داستان کوتاه نشان لیاقت عشق

داستان کوتاه نشان لیاقت عشق

 

 

 

فرمانروایی که می کوشید تا مرزهای جنوبی کشورش را گسترش دهد، با مقاومتهای سرداری محلی مواجه شد و مزاحمتهای سردار به حدی رسید که خشم فرمانروا را برانگیخت و بنابراین او تعداد زیادی سرباز را مامور دستگیری سردار کرد. عاقبت سردار و همسرش به اسارت نیروهای فرمانروا درآمدند و برای محاکمه و مجازات با پایتخت فرستاده شدند.
فرمانروا با دیدن قیافه سردار جنگاور تحت تاثیر قرار گرفت و از او پرسید: ای سردار، اگر من از گناهت بگذرم و آزادت کنم، چه می کنی؟
سردار پاسخ داد: ای فرمانروا، اگر از من بگذری به وطنم باز خواهم گشت و تا آخر عمر فرمانبردار تو خواهم بود.
فرمانروا پرسید: و اگر از جان همسرت در گذرم، آنگاه چه خواهی کرد؟
سردار گفت: آنوقت جانم را فدایت خواهم کرد!
فرمانروا از پاسخی که شنید آنچنان تکان خورد که نه تنها سردار و همسرش را بخشید بلکه او را به عنوان استاندار سرزمین جنوبی انتخاب کرد.
سردار هنگام بازگشت از همسرش پرسید: آیا دیدی سرسرای کاخ فرمانروا چقدر زیبا بود؟ دقت کردی صندلی فرمانروا از طلای ناب ساخته شده بود؟
همسر سردار گفت: راستش را بخواهی، من به هیچ چیزی توجه نکردم. سردار با تعجب پرسید: پس حواست کجا بود؟
همسرش در حالی که به چشمان سردار نگاه می کرد به او گفت: تمام حواسم به تو بود. به چهره مردی نگاه می کردم که گفت حاضر است به خاطر من جانش را فدا کند

مصعب با زنان مختار چه کرد؟




                     مصعب با زنان مختار چه کرد؟





                         داستانی تلخ و عبرت آموز

پـس از آنکه اکثر بزرگان کوفه در بصره به مصعب برادر عبدالله زبیر که از طرف او استاندار بصره بود پیوستند و همه در آنجا گرد آمدند با شور و مشورت یکدیگر بنا گذاشتند تا مصعب را علیه مختار تحریک کنند.

شبث بن ربعـى سوار استرى شد، دم قاطر را برید و گوشش را چاک زد و صدا را به واغوثاه بلند کرد و جلو خانه مصعب آمد، دربان مصعب را گفت شخصى با چنین وضعى جلو در آمـده و اجازه مـى خـواهد، مصعب گفت : این عمل جز از شبث از کسى سر نمى زند، شبث وارد شد، پشت سرش رجال کوفه وارد شدند و او را تحریک مى کردند که بر مختار حمله کند و کوفه را متصرف گردد. مصعب پاسخ نمى داد تا اینکه محمد بن اشعث بن قیس وارد شد، مـصعـب او را در کنار خـود نشانید و احتـرام شایانى نمود، او نیز تقاضاى کوفیان را درخواست کرد.

مـصعب گفت : اگر مهلب بن ابى صفره ببصره بیاید و با ما موافقت کند من اقدام مى کنم ، مـهلب از طرف مـصعـب حاکم فارس بود نامه اى به او نوشت و او را طلبید تا با مختار بجنگد، مهلب خوش نداشت که با مختار جنگ کند لذا از رفتن به بصره عذر خواست .

مـصعـب بن اشعـث را گـفت : باید به فارس رفته و او را حرکت دهى ؟ محمد بن اشعث به فارس رفت و پیام مصعب را رسانید و او را به قیام دعوت و تحریک کرد.

مهلب گفت : مگر قاصدى کوچکتر از تو نداشت که تو را فرستاده است ؟
ـ من قاصد کسى نیستم جز اینکه بردگان ما بر ما چیره شده اند و بر زن و فرزند و حرم ما مسلط گردیده اند از این رو مجبوریم براى پیشرفت کار خودمان فعالیت کنیم .

مهلب با جمعیت انبوه و اموال بسیارى حرکت کرد و وارد بصره شد. پس * از ورود مهلب مصعب جسر بزرگ را لشگـرگـاه قـرار داد و دستور داد سپاهیان در آنجا اجتماع کنند، و ضمنا عـبدالرحمـان بن مـخنف را به کوفه فرستاد و گفت : هر چه مى توانى از مردم کوفه را وادار کن تا به سپاه ما ملحق گردند و از اطراف مختار بپاشند، عبدالرحمان به کوفه رفت و در پنهان کار خود را انجام مى داد.

مـخـتـار از شورش و قـیام مـصعـب آگـاه شد در مـسجد به سخنرانى پرداخت و گفت : اى اهل کوفه که شما پشتیبان دین و یاران حق و کمک کار ستمدیدگانید شمائید شیعیان خاندان پیامبر، بدانید آنانکه بر شما ستم کردند و فرار نمودند، نزد همنوعان خود اجتماع کرده و افـراد فـاسقـى نظیر خـودشان را تـحریک کردند تـا حق را بکوبند و باطل را رواج دهند.

اگـر کشتـه شوید در روى زمین کسى خدا را نمى پرستد مگر به دروغ و آن وقت است که اهل بیت پـیغـمـبر را لعـن مـى کنند، پس براى خدا قیام کنید وزیر پرچم احمر بن شمیط بجنگـید و بدانید که چون با ایشان روبرو شوید آنها را مانند جمعیت عاد و ثمود خواهید کشت .

