«ایمانوئل کانت» که پس از ارسطو بزرگترین فیلسوف غربی به شمار می رود، در سال 1724 در «کونیگسبرگ» آلمان متولد شد. وی چهارمین فرزند از نه فرزند یک خانواده تهیدست بود و والدین او به دین مسیح ایمان داشتند. ایمانوئل در سن هشت سالگی به مدرسه دینی «کونیگسبرگ» فرستاده شد. در آن مدرسه، انضباط شدیدی حاکم و معلمان بسیار سختگیر بودند. به هر حال ایمانوئل توانست مدرسه را به پایان رسانده و به دانشگاه «کونیگسبرگ» وارد شود. وی پس از شش سال از آن دانشگاه نیز فارغ التحصیل گردید، اما چون نتوانست یک شغل دانشگاهی پیدا کند، ناگزیر به عنوان معلم سرخانه مشغول به کار شد. ایمانوئل در سن سی و یک سالگی، شغلی در دانشگاه بدست آورد. این شغل فاقد حقوق و دستمزد بود، اما به وی اجازه می داد که سخنرانی های عمومی برگزار کند و در آمد ناچیزی از راه آموزش خصوصی دانشجویان بدست آورد. او در این دوران، آثاری در زمینه دینامیک و ریاضیات منتشر کرد. بتدریج، موقعیت علمی و اجتماعی کانت بهبود پیدا کرد و حتی چندین بار از سوی دانشگاههای دیگر برای امر تدریس دعوت شد، اما پیشنهادشان را رد کرد. وی در خانه خود به تدریس ریاضیات و فیزیک می پرداخت و در سن سی و یک سالگی، رساله ای درباره «منشا کیهان» منتشر ساخت که برای اولین بار، صورتبندی فرضیه سحاب ستاره ای در آن مطرح شده بود. سرانجام پس از سالها انتظار، کانت مقام استادی رشته فلسفه را در دانشگاه «کونیگسبرگ» به دست آورد. از این پس، او تمام عمر خود را وقف فلسفه نمود. وی در کلاسهایش با دقت هر چه تمامتر و به شیوه ای جدید، فلسفه را مورد بررسی و نقد قرار می داد؛ به گونه ای که پس از مدتی، دانشجویان بسیاری پیدا کرد که همیشه در کلاسهایش حاضر بودند و از سخنانی که می گفت، یادداشت بر می داشتند. کانت در زندگی خود، نظمی استثنایی داشت. او هر کاری را در ساعت مخصوص به خود انجام می داد و ذره ای از آن سرپیچی نمی کرد. بین مردم شهرش این جمله رایج بود که : «می توانید ساعت خود را با کارهای کانت تنظیم کنید». وی به عنوان مدرس دانشگاه وظیفه داشت همه بخشهای فلسفه را آموزش دهد و سالهای سال، توان فکری خود را صرف تدریس و انتشار کتابها و مقاله های گوناگون کرد. فلسفه آزادی از نظر کانت آزادی به مفهوم کانتی آن، مادام که با آزادی هر فرد دیگر در چارچوب یک قانون عمومی برقرار باشد، تنها حق اولیه هر انسانی به دلیل انسان بودنش است. کانت دیگر اصل های حقوق بشر مانند برابری و استقلال انسان را از همین اصل بنیادین آزادی می گیرد. وی در فلسفه سیاسی خود نه تنها آخرین پیوندهای میان اندیشه سیاسی دوران جدید و دورانهای پیش از آن را به طور کامل میگسلد، بلکه فراتر از آن، مفهوم «حق طبیعی» عصر روشنگری را به گونهای پیگیر رادیکالیزه میکند. نخستین و بزرگترین اثر فلسفی او با نام «نقد عقل محض» در سال 1781، زمانی که پنجاه و هفت ساله بود، انتشار یافت. وی در این مورد می گوید : «این کتاب نتیجه دوازده سال اندیشه ژرف و جدی است». این اثر شهرت زیادی پیدا کرد و «فلسفه نقادانه» (critical philosophy) که کانت خود را سردمدار آن می دانست به سراسر کشور آلمان نفوذ یافت. طی سال های 1788 و 1790، کانت دو اثر بزرگ دیگر خود را که به ترتیب «نقد عقل عملی» و «نقد قوه حکم» نام داشت، منتشر کرد. البته او آثار دیگری نیز در طول عمرش نوشت که مجموع آنها به 27 جلد می رسد. کانت با وجود خلق و خوی خشک و جدیتی که داشت، انسانی اجتماعی، خوش بیان و عضو محبوب و مورد احترام حلقه های اجتماعی و ادبی و حتی وزرای پادشاه بود. او آخرین درس رسمی خود را در سال 1796 ارائه داد. در این هنگام، توانایی ذهنی او رو به کاستی گذارده و افسردگی، جانشین نشاط سابق او شده بود. وی در آخرین سالهای عمر خود، حضور ذهن و توانایی شناخت دوستان قدیمی و حتی توان به پایان بردن جملات ساده را از دست داد و به بی حسی کامل دچار شد. سرانجام کانت در دوازدهم فوریه 1804 میلادی درگذشت. در مراسم خاکسپاری او، مردم شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به این استاد بزرگ ادای دین کنند. کانت تاثیر شگرفی از خود بر جای گذاشت؛ تا جایی که می توان گفت تمام آثار ادبی و فلسفی دوره های بعدی به گونه ای تحت تاثیر اندیشه های او به وجود آمدند.