدان جنگ از یک لشگر بهتر بودند!!

عبدالرحمان گفت : در حقیقت مصیبت بزرگى است ؛ مختار پاسخ داد: از مرگ چاره نیست ، خیلى دلم مى خواهد مانند ابن شمیط بمیرم .
این وقت فهمیدم اگر مختار پیشرفت نکند آنقدر مى جنگد تا کشته شود!

مختار وارد جنگ مى شود


مختار خبر شد که مصعب و سپاهیانش از طریق شط به طرف کوفه مى آیند با جمعى رفت و آب شط را در نهرهاى فـرعـى انداخـت تـا آنکه آب شط قطع شد و کشتیهاى ایشان به گل نشست ، ایشان از کشتى خارج شدند و بر اسبها سوار و عازم کوفه گردیدند.

مختار که دید از این نقشه هم نتیجه اى نگرفت در حروراء سر راه مصعب توقف کرد و آن جا را لشگرگاه قرار داد مصعب رسید و در مقابل مختار صف آرایى نمود.

مـخـتـار در مقابل هر یک از قبائل پنجگانه بصره مردى از یاران خود را فرستاد، سعید بن مـنقـذ که رئیس مـیسره سپـاه مـخـتـار بود در مـقـابل قـبیله بکر بن وائل فرستاد که رئیس ایشان مالک بن مسمع بکرى بود.

عـبدالرحمـان بن شریح شبامـى را که رئیس بیت المـال مـخـتـار بود بسوى مـالک بن مـنذر رئیس قـبیله عـبد قـیس گسیل داشت .
عبدالله بن جعده را براى قیس بن هیثم رئیس قبیله عالیه تعیین کرد.

مـسافـربن سعـیدبن نمران را بسوى زیاد بن عمرو عتکى رئیس ازد روانه کرد سلیم بن یزید کندى که فرمانده میمنه سپاه بود با احنف بن قیس * رئیس بنى تمیم روبرو شد.
و سائب بن مـالک اشعـرى را در مـقابل محمدبن اشعث که رئیس کوفیان بود که به مصعب پیوسته بودند، قرار داد.
و خود مختار در میان بقیه اصحاب و سپاهیان کوفه قرار گرفت .
جنگ شروع شد و هر کس با رقـیب و شخـص مـخـالف و مقابل خود به جنگ پرداخت .

عبدالرحمان بن شریح و سعید بن منقذ که فرمانده میسره مختار بودند با سپاهیان خود به دو قبیله عبد قیس و بکر بن وائل حمله کردند و جنگ سختى نمودند، و عبدالرحمان و سعید دو فـرمـانده مـخـتـار گـاهى با هم مـى جنگیدند و گاهى یکى به جنگ مى پرداخت و دیگرى استراحت مى کرد تا آنها برمى گشتند دسته دیگر حمله مى کردند.

مصعب دید که قبیله هاى عبد قیس و بکر بن وائل سخت به زحمت افتاده اند.
مـهلب را گفت : چه انتظار مى کشى مگر نمى بینى که این دو قبیله چه مى کشند؟ با یاران خود حمله کن ، مهلب گفت : در انتظار فرصت هستم .

مـخـتـار عـبدالله بن جعده را فرمان داد تا به جمعیتى که روبرویش قرار دارند حمله کند عـبدالله حمله سختى نمود دو لشگریان مصعب و قبیله عالیه را چنان مجبور به عقب نشینى کرد که تـا جایگاه مصعب تبدیل به میدان جنگ شد، مصعب که مرد شجاعى بود و از فرار ننگ داشت زانو بر زمین نهاد و شروع به تیراندازى نمود و سپاهیان نیز همراه وى ساعتى جنگیدند تا آنکه عبدالله و سپاهیانش بجاى خود برگشتند.

این وقـت مـصعـب به سراغ مهلب که ریاست دو خمس از اخماس بصره را به عهده داشت که پـرجمعیت ترین و مجهزترین اخماس و قبایل بصره بودند فرستاد و گفت : بى پدر تا کى انتظار مى کشى ؟

مـهلب اندکى تاءمل کرد و آنگاه به سپاهیان خود گفت : تمام سپاهیان امروز مى جنگیدند و شما استراحت کردید و آنها هم خوب به میدان آمدند اکنون نوبت شما است حمله کنید و صبر را پـیشه نمائید؟ حمله سختى بر سپاه مختار کردند و آنان را سخت در منگنه گذاشتند، این وقت کسانیکه واقعا به خونخواهى امام علیه السلام مى جنگیدند تحریک شدند!

عبدالله بن عمرو نهدى که از یاران على علیه السلام بود و در صفین در رکاب آن حضرت شرکت داشت ، سر به آسمان نمود و گفت : پروردگار امروز به همان نیت مى جنگم که در لیله خـمـیس در صفین جنگیدم ، خدایا از کردار مردم بصره بیزارم ، سپس حمله کرد و آنقدر جنگید تا کشته گردید.

مـالک بن عمرو که فرمانده پیادگان بود مشغول جنگ شد اسبش را آوردند سوار شد و به جنگ پرداخت ، تا آنکه سپاه مختار سخت از هم پاشیدند به خود گفت : سوارى را مى خواهم چـه کنم ، به خـدا قـسم در اینجا کشته شوم بهتر از آن است که در خانه ام کشته گردم فـریاد کشید: صاحبان بصیرت کجایند، آنانکه صبر و تحمل را پیشه نمودند کجایند؟ با این اعلان در حدود پنجاه نفر گردش جمع شدند، نزدیک غـروب بود که بر سپـاه مـحمد اشعث حمله کردند، دو نیرو با تمام قوا مى کوشیدند تا آنکه شب فـرا رسید و جنگ متارکه گردید محمد اشعث و مالک را در یک جا کشته یافتند، سپس چهار نفر را احتمال دادند که محمد اشعث را کشته باشد.