دو لشگر صف آرائى مى کنند

مختار سران کوفه را که قبلا با ابراهیم بودند زیر پرچم احمر بن شمیط که از موالى بود فرستاد، در مذار دو لشگر در مقابل هم صف آرائى کردند، رئیس قواى مختار سپاهیان خود را تقسیم بندى نمود، چون مردم بومى کوفه در قیام مختار از موالى زیاد صدمه دیده بودند لذا در صدد انتقام بودند، عبدالله بن وهب که فرمانده میسره سپاه مختار بود پیش فرمانده قوا احمر بن شمیط آمد اظهار داشت جمعیت فراوانى از موالى را دیدم که سواره اند و عده اى پیاده و شما نیز پیاده اید، ممکن است جنگ سخت شود آنگاه سواران فرار کنند و عده پـیاده شکست بخورند خوب است دستور بدهى که همه پیاده جنگ کنند تا اگر زمینه فرار پیش آید مجبور باشند به مقاومت و یکدیگر را بپایند؟

ابن شمـیط فکر کرد که عبدالله براى او خیر خواهى مى کند که بهتر بجنگند ولى هدف عبدالله این بود که تمام موالى پیاده باشند تا اگر شکستى رخ بدهد همه تلف شوند و چنین هم شد!
مصعب ، عباد بن حصین را که فرمانده سواره نظام بود بسوى احمر بن شمیط روانه کرد و جنگ سختى نمودند ولى یک نفر از ایشان از جاى خود حرکت نکرد، او برگشت.

سپـس مـهلب که فـرمـانده مـیسره سپـاه مـصعـب بود بر عـبدالله بن کامـل فرمانده میمنه مختار حمله کرد و مدتى جنگیدند، و مهلب بجاى خود برگشت ، دوباره دستـور حمـله داد، در این حمـله بیشتـر سربازان ابن کامـل فـرار کردند ولى خود او با جمعیتى از قبیله همدان مقاومت کرد ولى طولى نکشید که آنها نیز شکست خورده و فرار کردند.

در همـین اوقات عمر بن عبیدالله بن معمر فرمانده میمنه مصعب بر عبدالله بن انس فرمانده میسره سپاه کوفه حمله کرد و ساعتى جنگید و بجاى خود برگشت .

در مـرحله چـهارم تمام سپاه مصعب حمله شان را متوجه احمر بن شمیط نمودند و او جنگید تا کشته شد، سپاهیانش یکدیگر را به استقامت و پایدارى تشویق مى کردند اما مهلب فریاد کشید چرا خود را به کشتن مى دهید فرار کنید؟

تـمـام سربازان ابن شمـیط که پیاده بودند در صحرا پراکنده شدند، مصعب ، عباد بن حصین را به تـعقیب فراریان فرستاد و سفارش کرد هر که را دستگیر کردید بکشید و اسیر نیاورید، سپاهیان مصعب بى رحمى را از حد گذرانیدند از این سپاه جز عده قلیلى جان در نبردند و اعمال وحشیانه اى انجام دادند.

یکى از سربازان مصعب مى گوید سرنیزه ام را بچشم یکى از آنها فرو بردم و به این اکتفا نکردم بلکه در میان چشمش مى چرخانیدم !

وقـتـیکه خـبر شکست سپاه به مختار رسید سر در گوش عبدالرحمان بن ابى عمیر نهاد و گـفـت : به خـدا سوگـند بردگـان و مـوالى به اندازه اى کشته شدند که هیچ سابقه نداشتـه است سپـس گـفـت : ابن شمـیط کشتـه شد، و ابن کامل کشته شد، فلان و فلان ... کشته شدند.
افرادى را نام برد که یک نفر از آنها در میدان جنگ از یک لشگر بهتر بودند!!

عبدالرحمان گفت : در حقیقت مصیبت بزرگى است ؛ مختار پاسخ داد: از مرگ چاره نیست ، خیلى دلم مى خواهد مانند ابن شمیط بمیرم .
این وقت فهمیدم اگر مختار پیشرفت نکند آنقدر مى جنگد تا کشته شود!

مختار وارد جنگ مى شود


مختار خبر شد که مصعب و سپاهیانش از طریق شط به طرف کوفه مى آیند با جمعى رفت و آب شط را در نهرهاى فـرعـى انداخـت تـا آنکه آب شط قطع شد و کشتیهاى ایشان به گل نشست ، ایشان از کشتى خارج شدند و بر اسبها سوار و عازم کوفه گردیدند.

مختار که دید از این نقشه هم نتیجه اى نگرفت در حروراء سر راه مصعب توقف کرد و آن جا را لشگرگاه قرار داد مصعب رسید و در مقابل مختار صف آرایى نمود.

مـخـتـار در مقابل هر یک از قبائل پنجگانه بصره مردى از یاران خود را فرستاد، سعید بن مـنقـذ که رئیس مـیسره سپـاه مـخـتـار بود در مـقـابل قـبیله بکر بن وائل فرستاد که رئیس ایشان مالک بن مسمع بکرى بود.

عـبدالرحمـان بن شریح شبامـى را که رئیس بیت المـال مـخـتـار بود بسوى مـالک بن مـنذر رئیس قـبیله عـبد قـیس گسیل داشت .
عبدالله بن جعده را براى قیس بن هیثم رئیس قبیله عالیه تعیین کرد.

مـسافـربن سعـیدبن نمران را بسوى زیاد بن عمرو عتکى رئیس ازد روانه کرد سلیم بن یزید کندى که فرمانده میمنه سپاه بود با احنف بن قیس * رئیس بنى تمیم روبرو شد.
و سائب بن مـالک اشعـرى را در مـقابل محمدبن اشعث که رئیس کوفیان بود که به مصعب پیوسته بودند، قرار داد.
و خود مختار در میان بقیه اصحاب و سپاهیان کوفه قرار گرفت .
جنگ شروع شد و هر کس با رقـیب و شخـص مـخـالف و مقابل خود به جنگ پرداخت .

عبدالرحمان بن شریح و سعید بن منقذ که فرمانده میسره مختار بودند با سپاهیان خود به دو قبیله عبد قیس و بکر بن وائل حمله کردند و جنگ سختى نمودند، و عبدالرحمان و سعید دو فـرمـانده مـخـتـار گـاهى با هم مـى جنگیدند و گاهى یکى به جنگ مى پرداخت و دیگرى استراحت مى کرد تا آنها برمى گشتند دسته دیگر حمله مى کردند.

مصعب دید که قبیله هاى عبد قیس و بکر بن وائل سخت به زحمت افتاده اند.
مـهلب را گفت : چه انتظار مى کشى مگر نمى بینى که این دو قبیله چه مى کشند؟ با یاران خود حمله کن ، مهلب گفت : در انتظار فرصت هستم .

مـخـتـار عـبدالله بن جعده را فرمان داد تا به جمعیتى که روبرویش قرار دارند حمله کند عـبدالله حمله سختى نمود دو لشگریان مصعب و قبیله عالیه را چنان مجبور به عقب نشینى کرد که تـا جایگاه مصعب تبدیل به میدان جنگ شد، مصعب که مرد شجاعى بود و از فرار ننگ داشت زانو بر زمین نهاد و شروع به تیراندازى نمود و سپاهیان نیز همراه وى ساعتى جنگیدند تا آنکه عبدالله و سپاهیانش بجاى خود برگشتند.

این وقـت مـصعـب به سراغ مهلب که ریاست دو خمس از اخماس بصره را به عهده داشت که پـرجمعیت ترین و مجهزترین اخماس و قبایل بصره بودند فرستاد و گفت : بى پدر تا کى انتظار مى کشى ؟

مـهلب اندکى تاءمل کرد و آنگاه به سپاهیان خود گفت : تمام سپاهیان امروز مى جنگیدند و شما استراحت کردید و آنها هم خوب به میدان آمدند اکنون نوبت شما است حمله کنید و صبر را پـیشه نمائید؟ حمله سختى بر سپاه مختار کردند و آنان را سخت در منگنه گذاشتند، این وقت کسانیکه واقعا به خونخواهى امام علیه السلام مى جنگیدند تحریک شدند!

عبدالله بن عمرو نهدى که از یاران على علیه السلام بود و در صفین در رکاب آن حضرت شرکت داشت ، سر به آسمان نمود و گفت : پروردگار امروز به همان نیت مى جنگم که در لیله خـمـیس در صفین جنگیدم ، خدایا از کردار مردم بصره بیزارم ، سپس حمله کرد و آنقدر جنگید تا کشته گردید.

مـالک بن عمرو که فرمانده پیادگان بود مشغول جنگ شد اسبش را آوردند سوار شد و به جنگ پرداخت ، تا آنکه سپاه مختار سخت از هم پاشیدند به خود گفت : سوارى را مى خواهم چـه کنم ، به خـدا قـسم در اینجا کشته شوم بهتر از آن است که در خانه ام کشته گردم فـریاد کشید: صاحبان بصیرت کجایند، آنانکه صبر و تحمل را پیشه نمودند کجایند؟ با این اعلان در حدود پنجاه نفر گردش جمع شدند، نزدیک غـروب بود که بر سپـاه مـحمد اشعث حمله کردند، دو نیرو با تمام قوا مى کوشیدند تا آنکه شب فـرا رسید و جنگ متارکه گردید محمد اشعث و مالک را در یک جا کشته یافتند، سپس چهار نفر را احتمال دادند که محمد اشعث را کشته باشد.

سعید بن منقذ با جمعى از قبیله اش که در حدود هفتاد نفر بودند شروع به جنگ نمودند تا همه کشته شدند.
سلیم بن یزید کندى با نود نفر از بستگانش به جنگ پرداختند و آنقدر جنگیدند تا سلیم کشته شد و یارانش پراکنده شدند.

مختار خود در جلو کوچه شبث مشغول جنگ شد و تصمیم گرفت از آن نقطه حرکت نکند تا جنگ به نفع یک طرف پایان پذیرد تمام شب را تا صبح جنگیدند و افراد زیادى از یارانش کشته شدند مخصوصا افراد بسیارى از حافظان و قاریان قرآن در آن شب کشته شدند و اکثـر سپـاهیانش * از اطرافش پراکنده گردیدند، مخصوصا قبیله همدان سخت پافشارى کردند تـا بالاخـره دیدند کارى از پیش نمى برند به مختار پیشنهاد کردند که جمعیت رفته اند چه خوب است شما هم به قصر پناه ببرید.

به ناچار از جنگ دست کشیده و وارد قصر حکومتى شدند.

مختار در قصر محصور مى گردد

چون روز بر آمد مصعب با بصریان و کوفیان که به او پیوسته بودند به طرف سبخه رفـتـند، مهلب را در آنجا بدید مهلب گفت : چه پیروزى شیرینى است اگر محمد بن اشعث کشتـه نشده بود، مصعب گفت : راست است ، همینطور است که مى گوئى ، چون به سنجه رسیدند راهها را بستند و از رسیدن آب و طعام به قصر جلوگیرى کردند.

مـصعـب سران سپـاه خود را در میادین و کوچه هاى کوفه پخش و هر نقطه اى را به یکنفر سپرد، مختار و کسانى که با او در قصر بودند گاهگاهى بیرون مى آمدند و مختصر جنگى مـى کردند ولى چـون بسیار ضعیف شده بودند دوباره بقصر برمى گشتند بعضى از زنانیکه شوهرانشان با مختار در قصر بسر مى بردند به بهانه رفتن مسجد و یا دیدار دوستـانشان مختصر آب و نانى به ایشان مى رسانیدند تا آنکه مهلب که مرد کار آزموده اى بود از حیله آنان آگاه شد و زنان را نیز مانع گردید.
مـخـتـار دستـور داد مـقـدارى عـسل در چـاهیکه در مـیان قـصر بود بریزند تـا آب چـاه قابل آشامیدن گردد.

مختار با کسانى که در قصر بودند به مشورت پرداخت که چه مى توان کرد؟ آنان نظر دادند که از مـصعـب براى خود امان بگیریم به سپاهیان پیشنهاد کردند که اگر تسلیم بشویم به مـا امـان مى دهید؟ آنها گفتند: تسلیم بشوید تا نظر خودمان را درباره شما پیاده کنیم .

مختار گفت : هرگز بحکم ایشان راضى نمى شوم و هر یک از شما که به حکم آنان تن در دهد او را بخـوارى مـى کشند، ولى اگر بجنگیم تا کشته شویم مرگ با افتخار را درک کرده ایم و اگر شما هم جز این را اختیار کنید پشیمان مى شوید زیرا پس از آنکه بر شما دست یافتند هر یک از شما را به عنوان اینکه کسى را کشته اید صاحبان خون از شما انتقام خـواهند گـرفـت و پـیش بینى مختار کاملا درست از آب در آمد زیرا تمام کسانیکه تسلیم بحکم سپاه بصره شدند دست بسته کشته شدند و یک نفر از ایشان جان در نبرد.مختار کشته مى شودمختار که از همراهیان خود احساس ضعف و زبونى نمود شخصا تصمیم بر خروج گرفت ، نزد همسرش ام ثابت فرستاد تا مقدارى عطریات برایش * بفرستد، طیب فراوانى برایش فـرستـاد، مـخـتـار غـسل کرد و حنوط نمود و سپس طیب را بر سر و صورت خود، مالید با نوزده نفر از قصر خارج شد که از جمله سائب بن مالک بود که هنگام مسافرت او را بجاى خود حکومت مى داد.

سائب را گفت : نظر تو درباره ما چیست ؟ سائب گفت : راءى شما چیست ؟
مـخـتـار اظهار داشت : من یکى از رجال عربم ، ابن زبیر حجاز را متصرف شده ، و ابن نجده یمامه و مروان شام را در اختیار گرفت و من این شهرها را به چنگ آوردم جز اینکه من در مقام انتـقـام و خـونخـواهى خـاندان پـیغـمـبر بر آمـدم عـده اى را به جرم قتل آنجناب کشتم لذا بر من شوریدند وگرنه از ایشان کمتر نبودم ، لذا اگر نیّت پاکى ندارى از حیثیت و شرافت خود دفاع کن و در این راه بجنگ ؟ سائب گفت : انا للّه و انا الیه راجعون چرا در راه پیشرفت همین هدف نجنگم و در راه حیثیتم بجنگم .

مـخـتار از قصر خارج شد و به سپاه مصعب پیشنهاد کرد آیا به ما امان مى دهید؟ گفتند امان مـى دهیم تـا مـا هر چه صلاح دیدیم با شما رفتار کنیم ، مختار گفت : هرگز راضى به حکم شما نخواهم شد، شروع به جنگ نمود آنقدر جنگید تا کشته شد.
مـى گـویند مـخـتـار در مـحل زیتـونیها کشته شد و دو برادر بنام طرفه و طراف او را کشتند.

رفتار مصعب با تسلیم شدگان


چـون کسانى را که در قصر متحصن بودند بر مصعب عرضه شدند عبدالرحمان پسر محمد اشعـث و دیگـران پـیشنهاد کردند که تمام آنها را که جمعیت زیادى بودند از دم شمشیر بگـذرانند، بجیربن عبدالله مسلمى که از جمله موالیان بود مصعب را گفت : خدا ما را به اسارت و تـو را به عفو و گذشت امتحان مى کند که در یکى خوشنودى و در دیگرى خشم پروردگار است ، هر که عفو کند خدا نیز از او در گذرد، و هر که عقوبت کند ایمن نیست که از او قـصاص کنند، سپـس گـفـت : پـسر زبیر؛ مـا اهل قبله شما و همکیش شمائیم ترک و دیلم نیستیم ، مخالفت ما با همشهریانمان خارج از یکى از دو صورت نیست یا مـا اشتـباه کرده ایم یا ایشان ، و در هر حال وضع ما مانند مردم بصره است که مدتى با هم جنگیدند و سپس * متحد شدند شما هم که اکنون پیروز شده اید گذشت کنید و جوانمردى نشان دهید؟ بجیر باندازه اى از این سخنان گفت : که مصعب و همراهانش * نرم شدند و تصمیم بر گذشت گرفت .

ولى عبدالرحمان اشعث گفت : مصعب ؛ اگر مى خواهى ایشان را آزاد کنى پس از ما دست بکش و انتظار نداشته باش یا ما را باید داشته باشى یا آنان را وگرنه میان ما و آنها آشتى پـذیر نیست . مـحمد بن عبدالرحمان بن سعید همدانى گفت : پدرم و پانصد نفر از قبیله همـدان کشتـه شده اند که همه آنها بزرگان شهر و قبیله بودند، آنها را آزاد مى کنى و حال آنکه هنوز خونهاى ما در درون ما مى جوشد، یا ما یا آنها!

بلکه هر قبیله و خاندانى که در مبارزات با مختار کشته داده بودند سخنانى از این مقوله گـفـتـند و تقاضاى کشتن آنها را کردند، مصعب که چنین دید دستور کشتن آنها را داد و گفت : تمام آن جمعیت را گردن بزنند.

ایشان دستـجمـعـى فریاد کشیدند که پسر زبیر ما را مکش که به ما احتیاج خواهى داشت فـردا که لشگـر شام به جنگ شما آیند ما را پیشاپیش سپاه بفرست اگر کشته شویم مـقـصودت حاصل شده و علاوه که ما کشته نشویم مگر آنکه جمعیت ایشان را در هم بشکنیم و اگر پیروز شویم باز هم به نفع تو و همراهان تو است .

لیکن مصعب بجهت رضایت و خوشنودى دیگران همه را از دم شمشیر گذرانید!
و چـون خـواستـند بجیر را بکشند گفت : پس این خواهش مرا بپذیرید که مرا در کنار این افـراد نکشید زیرا به ایشان پیشنهاد کردم تسلیم نشوید بلکه مردانه بجنگید تا کشته شوید آنها پـیشنهاد مـرا نپـذیرفـتـند لذا نمـى خـواهم خـون مـن داخل خون چنین افراد بى اراده اى گردد.
مـسافر پسر سعید بن نمران گفت : مصعب ؛ جواب خدا را چه خواهى گفت هنگامى که بر او وارد گـردى که یک جمـعـیت انبوهى که اختیار خود را بدست تو سپردند کشتى با اینکه فرموده است جز در مقام انتقام و قصاص * کسى را نکشید، اگر یک عده از ما جنگیده و افرادى را کشتـه اند لیکن یک عـده دیگـرى هستند که در هیچ جنگى شرکت نداشته اند بلکه در کوهپـایه و دهات بوده اند که مشغول جمع آورى مالیات بودند و راهها را امن مى کردند، بسخنان مسافر هم گوش ندادند.

سپـس گفت : خوار و زشت کند روى کسانى را که با ایشان گفتم : از یکى از کوچه ها حمله کنیم و جمعیت را متفرق ساخته و بقوم و قبیله خود ملحق گردیم حرف مرا نشنیدند.
رفتار مصعب با زنان مختار

پـس از آنکه مـصعـب از کشتن اسیران فارغ شد، زنان مختار را احضار کرد، ام ثابت دختر سمرة بن جندب را گفت : عقیده ات درباره مختار چیست ؟ ام ثابت گفت : من آنچه را مى گویم که تو بگوئى . مصعب او را آزاد کرد.

عمره دختر نعمان بن بشیر انصارى را گفت : تو چه میگوئى ؟ عمره گفت : او بنده صالح خـدا بود، مـصعب این زن را زندان کرد و به برادرش عبدالله زبیر به دروغ نوشت ، این زن را عقیده آنست که مختار پیغمبر بوده است .

عـبدالله در پـاسخش نوشت : که او را بکش ، مصعب این زن را به شخصى بنام مطر سپرد تـا او را بکشد این نانجیب با سه ضربت شمشیر او را کشت ، کشته شدن این زن عاطفه افـراد را تـحریک کرد و زبان به اعـتـراض بر مصعب گشودند و شعراء در این زمینه اشعـارى سرودند که از جمله عمربن ابى ربیعه قرشى اشعارى گفت که از آنها ابیات زیر است :

انّ من اعجب العجائب عندى
قتل بیضاء حرّة عطبول
قتلت هکذا على غیر جرم
انّ للّه درّها من قنیل
کتب القتل و القتال علینا
و على المحصنات جرّ الذیول

همانا شگفترین شگفتیها نزد من کشتن زن سفید چهره آزاده زیباى گردن کشیده است که بدون گناه کشته شد و خدا او را از میان کشته ها خیرش * دهد.

همانا کشتنت و کشته شدن بر ما و بر زنان پاک دامن واجب گشته است .

بسیار بسیار جالب حتما ببینید

بسیار بسیار جالب حتما ببینید



خدا را دوست دارم بخاطر

خدا را دوست دارم بخاطر

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با هر username که باشم، من را connect می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند .
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه friend برای من add می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه wallpaper که update می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با اینکه خیلی بدم من را log off نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می گذارد هر جایی که می خواهم Invisibel بروم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی کند.
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه اجازه، undo کردن را به من می دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آن من را install کرده است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت به من پیغام the line busy نمی دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اراده کنم، ON می شود و من می توانم باهاش حرف بزنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه دلش را می شکنم، اما او باز من را می بخشد و shout down ام نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه password اش را هیچ وقت یادم نمی رود، کافیه فقط به دلم سر بزنم
http://www.navazesh.danagig.ir/wp-content/uploads/2010/06/aseman.jpg

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تلفنش همیشه آنتن می دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه شماره اش همیشه در شبکه موجود است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت پیغام no response to نمی دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هرگز گوشی اش را خاموش نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه نامه هاش چند کلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو کارش نیست
خدا را دوست دارم ، بخاطر اینکه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با کس دیگری حرف می زنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه من را برای خودم می خواهد، نه خودش
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه فقط وقت بی کاریش یاد من نمی افتد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم از یکی دیگر پیشش گله کنم، بگویم که ....
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است
به خاطر اینکه می توانم احساسم را راحت بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تنها کسی است که می توانی جلوش بدون اینکه خجل بشوی گریه کنی، و بگویی دلت براش تنگ شده
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم
خدا را دوست دارم به خاطر اینکه از من می پذیرد که بگویم : خدا را دوست دارم

اس ام اس ولنتاین ۸۹ | پیامک تبریک ولنتاین ۲۰۱۱

اس ام اس ولنتاین ۸۹ | پیامک تبریک ولنتاین ۲۰۱۱

بهترین اس ام اس ها در سه علی سه

http://s1.picofile.com/file/6337194164/valentain.jpg

وقتی قرار شد من بیقرار تو باشم، ناگهان تو تنها قرار زندگی ام شدی!..

ولنتاینت مبارک

.
.
.

منحنی قلب من مشتق گیسوی توست خط مماس دلم تابع ابروی توست…

ولنتاینت مبارک

.
.
.

من ناخدای عشقم ، طوفان حریف من نیست / من عاشق تو هستم مجنون رقیب من نیست

ولنتاین مبارک

.
.
.

تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه خداست ، تنها به نگاه او میسپارمت

ولنتاین مبارک

.
.
.

گاو و الاغ و اردک ، کبریت و گاز و فندک ، جوجه و مرغ و لک لک ، ولنتاینت مبارک

.
.
.

سلام ببخشید پول نداشتم برات خرس و قلب بخرم به مناسبت روز ولنتاین ، فقط همین یه اس ام اس رو توسنتم برات بفرستم تا بدونی که همیشه دوستت دارم . امیدوارم این روز ، روز ولنتاین برات مبارک و با برکت باشه .

.
.
.

میدونی ولنتاین یعنی چی ؟ یعنی اینکه یادمون باشه یه عاشق واقعی باید فقط به یه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم عاشقانه عاشقش باشه . . .

بقیه اس ام اس های ولنتاین در ادامه مطلب

.
.
.

قشنگ ترین شعرم را برای شب شعر چشمان تو گفتم ،پس تو نیز قشنگ ترین لبخندت را برای لحظه دیدار نگه دار
ولنتاین مبارک

.
.
.

بی تو هر شب عاشقی بارانی ام / لاله پژمرده و زندانی ام

بی تو در کنج همه دلواپسی / بی تو من آغاز یک ویرانی ام . . .

ولنتاین مبارک

.
.
.

تو را در قلب شعرم میگذارم / به نام عشق آن را مینگارم

تمام حرف من در شعر این بود / تو را تا بی نهایت دوست دارم . . .

