sms

بنگر  که  چقدر   دست   تکان   می دهم ، گویا  مرا  برای وداع   آفریده اند . . .


به تو نامه می نویسم نامه ای نوشته برباد .... که به اسمت چو رسیدم قلمم به گریه افتاد...

چمدانت را می بستی

مرگ

ایستاده بود

و نفس هایم را می شمرد  ....


اگر هر ستاره ماه شود باز شب شب است...وچقدر زود دیر می شود
غم انگیز ترین اینه که بدون هیچ حرفی با تو بدرود بگه بدونه  حتی یک کلمه که بدونی دیگه نمیتونی با اون باشی

ما گذشتیم وگذشت آنچه که با ما کردی

تو بمان با دگران وای به حال دگران


چو رخت خویش بر بندم از این خاک

همه گویند با ما آشنا بود

ولیکن هیچ یک کس ندانست کین مسافر

چه گفت و با که گفت و از کجا بو د


هر موقع عاشق شدی خودتو بکش   جدی بکش     راحت تره

باور نداری       باشه       گوش نکن             خدا نصیب دشمنت نکنه


یک روز مرگ از زندگی میپرسه چرا مردم تو رو دوست دارن ولی من رو نه؟
زندگی میگه :اخه تو حقیقتی و من یک دروغ


می دونی کی می فهمی دنیا دو زه؟

وقتی که هر کسی که دوسش داری بهت می گه تا اخر دنیا باهاتم


بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم

باشد که نباشیم و بدانند که بودیم

در تمام لحظه هایم هیچ کس غربت تنهائیم را حس نکرد
آسمانم غم گرفت
هیچ کس برکه طوفانیم را حس نکرد
آنکه سامان غزلهایم از اوست
بی سر و سامانیم را حس نکرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد