با من که شکسته ام کمی راه بیا
بالی بگشا و گاه و بی گاه بیا
آزرده مشو بیا گناه از من بود
گفتم که مقصرم تو کوتاه بیا
با نگاهی سرد و خسته چگونه توانیم به مرگ این قصه رسیم
بگذار به انتها برسیم بعد بشکنیم
سکوت را بهانه نکن
خستگی دلیل از پا ماندن نیست
به جای من قفل سکوتم را بشکن
مرا دریاب
خواستم بر غم بتازم فرصتی پیدا نکردم
فرصتی آمد به دستم مهلتی پیدا نکردم
خواستم در خلوتی با محرمی رازی بگویم
هم کلامی محرمی هم صحبتی پیدا نکردم
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی
در همان دقایق عزیزی که چون باد در گذر بودند
و به دست غارتگران زمان نابود می شدند
تنها آرزوی من بی دل این بود که
فراموشم نکنی
کولیان چادرنشین قبیله سیاه چشمانت به کدامین زبان سخن می گویند
که هرگز نگاهم را نمی خوانند
سال ها رفته ز دست
جای پایی کف درگاه من است
که نگاهش به نگاهم پیوست
سال ها میگذرد زان شب و مست
ناشناسی کف این خانه نشست
نمکم خورد و نمکدان بشکست
1،2،3،4، را شمردم تک تک
آهسته به دنبال تو رفتم با شک
وقتی بزرگتر شدم فهمیدم
تمرین جداییست قایم موشک
وقتی که میرسی تو، بن بست ها عبوسند
اما من شکسته لبخند می شمارم
بی خیال که نارفیقه روزگار
دل گرم تو نداره سایه سار
بی خیال اگه که زیر این کبود
از شروع قصه هات هیچکی نبود
استاد گفت فعل رفتنو صرف کن:
رفتم، رفتی، رفت
ساکت شدم، خندیدم، ولی خندم تلخ شد
استاد داد زد خب بعد؟
گفتم رفت رفت رفت
رفتو دلم شکست،غم رو دلم نشست
چه بگویم به تو ای رفته ز دست
شدم از مستی چشمان تو مست
شده ام سنگ پرست
مرگ بر آنکس که دلش را به دل سنگ تو بست
ی تو یعنی گریه ات آغوش من
ارتعاش خنده ات در گوش من
بی تو هر دم خسته ام، دستم بگیر
بی تو یعنی هستیم از من بگیر
بی تو را هر دم که انشا می کنم
مرگ خود با اشک امضا می کنم
چقدر سخته وقتی که دلت میخواد سرت رو به دیواری تکیه بدی باز همون دیواری باشه که یک بار زیرآوار غرورش له شدی...!
چقدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیزی نتونی بگی جز سلام...!
چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هات رو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوزم دوستش داری...!
چقدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی به قلبت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت بشی حس کنی که هنوزم دوستش داری...!
چقدر سخته گل آرزوهات رو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت آروم زیر لب بگی
گل من باغچه نو مبارک...!