ولنتاین مبارک

.
.
.

هر دو چشمان تو دنیای من است ، گر نمیبینم تو را ، یادت نگهدار من است . . .

Happy Valentine day

.
.
.

من غروب غم انگیز خورشید را زمانی دوست دارم که بدانم فردایش تو را میبینم .

ولنتاین مبارک

.
.
.

نمیگم دوستت دارم ، نمیگم عاشقتم ، میگم دیوونتم  که اگه یه روز ناراحتت کردم بگب بیخیال دیوونست . . .

(روز ولنتاینت مبارک عزیزم)

.
.
.

قلب مهربانت مثلثی را می ماند در دریای عشق ، مرا در خود کشیدی برمودای من !!!

(ولنتاین مبارک)

.
.
.

آدما نمیتونن تغییر نکنن ، رابطه ها نمیتونن عوض نشن ، دنیا نمیتونه ثابت بمونه ، ولی یه دوست میتونه تا ابد یه دوست باشه . . .

.
.
.

همیشه ابرها گریه میکنن ولی همه عاشق ستاره ها میشن . دل ابرها پره . یادت باشه چشمک ستاره ها ، ابرها رو از یادت نبره

.
.
.

وقتی دلت تنگ شد ، وقتی چشات تر شد ، وقتی دیگه نبود کسی ، امید یا یه هم نفسی ، بدون که اینجا یکی هست ، که تو براش هم کسی . .

این منم. تازه از سرجلسه امتحان بلند شدم. همه چی عادیه.

هیچ چیز غیر عادی نمیبینید.

پوشک دانشجو ایزی لایف مخصوص امتحانات!

فرستنده: 9250***0935

دور بودن از تو پایان عشق و رفاقت نیست...

بلکه زیباترین و غم انگیزترین غم دنیاست...

فرستنده: 6398***0936

من در این خلوت خاموش و سکوت...

اگر از یاد تو یادی نکنم میشکنم...

فرستنده: 6398***0936

فلسفه الاکلنگ اثبات بزرگی کسی است که فرو مینشیند تا دیگری پرواز را تجربه کند...

فرستنده: 6398***0936

بقیه در ادامه مطلب


آرامش یعنی همیشه توی دلت مطمئن باشی که در دل کسی هستی که دوستش داری...

فرستنده: 6398***0936

در سکوت دادگاه سرنوشت، عشق بر ما حکم سنگینی نوشت...

گفته شد دلدارها از هم جدا، وای بر این حکم و این قانون زشت...

فرستنده: 6398***0936

دعای امتحانات:

الهم جلسنا جنب تلمیذا خرخونا و اجعل اطرافنا مراقبا گاگولا!

فرستنده: 2088***0936

مهریه سال 90:

365 عدد نان سنگگ طرح قدیم!

به میمنت 365 روز سال!

فرستنده: 9188***0935

یاد دارم در غروبی سرد سرد، میگذشت از کوچه ما دوره گرد...

داد میزد: قالی کهنه میخریم، دست دوم جنس عالی میخریم...

کاسه و ظرف سفالی میخریم، گر نداری کوزه خالی میخریم...

اشک در چشمان بابا حلقه بست، عاقبت آهی کشید بغضش شکست...

اول ماه است و نان در سفره نیست، ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود، اتفاقا مادرم هم روزه بود...

خواهرم بی روسری بیرون دوید، گفت: آقا سفره خالی میخرید؟؟

فرستنده: 6398***0936

به غضنفر میگن 22 بهمن چه روزیه ؟ میگه روزی که جمهوری اسلامی به ایران حمله کرد!

خدایا قربون دستت میشه بگی دکمه کنسلش کجاست؟ به اندازه کافی بدبختی دانلود کردیم. بسه.

دست خودمان نیست که روی حرفمان نمی مانیم؛ ما بر زمینی ایستاده ایم که هر روز خودش را دور می زند..

هر مردی باید روزی ازدواج کند، چون شادی تنها چیز زندگی نیست!

لوتی ترین اس ام اس سال:

عشق تو مرا نموده قاطی / ما نوچه ایم و تو گنده لاتی!

به گزارش مرکز هواشناسی، آسمان امروز کمی تا قسمتی ابری همراه با بارش ملایم هواپیما خواهد بود!

من دیگه از این زندگی خسته شدم...

ولم کنید می خوام برم سوار هواپیما بشم!

حیف نون زنگ می زنه به مخابرات می گه: آقا ببخشید سیم تلفن ما خیلی بلنده، اگه می شه لطف کنید از اون طرف یه کم بکشیدش!

معلم: بگو ببینم، اگه توی خیابون یه نفر یه حیوانی رو گرفته و داره می زنه، و من برم جلو و از این کارش ممانعت کنم، به این کار چی می گن؟


شاگرد: آقا اجازه، حس برادری!

حیف نون می میره، قحطی جوک میاد!

حیف نون هنوز در گیره که چرا خواهرش دو تا برادر داره، خودش یکی!

یه روز یه پسره به دختره می گه با من ازدواج می کنی؟

دختره می گه نه!

و پسر یک عمر با خوبی و خوشی زندگی می کنه!

حیف نون خوابیده بوده، میان بیدارش کنن می بینن پین کد (Pin Code) می خواد!

به حیف نون یه انگشت نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه یکی.

بعد ده تا انگشت بهش نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه: وای! چقدر یک!

ترکه خرش می میره، مردم می گن بریم برای شوخی بهش تسلیت بگیم.

وقتی می رن ترکه می گه: اصلا فکر نمی کردم خر من این همه فامیل داشته باشه!

اس ام اس های مخصوص ولنتاین 89، پیامک های عاشقانه و زیبا

 


 اس م اس بنده خدا برای والنتاین :

عزیزم , کشتی عشق ما آماده ی پروازه . . .

پیتیکو وو

پیتیکو و و

پیتیکو و و و

پارسال این روزا برامون پر بود از عطر شکلات و کادوو  عروسک   و شمع ...اما امسال نمیدونم ولنتاین رو  با کی جشن میگیری

.

.

.