سعید بن منقذ با جمعى از قبیله اش که در حدود هفتاد نفر بودند شروع به جنگ نمودند تا همه کشته شدند.
سلیم بن یزید کندى با نود نفر از بستگانش به جنگ پرداختند و آنقدر جنگیدند تا سلیم کشته شد و یارانش پراکنده شدند.

مختار خود در جلو کوچه شبث مشغول جنگ شد و تصمیم گرفت از آن نقطه حرکت نکند تا جنگ به نفع یک طرف پایان پذیرد تمام شب را تا صبح جنگیدند و افراد زیادى از یارانش کشته شدند مخصوصا افراد بسیارى از حافظان و قاریان قرآن در آن شب کشته شدند و اکثـر سپـاهیانش * از اطرافش پراکنده گردیدند، مخصوصا قبیله همدان سخت پافشارى کردند تـا بالاخـره دیدند کارى از پیش نمى برند به مختار پیشنهاد کردند که جمعیت رفته اند چه خوب است شما هم به قصر پناه ببرید.

به ناچار از جنگ دست کشیده و وارد قصر حکومتى شدند.

مختار در قصر محصور مى گردد

چون روز بر آمد مصعب با بصریان و کوفیان که به او پیوسته بودند به طرف سبخه رفـتـند، مهلب را در آنجا بدید مهلب گفت : چه پیروزى شیرینى است اگر محمد بن اشعث کشتـه نشده بود، مصعب گفت : راست است ، همینطور است که مى گوئى ، چون به سنجه رسیدند راهها را بستند و از رسیدن آب و طعام به قصر جلوگیرى کردند.

مـصعـب سران سپـاه خود را در میادین و کوچه هاى کوفه پخش و هر نقطه اى را به یکنفر سپرد، مختار و کسانى که با او در قصر بودند گاهگاهى بیرون مى آمدند و مختصر جنگى مـى کردند ولى چـون بسیار ضعیف شده بودند دوباره بقصر برمى گشتند بعضى از زنانیکه شوهرانشان با مختار در قصر بسر مى بردند به بهانه رفتن مسجد و یا دیدار دوستـانشان مختصر آب و نانى به ایشان مى رسانیدند تا آنکه مهلب که مرد کار آزموده اى بود از حیله آنان آگاه شد و زنان را نیز مانع گردید.
مـخـتـار دستـور داد مـقـدارى عـسل در چـاهیکه در مـیان قـصر بود بریزند تـا آب چـاه قابل آشامیدن گردد.

مختار با کسانى که در قصر بودند به مشورت پرداخت که چه مى توان کرد؟ آنان نظر دادند که از مـصعـب براى خود امان بگیریم به سپاهیان پیشنهاد کردند که اگر تسلیم بشویم به مـا امـان مى دهید؟ آنها گفتند: تسلیم بشوید تا نظر خودمان را درباره شما پیاده کنیم .

مختار گفت : هرگز بحکم ایشان راضى نمى شوم و هر یک از شما که به حکم آنان تن در دهد او را بخـوارى مـى کشند، ولى اگر بجنگیم تا کشته شویم مرگ با افتخار را درک کرده ایم و اگر شما هم جز این را اختیار کنید پشیمان مى شوید زیرا پس از آنکه بر شما دست یافتند هر یک از شما را به عنوان اینکه کسى را کشته اید صاحبان خون از شما انتقام خـواهند گـرفـت و پـیش بینى مختار کاملا درست از آب در آمد زیرا تمام کسانیکه تسلیم بحکم سپاه بصره شدند دست بسته کشته شدند و یک نفر از ایشان جان در نبرد.مختار کشته مى شودمختار که از همراهیان خود احساس ضعف و زبونى نمود شخصا تصمیم بر خروج گرفت ، نزد همسرش ام ثابت فرستاد تا مقدارى عطریات برایش * بفرستد، طیب فراوانى برایش فـرستـاد، مـخـتـار غـسل کرد و حنوط نمود و سپس طیب را بر سر و صورت خود، مالید با نوزده نفر از قصر خارج شد که از جمله سائب بن مالک بود که هنگام مسافرت او را بجاى خود حکومت مى داد.

سائب را گفت : نظر تو درباره ما چیست ؟ سائب گفت : راءى شما چیست ؟
مـخـتـار اظهار داشت : من یکى از رجال عربم ، ابن زبیر حجاز را متصرف شده ، و ابن نجده یمامه و مروان شام را در اختیار گرفت و من این شهرها را به چنگ آوردم جز اینکه من در مقام انتـقـام و خـونخـواهى خـاندان پـیغـمـبر بر آمـدم عـده اى را به جرم قتل آنجناب کشتم لذا بر من شوریدند وگرنه از ایشان کمتر نبودم ، لذا اگر نیّت پاکى ندارى از حیثیت و شرافت خود دفاع کن و در این راه بجنگ ؟ سائب گفت : انا للّه و انا الیه راجعون چرا در راه پیشرفت همین هدف نجنگم و در راه حیثیتم بجنگم .

مـخـتار از قصر خارج شد و به سپاه مصعب پیشنهاد کرد آیا به ما امان مى دهید؟ گفتند امان مـى دهیم تـا مـا هر چه صلاح دیدیم با شما رفتار کنیم ، مختار گفت : هرگز راضى به حکم شما نخواهم شد، شروع به جنگ نمود آنقدر جنگید تا کشته شد.
مـى گـویند مـخـتـار در مـحل زیتـونیها کشته شد و دو برادر بنام طرفه و طراف او را کشتند.

رفتار مصعب با تسلیم شدگان


چـون کسانى را که در قصر متحصن بودند بر مصعب عرضه شدند عبدالرحمان پسر محمد اشعـث و دیگـران پـیشنهاد کردند که تمام آنها را که جمعیت زیادى بودند از دم شمشیر بگـذرانند، بجیربن عبدالله مسلمى که از جمله موالیان بود مصعب را گفت : خدا ما را به اسارت و تـو را به عفو و گذشت امتحان مى کند که در یکى خوشنودى و در دیگرى خشم پروردگار است ، هر که عفو کند خدا نیز از او در گذرد، و هر که عقوبت کند ایمن نیست که از او قـصاص کنند، سپـس گـفـت : پـسر زبیر؛ مـا اهل قبله شما و همکیش شمائیم ترک و دیلم نیستیم ، مخالفت ما با همشهریانمان خارج از یکى از دو صورت نیست یا مـا اشتـباه کرده ایم یا ایشان ، و در هر حال وضع ما مانند مردم بصره است که مدتى با هم جنگیدند و سپس * متحد شدند شما هم که اکنون پیروز شده اید گذشت کنید و جوانمردى نشان دهید؟ بجیر باندازه اى از این سخنان گفت : که مصعب و همراهانش * نرم شدند و تصمیم بر گذشت گرفت .

ولى عبدالرحمان اشعث گفت : مصعب ؛ اگر مى خواهى ایشان را آزاد کنى پس از ما دست بکش و انتظار نداشته باش یا ما را باید داشته باشى یا آنان را وگرنه میان ما و آنها آشتى پـذیر نیست . مـحمد بن عبدالرحمان بن سعید همدانى گفت : پدرم و پانصد نفر از قبیله همـدان کشتـه شده اند که همه آنها بزرگان شهر و قبیله بودند، آنها را آزاد مى کنى و حال آنکه هنوز خونهاى ما در درون ما مى جوشد، یا ما یا آنها!

بلکه هر قبیله و خاندانى که در مبارزات با مختار کشته داده بودند سخنانى از این مقوله گـفـتـند و تقاضاى کشتن آنها را کردند، مصعب که چنین دید دستور کشتن آنها را داد و گفت : تمام آن جمعیت را گردن بزنند.

ایشان دستـجمـعـى فریاد کشیدند که پسر زبیر ما را مکش که به ما احتیاج خواهى داشت فـردا که لشگـر شام به جنگ شما آیند ما را پیشاپیش سپاه بفرست اگر کشته شویم مـقـصودت حاصل شده و علاوه که ما کشته نشویم مگر آنکه جمعیت ایشان را در هم بشکنیم و اگر پیروز شویم باز هم به نفع تو و همراهان تو است .

لیکن مصعب بجهت رضایت و خوشنودى دیگران همه را از دم شمشیر گذرانید!
و چـون خـواستـند بجیر را بکشند گفت : پس این خواهش مرا بپذیرید که مرا در کنار این افـراد نکشید زیرا به ایشان پیشنهاد کردم تسلیم نشوید بلکه مردانه بجنگید تا کشته شوید آنها پـیشنهاد مـرا نپـذیرفـتـند لذا نمـى خـواهم خـون مـن داخل خون چنین افراد بى اراده اى گردد.
مـسافر پسر سعید بن نمران گفت : مصعب ؛ جواب خدا را چه خواهى گفت هنگامى که بر او وارد گـردى که یک جمـعـیت انبوهى که اختیار خود را بدست تو سپردند کشتى با اینکه فرموده است جز در مقام انتقام و قصاص * کسى را نکشید، اگر یک عده از ما جنگیده و افرادى را کشتـه اند لیکن یک عـده دیگـرى هستند که در هیچ جنگى شرکت نداشته اند بلکه در کوهپـایه و دهات بوده اند که مشغول جمع آورى مالیات بودند و راهها را امن مى کردند، بسخنان مسافر هم گوش ندادند.

سپـس گفت : خوار و زشت کند روى کسانى را که با ایشان گفتم : از یکى از کوچه ها حمله کنیم و جمعیت را متفرق ساخته و بقوم و قبیله خود ملحق گردیم حرف مرا نشنیدند.
رفتار مصعب با زنان مختار

پـس از آنکه مـصعـب از کشتن اسیران فارغ شد، زنان مختار را احضار کرد، ام ثابت دختر سمرة بن جندب را گفت : عقیده ات درباره مختار چیست ؟ ام ثابت گفت : من آنچه را مى گویم که تو بگوئى . مصعب او را آزاد کرد.

عمره دختر نعمان بن بشیر انصارى را گفت : تو چه میگوئى ؟ عمره گفت : او بنده صالح خـدا بود، مـصعب این زن را زندان کرد و به برادرش عبدالله زبیر به دروغ نوشت ، این زن را عقیده آنست که مختار پیغمبر بوده است .

عـبدالله در پـاسخش نوشت : که او را بکش ، مصعب این زن را به شخصى بنام مطر سپرد تـا او را بکشد این نانجیب با سه ضربت شمشیر او را کشت ، کشته شدن این زن عاطفه افـراد را تـحریک کرد و زبان به اعـتـراض بر مصعب گشودند و شعراء در این زمینه اشعـارى سرودند که از جمله عمربن ابى ربیعه قرشى اشعارى گفت که از آنها ابیات زیر است :

انّ من اعجب العجائب عندى
قتل بیضاء حرّة عطبول
قتلت هکذا على غیر جرم
انّ للّه درّها من قنیل
کتب القتل و القتال علینا
و على المحصنات جرّ الذیول

همانا شگفترین شگفتیها نزد من کشتن زن سفید چهره آزاده زیباى گردن کشیده است که بدون گناه کشته شد و خدا او را از میان کشته ها خیرش * دهد.

همانا کشتنت و کشته شدن بر ما و بر زنان پاک دامن واجب گشته است .

بسیار بسیار جالب حتما ببینید

بسیار بسیار جالب حتما ببینید



خدا را دوست دارم بخاطر

خدا را دوست دارم بخاطر

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با هر username که باشم، من را connect می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند .
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه friend برای من add می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه wallpaper که update می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با اینکه خیلی بدم من را log off نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می گذارد هر جایی که می خواهم Invisibel بروم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی کند.
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه اجازه، undo کردن را به من می دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آن من را install کرده است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت به من پیغام the line busy نمی دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اراده کنم، ON می شود و من می توانم باهاش حرف بزنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه دلش را می شکنم، اما او باز من را می بخشد و shout down ام نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه password اش را هیچ وقت یادم نمی رود، کافیه فقط به دلم سر بزنم
http://www.navazesh.danagig.ir/wp-content/uploads/2010/06/aseman.jpg

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تلفنش همیشه آنتن می دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه شماره اش همیشه در شبکه موجود است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت پیغام no response to نمی دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هرگز گوشی اش را خاموش نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه نامه هاش چند کلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو کارش نیست
خدا را دوست دارم ، بخاطر اینکه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با کس دیگری حرف می زنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه من را برای خودم می خواهد، نه خودش
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه فقط وقت بی کاریش یاد من نمی افتد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم از یکی دیگر پیشش گله کنم، بگویم که ....
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است
به خاطر اینکه می توانم احساسم را راحت بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تنها کسی است که می توانی جلوش بدون اینکه خجل بشوی گریه کنی، و بگویی دلت براش تنگ شده
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم
خدا را دوست دارم به خاطر اینکه از من می پذیرد که بگویم : خدا را دوست دارم

اس ام اس ولنتاین ۸۹ | پیامک تبریک ولنتاین ۲۰۱۱

اس ام اس ولنتاین ۸۹ | پیامک تبریک ولنتاین ۲۰۱۱

بهترین اس ام اس ها در سه علی سه

http://s1.picofile.com/file/6337194164/valentain.jpg

وقتی قرار شد من بیقرار تو باشم، ناگهان تو تنها قرار زندگی ام شدی!..

ولنتاینت مبارک

.
.
.

منحنی قلب من مشتق گیسوی توست خط مماس دلم تابع ابروی توست…

ولنتاینت مبارک

.
.
.

من ناخدای عشقم ، طوفان حریف من نیست / من عاشق تو هستم مجنون رقیب من نیست

ولنتاین مبارک

.
.
.

تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه خداست ، تنها به نگاه او میسپارمت

ولنتاین مبارک

.
.
.

گاو و الاغ و اردک ، کبریت و گاز و فندک ، جوجه و مرغ و لک لک ، ولنتاینت مبارک

.
.
.

سلام ببخشید پول نداشتم برات خرس و قلب بخرم به مناسبت روز ولنتاین ، فقط همین یه اس ام اس رو توسنتم برات بفرستم تا بدونی که همیشه دوستت دارم . امیدوارم این روز ، روز ولنتاین برات مبارک و با برکت باشه .

.
.
.

میدونی ولنتاین یعنی چی ؟ یعنی اینکه یادمون باشه یه عاشق واقعی باید فقط به یه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم عاشقانه عاشقش باشه . . .

بقیه اس ام اس های ولنتاین در ادامه مطلب

.
.
.

قشنگ ترین شعرم را برای شب شعر چشمان تو گفتم ،پس تو نیز قشنگ ترین لبخندت را برای لحظه دیدار نگه دار
ولنتاین مبارک

.
.
.

بی تو هر شب عاشقی بارانی ام / لاله پژمرده و زندانی ام

بی تو در کنج همه دلواپسی / بی تو من آغاز یک ویرانی ام . . .

ولنتاین مبارک

.
.
.

تو را در قلب شعرم میگذارم / به نام عشق آن را مینگارم

تمام حرف من در شعر این بود / تو را تا بی نهایت دوست دارم . . .

ولنتاین مبارک

.
.
.

هر دو چشمان تو دنیای من است ، گر نمیبینم تو را ، یادت نگهدار من است . . .

Happy Valentine day

.
.
.

من غروب غم انگیز خورشید را زمانی دوست دارم که بدانم فردایش تو را میبینم .

ولنتاین مبارک

.
.
.

نمیگم دوستت دارم ، نمیگم عاشقتم ، میگم دیوونتم  که اگه یه روز ناراحتت کردم بگب بیخیال دیوونست . . .

(روز ولنتاینت مبارک عزیزم)

.
.
.

قلب مهربانت مثلثی را می ماند در دریای عشق ، مرا در خود کشیدی برمودای من !!!

(ولنتاین مبارک)

.
.
.

آدما نمیتونن تغییر نکنن ، رابطه ها نمیتونن عوض نشن ، دنیا نمیتونه ثابت بمونه ، ولی یه دوست میتونه تا ابد یه دوست باشه . . .

.
.
.

همیشه ابرها گریه میکنن ولی همه عاشق ستاره ها میشن . دل ابرها پره . یادت باشه چشمک ستاره ها ، ابرها رو از یادت نبره

.
.
.

وقتی دلت تنگ شد ، وقتی چشات تر شد ، وقتی دیگه نبود کسی ، امید یا یه هم نفسی ، بدون که اینجا یکی هست ، که تو براش هم کسی . .

این منم. تازه از سرجلسه امتحان بلند شدم. همه چی عادیه.

هیچ چیز غیر عادی نمیبینید.

پوشک دانشجو ایزی لایف مخصوص امتحانات!

فرستنده: 9250***0935

دور بودن از تو پایان عشق و رفاقت نیست...

بلکه زیباترین و غم انگیزترین غم دنیاست...

فرستنده: 6398***0936

من در این خلوت خاموش و سکوت...

اگر از یاد تو یادی نکنم میشکنم...

فرستنده: 6398***0936

فلسفه الاکلنگ اثبات بزرگی کسی است که فرو مینشیند تا دیگری پرواز را تجربه کند...

فرستنده: 6398***0936

بقیه در ادامه مطلب


آرامش یعنی همیشه توی دلت مطمئن باشی که در دل کسی هستی که دوستش داری...

فرستنده: 6398***0936

در سکوت دادگاه سرنوشت، عشق بر ما حکم سنگینی نوشت...

گفته شد دلدارها از هم جدا، وای بر این حکم و این قانون زشت...

فرستنده: 6398***0936

دعای امتحانات:

الهم جلسنا جنب تلمیذا خرخونا و اجعل اطرافنا مراقبا گاگولا!

فرستنده: 2088***0936

مهریه سال 90:

365 عدد نان سنگگ طرح قدیم!

به میمنت 365 روز سال!

فرستنده: 9188***0935

یاد دارم در غروبی سرد سرد، میگذشت از کوچه ما دوره گرد...

داد میزد: قالی کهنه میخریم، دست دوم جنس عالی میخریم...

کاسه و ظرف سفالی میخریم، گر نداری کوزه خالی میخریم...

اشک در چشمان بابا حلقه بست، عاقبت آهی کشید بغضش شکست...

اول ماه است و نان در سفره نیست، ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود، اتفاقا مادرم هم روزه بود...

خواهرم بی روسری بیرون دوید، گفت: آقا سفره خالی میخرید؟؟

فرستنده: 6398***0936

به غضنفر میگن 22 بهمن چه روزیه ؟ میگه روزی که جمهوری اسلامی به ایران حمله کرد!

خدایا قربون دستت میشه بگی دکمه کنسلش کجاست؟ به اندازه کافی بدبختی دانلود کردیم. بسه.

دست خودمان نیست که روی حرفمان نمی مانیم؛ ما بر زمینی ایستاده ایم که هر روز خودش را دور می زند..

هر مردی باید روزی ازدواج کند، چون شادی تنها چیز زندگی نیست!

لوتی ترین اس ام اس سال:

عشق تو مرا نموده قاطی / ما نوچه ایم و تو گنده لاتی!

به گزارش مرکز هواشناسی، آسمان امروز کمی تا قسمتی ابری همراه با بارش ملایم هواپیما خواهد بود!

من دیگه از این زندگی خسته شدم...

ولم کنید می خوام برم سوار هواپیما بشم!

حیف نون زنگ می زنه به مخابرات می گه: آقا ببخشید سیم تلفن ما خیلی بلنده، اگه می شه لطف کنید از اون طرف یه کم بکشیدش!

معلم: بگو ببینم، اگه توی خیابون یه نفر یه حیوانی رو گرفته و داره می زنه، و من برم جلو و از این کارش ممانعت کنم، به این کار چی می گن؟


شاگرد: آقا اجازه، حس برادری!

حیف نون می میره، قحطی جوک میاد!

حیف نون هنوز در گیره که چرا خواهرش دو تا برادر داره، خودش یکی!

یه روز یه پسره به دختره می گه با من ازدواج می کنی؟

دختره می گه نه!

و پسر یک عمر با خوبی و خوشی زندگی می کنه!

حیف نون خوابیده بوده، میان بیدارش کنن می بینن پین کد (Pin Code) می خواد!

به حیف نون یه انگشت نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه یکی.

بعد ده تا انگشت بهش نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه: وای! چقدر یک!

ترکه خرش می میره، مردم می گن بریم برای شوخی بهش تسلیت بگیم.

وقتی می رن ترکه می گه: اصلا فکر نمی کردم خر من این همه فامیل داشته باشه!

اس ام اس های مخصوص ولنتاین 89، پیامک های عاشقانه و زیبا

 


 اس م اس بنده خدا برای والنتاین :

عزیزم , کشتی عشق ما آماده ی پروازه . . .

پیتیکو وو

پیتیکو و و

پیتیکو و و و

پارسال این روزا برامون پر بود از عطر شکلات و کادوو  عروسک   و شمع ...اما امسال نمیدونم ولنتاین رو  با کی جشن میگیری

.

.

.

 هر جا و با هر کسی باشی دوستت دارم ولنتاین مبارک

 میدونی ولنتاین یعنی چی؟ یعنی اینکه یه عاشق واقعی باید به یه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم عاشقانه عاشقش باشه

عاشقتم تا همیشه ولنتاین مبارک

واسه روز ولنتاین دوتا ستاره تقدیمت می کنم

یه ستاره پر بوسه که دلم بی تو نپوسه

یه ستاره پر امید واسه هر کی تو رو دید

ولنتاین مبارک

وقتی هستی نیستم , وقتی نیستی هستم , وقتی هستم نیستی, وقتی نیستم هستی ای همه ی

نیست شده ی هستی من, هستی من نیست می شود وقتی تو نیستی

دوست داشتن تمثیلی از نفس کشیدن من است، سزاواری من در زندگی، شایستگی‌ام در بودن!

... اگر سزا بود چنان در آغوش‌ می‌فشردم که یکی گردیم، و در آن پیکر، نه من دلتنگ

می‌شدم، نه او می‌گریخت

زندگی قشنگه اگه با تو باشه... مرگ قشنگه اگه برای تو باشه... دلتنگی قشنگه اگه به

خاطر تو باشه... من قشنگم اگه با تو باشم اما تو هرجور که باشی قشنگی

عشق هرگز قادر به تملک نیست. عشق آزادی بخشیدن به دیگری است. هدیه ای نامشروط است،

عشق معامله نیست

آنگاه که با دستانت واژه عشق را بر قلبم نوشتی سواد نداشتم اما به دستانت اعتماد

داشتم حال سواد دارم اما دیگر به چشمان خود اعتماد ندارم...

دلم همچو آسمان،پر از ابرهای بارانیست، ای کاش دلم امشب بگرید، شاید که بغض عشق در چشمانم بشکند . عزیزم ولنتان مبارک

عشق من تو باش نه برای اینکه در این دنیای بزرگ تنها نباشم.تو باش تا در دنیای بزرگ تنهاییم تنها ترین باشی . ولنتاین مبارک

عشق شاید زود تو را عاشق و دلتنگ کند اما هرگز تو را سیر نمی کند. روز ولنتاینت مبارک

با تو از خاطره ها سرشارم. با تو تا آخر شب بیدارم . عشق من دست تو یعنی خورشید. گرمی دست تو را کم دارم ...

ولنتاینت مبارک گلم

مهم نیست ولنتاین یا سپندار مذگان

هر دوبهانه اند برای اینکه به تو بگویم

.

.

.

.

بی بهانه دوستت دارم

امروز روز سپاس گذاری از خداوند است

زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن

تا با تمام وجود به او بگوییم

عشق من روزت مبارک

هر کی اومد پیش من یه ذره جاتو نگرفت....هیچ ادایی جای اون نازواداتو نگرفت....پیش هر نقاشی رفتم تورو نقاشی کنه،روی هر بومی زدم رنگ چشاتو نگرفت . ولنتاین مبارک

سلام درسته که نشد برات خرس و قلب بخرم اما این اس ام اس رو برات بفرستادم تا بدونی همیشه دوست دارم ولنتاین مبارک

اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی . اگه عروسک بودی بغلی ترین بودی. اگه شمع بودی روشن ترین بودی  و تا زمانی که دوست منی عزیز ترینی ولنتاین مبارک

امیدوارم خرس زیبایی ها همیشه تو غار چشمات خونه کنه ولنتاینت مبارک عزیزم

بقیه در ادامه مطلب

اس ام اس ولنتاین 89

مال من باش ولنتاین

من این آرزوی ولنتاین را برای تو می فرستم، با آغوشها و بوسه ها

جائی را میسازم اینجا نزدیک خودم ، که فقط برای توست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی . اگه عروسک بودی بغلی ترین بودی

اگه شمع بودی روشن ترین بودی و تا زمانی که دوست منی عزیز ترینی ولنتاین مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امروز روز سپاس گذاری از خداوند است

زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن

تا با تمام وجود به او بگوییم

عشق من روزت مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

VALENTINE

v victor of love

a adoring u

l love u

e every thing 4u

n need u

t thinking of u

i i miss u

n nothing but u


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


سلام درسته که نشد برات خرس و قلب بخرم اما این اس ام اس رو برات بفرستادم

تا بدونی همیشه دوست دارم ولنتاین مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امیدوارم خرس زیبایی ها همیشه تو غار چشمات خونه کنه ولنتاینت مبارک عزیزم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


اس م اس بنده خدا برای والنتاین

عزیزم , کشتی عشق ما آماده ی پروازه

پیتیکو وو

پیتیکو و و

پیتیکو و و و

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


پارسال این روزا برامون پر بود از عطر شکلات و کادوو عروسک و شمع

اما امسال نمیدونم ولنتاین رو با کی جشن میگیری

.

.

.

هر جا و با هر کسی باشی دوستت دارم ولنتایت مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

میدونی ولنتاین یعنی چی؟ یعنی اینکه یه عاشق واقعی باید به یه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم
 عاشقانه عاشقش باشه
عاشقتم تا همیشه ولنتاین مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 
واسه روز ولنتاین دوتا ستاره تقدیمت می کنم

یه ستاره پر بوسه که دلم بی تو نپوسه

یه ستاره پر امید واسه هر کی تو رو دید

ولنتاین مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


من یه سری هدیه گرفتم . .. اما نمی دونم این ولنتاین کیه که هدیه ها رو بدم بهش

پارازیت

سلام بهونه ی قشنگ من برای زندگی

                               اره بازم منم ، همون دیوونه ی همیشگی

  

تو رو دوست دارم،مثل حس نجیب خاک غریب 

                                         تو رو دوست دارم،مثل عطر شکوفه های سیب 

تو رو دوست دارم عجیب،تو رو دوست دارم زیاد 

                                            چطور پس دلت میاد،منو تنهام بزاری؟؟؟   

 تو رو دوست دارم،مثل لحظه ی خواب ستاره ها 

                                            تو رو دوست دارم،مثل حس غروب دوباره ها 

      توی آخرین وداع،وقتی دورم از همه 

                                                 چه صبورم ای خدا،دیگه وقت رفتنه  

           تو رو میسپارم به خاک 

                                                   تو رو میسپارم به عشق 

                                    برو با ستاره ها 

تو رو دوست دارم،مثل حس دوباره ی تولدت 

                                            تو رو دوست دارم،وقتی میگذری همیشه از خودت 

 تو رو دوست دارم،مثل خواب خوب بچگی 

                                                        بغلت میگرمو میمیرم به سادگی 

تو رو دوست دارم،مثل دلتنگی های وقت سفر 

                                                  تو رو دوست دارم،مثل حس لطیف وقت سحر 

      مثل کودکی تورو،بغلت میگیرمو 

                                                این دل شکستمو،با تو میسپارم به خاک 

                      

همیشه پاییزه وقتی تو نباشی 

                      قلبم بی تو اینجا میگیره 

                                بعد تو نه دریا نه طلوع فردا 

                                                     نمیتونه جاتو بگیره 

کاشکی میشد نبض لحظه رو بگیرم 

                          تو پیشم بمونی عزیزم 

                                     بدون هر جا که باشی 

                                              یکی توی دنیا به یاد چشاته هنوزم 

                        

من اگه زخمی به دنیا اومدم 

               دستم اما حالا جنس مرهمه 

                                                               دلی که اون اولا شکسته بود 

                                                 حالا قلب عاشقه یه ادمه 

من همون آدم تنهام که یه روز 

                   پشت پا زد به تموم غصه هاش 

                                                                 سهم زندگیشو از دنیا گرفت 

                                                  از تموم گریه های بی صداش 

اره من اول قصه گم شدم 

                   اما تا آخر قصه اومدم 

                                                                  همه ی این سفر دورو دراز 

                                                  لحظه ی آشتی من بود با خودم 

یکی انگار تو دلم زمزمه کرد 

                    چرا از پنجره ها دل می بری؟ 

                                                                   شهرو از پنجره هاش میشه شناخت 

                                                    از نگاه بچه های آجری  

 

پ.ن.1.سلام خوبین؟ 

پ.ن.2.نمیمیری که فقط یه کلمه بگو دوست دارم 

پ.ن.3.تقدیم به کسی که نمیدونم تو خاطرش میمونم یا براش خاطره میشم 

پ.ن.4.همیشه خاکی باش.مث بچه های آجری 

پ.ن.5.دوووووووووووووووووستووووووووووووون دااااااااااااااااااااااارررررررم.بای 

سکوت   سکوت    سکوت   سکوت   سکوت   بششششششششششششکنش

چند روز

چند روزه به جای من اون میشه فدای تو

میمیره برای تو خیره است تو چشای تو

من میرم ولی بدون میمونم به پای                       میسوزم

چند روزه که نیستی و موندم تو هوای تو

مونده روی قلب من زخم ردپای تو

میمیرم بدون تو قربون چشای تو                          میسوزم

تو مثل دنیا بودی اخه واسه من

نرو نزار بمیرم دلمو نشکن

دیگه جون ندارم میخوام بمیرم

چرا پیش تو اینجوری حقیرم

تو خوشی کنارشی میدونم تا نفس دارم برای تو میخونم                 بی قرارم

منو تو دوست نداری مثل قدیما یکی قسمتشه بمیره تنها

برو منتظرت میمونم اینجا برو حقمه همینه کار دنیا

تو باید بری اینو میدونم نگاه کن ببین دوباره نیمه جونم                    بی قرارم



پ.ن.1.سلام

پ.ن.2.به خاطر دیر آپ کردنم معذرت

پ.ن.3.این شعرو تازه شنیدم از علی عبدالمالکی گفتم واسه شمام بزارم(یه عزیزی واسم ایمیلش کرد)قربونت مرسی

پ.ن.4.امروز رفتم جهنم ولی چون حالم خوب نبود فرستادنم خونه(پس لا خبر جدید )واسه همینم تا اون موقع یه چرتهای دیگه ای مینویسم

پ.ن.5.هیری دگه دانیت من شمارون دوستو اچ نپیتی که اپدان بگان

باااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای تا هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

تولد

فقط یک بار به دنیا میای

فقط یک بار خداوند زندگی رو به تو هدیه میده

اما در سرایی دیگه همیشه هستی

                                        اگر این فرصت یکباره رو از دست بدی

                                                                   چیکار میکنی؟

گرچه یک بار به دنیا میای

اما یادت باشه که هر صبح تولدی دوباره است

                                              تولدی از خود،با خود و به دست خود

به سلامتی

به سلامتی دیوار

نه به خاطربلندیش

واسه اینکه هیچوقت پشت آدمو خالی نمیکنه

به سلامتی دریا

نه به خاطر بزرگیش

واسه یه رنگیش

به سلامتی سایه

نه به خاطر سیاهیش

واسه اینکه هیچوقت آدمو تنها نمیزاره

به سلامتی پرچم ایران

که سه رنگه

تخم مرغ

که دو رنگه

رفیق

که یه رنگه

به سلامتی همه اونایی

که دوسشون داریم و نمیدونن

به سلامتی اونایی

که دوسمون دارن و نمیدونیم

به سلامتی نهنگ

که گنده لات دریاست

به سلامتی زنجیر

نه به خاطر درازیش

واسه اینکه پیوسته است

به سلامتی خیار

نه به خاطر(خ)ش

واسه(یار)ش

به سلامتی شلغم

نه به خاطر(شل)ش

واسه (غم)ش

به سلامتی کرم خاکی

نه به خاطر کرم بودنش

واسه خاکی بودنش

به سلامتی پل عابر پیاده

که هم مردا ازش رد میشن هم نامردا

به سلامتی برف

که هم روش سفیده هم توش

به سلامتی رودخونه

که اونجا سنگ های بزرگ هوای سنگ های کوچیکو دارن

بزن به سلامتی گاو

که نمیگه من

میگه ماااااااا

به سلامتی بیل

که هرچی میره تو خاک بازم براق تر میشه

به سلامتی تابلوی ورود ممنوع

که یه تنه یه اتوبانو حریفه

به سلامتی عقرب که به خاری تن نمیده

(عقرب وقتی تو اتیش گیر می افته و دورش همش اتیشه با نیشش خودشو میکشه که کسی ناله هاشو نشنوه)

