من گریه نخواهم کرد ، من اشک نخواهم ریخت
من خسته نخواهم شد ، افسرده نخواهم شد
فریاد زنم فریاد : من عشق نمی خواهم ...
معشوق نمی خواهم ...
می خندم و می رقصم
فریاد زنم فریاد :
اینگونه خزانم را در عشق نهان کردم
من درد جدا بودن در گور عیان کردم
افسوس نخواهم خورد ، افسانه نمی بافم
بر شانه هر بادی کاشانه نمی سازم
من زشت همی گویم بر چهره معشوقم
او پست و ..................................... .
امروز چنان دیروز افسوس نخواهم خورد
من یاد گرفتم عشق ، بیگانه نمی داند
لیکن به دل شادم ، سرمشق کنم امروز
دنیای خودم گرم است
من دوست نمی خواهم