 هر جا و با هر کسی باشی دوستت دارم ولنتاین مبارک

 میدونی ولنتاین یعنی چی؟ یعنی اینکه یه عاشق واقعی باید به یه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم عاشقانه عاشقش باشه

عاشقتم تا همیشه ولنتاین مبارک

واسه روز ولنتاین دوتا ستاره تقدیمت می کنم

یه ستاره پر بوسه که دلم بی تو نپوسه

یه ستاره پر امید واسه هر کی تو رو دید

ولنتاین مبارک

وقتی هستی نیستم , وقتی نیستی هستم , وقتی هستم نیستی, وقتی نیستم هستی ای همه ی

نیست شده ی هستی من, هستی من نیست می شود وقتی تو نیستی

دوست داشتن تمثیلی از نفس کشیدن من است، سزاواری من در زندگی، شایستگی‌ام در بودن!

... اگر سزا بود چنان در آغوش‌ می‌فشردم که یکی گردیم، و در آن پیکر، نه من دلتنگ

می‌شدم، نه او می‌گریخت

زندگی قشنگه اگه با تو باشه... مرگ قشنگه اگه برای تو باشه... دلتنگی قشنگه اگه به

خاطر تو باشه... من قشنگم اگه با تو باشم اما تو هرجور که باشی قشنگی

عشق هرگز قادر به تملک نیست. عشق آزادی بخشیدن به دیگری است. هدیه ای نامشروط است،

عشق معامله نیست

آنگاه که با دستانت واژه عشق را بر قلبم نوشتی سواد نداشتم اما به دستانت اعتماد

داشتم حال سواد دارم اما دیگر به چشمان خود اعتماد ندارم...

دلم همچو آسمان،پر از ابرهای بارانیست، ای کاش دلم امشب بگرید، شاید که بغض عشق در چشمانم بشکند . عزیزم ولنتان مبارک

عشق من تو باش نه برای اینکه در این دنیای بزرگ تنها نباشم.تو باش تا در دنیای بزرگ تنهاییم تنها ترین باشی . ولنتاین مبارک

عشق شاید زود تو را عاشق و دلتنگ کند اما هرگز تو را سیر نمی کند. روز ولنتاینت مبارک

با تو از خاطره ها سرشارم. با تو تا آخر شب بیدارم . عشق من دست تو یعنی خورشید. گرمی دست تو را کم دارم ...

ولنتاینت مبارک گلم

مهم نیست ولنتاین یا سپندار مذگان

هر دوبهانه اند برای اینکه به تو بگویم

.

.

.

.

بی بهانه دوستت دارم

امروز روز سپاس گذاری از خداوند است

زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن

تا با تمام وجود به او بگوییم

عشق من روزت مبارک

هر کی اومد پیش من یه ذره جاتو نگرفت....هیچ ادایی جای اون نازواداتو نگرفت....پیش هر نقاشی رفتم تورو نقاشی کنه،روی هر بومی زدم رنگ چشاتو نگرفت . ولنتاین مبارک

سلام درسته که نشد برات خرس و قلب بخرم اما این اس ام اس رو برات بفرستادم تا بدونی همیشه دوست دارم ولنتاین مبارک

اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی . اگه عروسک بودی بغلی ترین بودی. اگه شمع بودی روشن ترین بودی  و تا زمانی که دوست منی عزیز ترینی ولنتاین مبارک

امیدوارم خرس زیبایی ها همیشه تو غار چشمات خونه کنه ولنتاینت مبارک عزیزم

بقیه در ادامه مطلب

اس ام اس ولنتاین 89

مال من باش ولنتاین

من این آرزوی ولنتاین را برای تو می فرستم، با آغوشها و بوسه ها

جائی را میسازم اینجا نزدیک خودم ، که فقط برای توست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی . اگه عروسک بودی بغلی ترین بودی

اگه شمع بودی روشن ترین بودی و تا زمانی که دوست منی عزیز ترینی ولنتاین مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امروز روز سپاس گذاری از خداوند است

زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن

تا با تمام وجود به او بگوییم

عشق من روزت مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

VALENTINE

v victor of love

a adoring u

l love u

e every thing 4u

n need u

t thinking of u

i i miss u

n nothing but u


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


سلام درسته که نشد برات خرس و قلب بخرم اما این اس ام اس رو برات بفرستادم

تا بدونی همیشه دوست دارم ولنتاین مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امیدوارم خرس زیبایی ها همیشه تو غار چشمات خونه کنه ولنتاینت مبارک عزیزم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


اس م اس بنده خدا برای والنتاین

عزیزم , کشتی عشق ما آماده ی پروازه

پیتیکو وو

پیتیکو و و

پیتیکو و و و

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


پارسال این روزا برامون پر بود از عطر شکلات و کادوو عروسک و شمع

اما امسال نمیدونم ولنتاین رو با کی جشن میگیری

.

.

.

هر جا و با هر کسی باشی دوستت دارم ولنتایت مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

میدونی ولنتاین یعنی چی؟ یعنی اینکه یه عاشق واقعی باید به یه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم
 عاشقانه عاشقش باشه
عاشقتم تا همیشه ولنتاین مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 
واسه روز ولنتاین دوتا ستاره تقدیمت می کنم

یه ستاره پر بوسه که دلم بی تو نپوسه

یه ستاره پر امید واسه هر کی تو رو دید

ولنتاین مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


من یه سری هدیه گرفتم . .. اما نمی دونم این ولنتاین کیه که هدیه ها رو بدم بهش

پارازیت

سلام بهونه ی قشنگ من برای زندگی

                               اره بازم منم ، همون دیوونه ی همیشگی

  