به سلامتی سرنوشت

که نمیشه اونو از سر نوشت

======================================================

پ.ن.1.به سلامتی اونایی که هوامو دارن و فراموشم نمیکنن

پ.ن.2.به سلامتی اونایی که چرت هامو تا اخرش خوندن

پ.ن.3.به سلامتی اقای شیخی که امروز خیلی بهمون حال داد(منحرف نشین پلیز)

پ.ن.4.به سلامتی اونایی که سکوتمو میخوان بشکنن


بزرگترین حرکت فرهنگی سال ایران متمدن

بزرگترین حرکت فرهنگی سال ایران متمدن

چرا بیگانگان عیدهای ما را تعیین میکنند؟

چرا آنها لیلی و مجنون شما را نمیشناسند؟

چرا قبل از تاریخ خودتان میروید تاریخ دیگران را میخوانید؟

چرا فکر میکنیداگرروزولنتاین خارجی ها جشن بگیریدبا کلاسدیده میشوید؟!!

اینارو ما اول بین دوستامون به خودمون گفتیم و سخت درماندیم در کار خودمان و نادم شدیم بسی.بعد راهی چاره مندی گشتیم.بعد قرار شد به تاریخمان رجوع کنیم .یک حرکتی از خود نشان دهید و حداقل در این مورد به استقلال فرهنگی برسید .
با کمی تحقیق متوجه می شوید 5 اسفند اوستایی یا همان 29 بهمن تقویم امروزی برابر روز سپندارمذگان یا روز عشقه.

پس عزیزان فرهنگ متمدن ایران زمین فکر همه چی رو کرده . چون ایران از قدیم سرزمین عشق و محبت نام گرفته و همونطور هم که می بینید یه روز خاص برای بزرگداشت این عشق در تقویمش نهاده شده . ولی آیا روزعشق و عاشقان ایرانی هم ولنتاین است؟

اگر نیم نگاهی به تاریخ باستانی کهن سرزمینمان داشته باشیم ، متوجه خواهیم شد پدران و مادران ما 20قرن از میلاد مسیح و به عبارتی 23 قرن قبل از تولد ولنتاین در روم ، روز 5اسفند (29 بهمن امروز?) را که سپندارمذگان(اسفندارمذگان) نامیده می شد ،به عنوان روز عشق و عاشقان جشن میگرفتند.

حال فلسفه این روز چیست؟

در دوران ایران باستان ،ایرانیان هر سال را به 12 ماه که هر ماه دقیقا 30 روز بود تقسیم میکردند.که علاوه بر ماه ها،هر یک از روزهای ماه نیز دارای اسم مشخص بودند.برای مثال روز اول هر ماه به نام "اهورامزدا" روز خدا نامیده می شد.روز دوم روز "بهمن" به مفهوم سلامت و اندیشه که از صفات خداوندی است ، روز سوم به نام "اردیبهشت" به معنای بهترین پاکی و راستی ، روز چهارم روز"شهریور" روز فرمانروایی و روز پنجم به نام "سپندارمذ" بوده است.سپندارمذ صفت ملی زمین است.یعنی گستراننده،فروتن ، مقدس.زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم مینگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، مهرگان لقب میگرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان میگرفتند.

سپندار مذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه میدادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند.
آری این عظمت تاریخ ایران است.عظمتی که کمتر ملتی از آن بر خوردار است.ولی افسوس و صد افسوس که وقتی از یک جوان ایرانی امروزی می پرسی روز عشق چه روزی است،باافتخار !! جواب می دهد:ولنتاین.آری ، این نشان حقارت و ذلالت ما وارثان ایران هست که بدون توجه به تاریخ پرشکوه خود تاریخ بیگانگان را اسوه و الگوی خود قرار میدهیم و بر تاریخ چندهزار ساله خود پشت پا میزنیم.
اینک که دریافتیم روز عشق ما ما روزی غیر از ولنتاین غربیان است.بیایید 26 بهمن را فراموش کنیم و بر صفحه 29 بهمن تقویم ایرانیمان بنویسیم درود بر عاشقان ایرانی.درود بر سپندارمذ.

واژه سپندارمزد در اوستا سپنته آرمئیتی آمده است و به چم ( معنی) فروتنی و بردباری که خاص مادران است به کار آمده. از آنجایی که در ایران باستان سال به 12 ماه مساوی تقسیم میشد و پنج روز انتهای سال جز ماههای سال به حساب نمیامندند می توان به این نتیجه رسید:
روز سپندارمذگان ،29 بهمن ,روز عشق ایرانیان از هم اکنون بر زیبا دلان خجسته باد.
ولی حتما دوستانی هم هستند که خاطرات تلخ و شیرینی از ولینتاین دارند و یا شاید دوست داشته باشند در رابطه با ولینتاین هم بدانند پس بخوانید از زبان خود ولینتاین تاریخ این روز را .
Happy Valentine's Day