تو رو دوست دارم،مثل حس نجیب خاک غریب 

                                         تو رو دوست دارم،مثل عطر شکوفه های سیب 

تو رو دوست دارم عجیب،تو رو دوست دارم زیاد 

                                            چطور پس دلت میاد،منو تنهام بزاری؟؟؟   

 تو رو دوست دارم،مثل لحظه ی خواب ستاره ها 

                                            تو رو دوست دارم،مثل حس غروب دوباره ها 

      توی آخرین وداع،وقتی دورم از همه 

                                                 چه صبورم ای خدا،دیگه وقت رفتنه  

           تو رو میسپارم به خاک 

                                                   تو رو میسپارم به عشق 

                                    برو با ستاره ها 

تو رو دوست دارم،مثل حس دوباره ی تولدت 

                                            تو رو دوست دارم،وقتی میگذری همیشه از خودت 

 تو رو دوست دارم،مثل خواب خوب بچگی 

                                                        بغلت میگرمو میمیرم به سادگی 

تو رو دوست دارم،مثل دلتنگی های وقت سفر 

                                                  تو رو دوست دارم،مثل حس لطیف وقت سحر 

      مثل کودکی تورو،بغلت میگیرمو 

                                                این دل شکستمو،با تو میسپارم به خاک 

                      

همیشه پاییزه وقتی تو نباشی 

                      قلبم بی تو اینجا میگیره 

                                بعد تو نه دریا نه طلوع فردا 

                                                     نمیتونه جاتو بگیره 

کاشکی میشد نبض لحظه رو بگیرم 

                          تو پیشم بمونی عزیزم 

                                     بدون هر جا که باشی 

                                              یکی توی دنیا به یاد چشاته هنوزم 

                        

من اگه زخمی به دنیا اومدم 

               دستم اما حالا جنس مرهمه 

                                                               دلی که اون اولا شکسته بود 

                                                 حالا قلب عاشقه یه ادمه 

من همون آدم تنهام که یه روز 

                   پشت پا زد به تموم غصه هاش 

                                                                 سهم زندگیشو از دنیا گرفت 

                                                  از تموم گریه های بی صداش 

اره من اول قصه گم شدم 

                   اما تا آخر قصه اومدم 

                                                                  همه ی این سفر دورو دراز 

                                                  لحظه ی آشتی من بود با خودم 

یکی انگار تو دلم زمزمه کرد 

                    چرا از پنجره ها دل می بری؟ 

                                                                   شهرو از پنجره هاش میشه شناخت 

                                                    از نگاه بچه های آجری  

 

پ.ن.1.سلام خوبین؟ 

پ.ن.2.نمیمیری که فقط یه کلمه بگو دوست دارم 

پ.ن.3.تقدیم به کسی که نمیدونم تو خاطرش میمونم یا براش خاطره میشم 

پ.ن.4.همیشه خاکی باش.مث بچه های آجری 

پ.ن.5.دوووووووووووووووووستووووووووووووون دااااااااااااااااااااااارررررررم.بای 

سکوت   سکوت    سکوت   سکوت   سکوت   بششششششششششششکنش

چند روز

چند روزه به جای من اون میشه فدای تو

میمیره برای تو خیره است تو چشای تو

من میرم ولی بدون میمونم به پای                       میسوزم

چند روزه که نیستی و موندم تو هوای تو

مونده روی قلب من زخم ردپای تو

میمیرم بدون تو قربون چشای تو                          میسوزم

تو مثل دنیا بودی اخه واسه من

نرو نزار بمیرم دلمو نشکن

دیگه جون ندارم میخوام بمیرم

چرا پیش تو اینجوری حقیرم

تو خوشی کنارشی میدونم تا نفس دارم برای تو میخونم                 بی قرارم

منو تو دوست نداری مثل قدیما یکی قسمتشه بمیره تنها

برو منتظرت میمونم اینجا برو حقمه همینه کار دنیا

تو باید بری اینو میدونم نگاه کن ببین دوباره نیمه جونم                    بی قرارم



پ.ن.1.سلام

پ.ن.2.به خاطر دیر آپ کردنم معذرت

پ.ن.3.این شعرو تازه شنیدم از علی عبدالمالکی گفتم واسه شمام بزارم(یه عزیزی واسم ایمیلش کرد)قربونت مرسی

پ.ن.4.امروز رفتم جهنم ولی چون حالم خوب نبود فرستادنم خونه(پس لا خبر جدید )واسه همینم تا اون موقع یه چرتهای دیگه ای مینویسم

پ.ن.5.هیری دگه دانیت من شمارون دوستو اچ نپیتی که اپدان بگان

باااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای تا هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

تولد

فقط یک بار به دنیا میای

فقط یک بار خداوند زندگی رو به تو هدیه میده

اما در سرایی دیگه همیشه هستی

                                        اگر این فرصت یکباره رو از دست بدی

                                                                   چیکار میکنی؟

گرچه یک بار به دنیا میای

اما یادت باشه که هر صبح تولدی دوباره است

                                              تولدی از خود،با خود و به دست خود

به سلامتی

به سلامتی دیوار

نه به خاطربلندیش

واسه اینکه هیچوقت پشت آدمو خالی نمیکنه

به سلامتی دریا

نه به خاطر بزرگیش

واسه یه رنگیش

به سلامتی سایه

نه به خاطر سیاهیش

واسه اینکه هیچوقت آدمو تنها نمیزاره

به سلامتی پرچم ایران

که سه رنگه

تخم مرغ

که دو رنگه

رفیق

که یه رنگه

به سلامتی همه اونایی

که دوسشون داریم و نمیدونن

به سلامتی اونایی

که دوسمون دارن و نمیدونیم

به سلامتی نهنگ

که گنده لات دریاست

به سلامتی زنجیر

نه به خاطر درازیش

واسه اینکه پیوسته است

به سلامتی خیار

نه به خاطر(خ)ش

واسه(یار)ش

به سلامتی شلغم

نه به خاطر(شل)ش

واسه (غم)ش

به سلامتی کرم خاکی

نه به خاطر کرم بودنش

واسه خاکی بودنش

به سلامتی پل عابر پیاده

که هم مردا ازش رد میشن هم نامردا

به سلامتی برف

که هم روش سفیده هم توش

به سلامتی رودخونه

که اونجا سنگ های بزرگ هوای سنگ های کوچیکو دارن

بزن به سلامتی گاو

که نمیگه من

میگه ماااااااا

به سلامتی بیل

که هرچی میره تو خاک بازم براق تر میشه

به سلامتی تابلوی ورود ممنوع

که یه تنه یه اتوبانو حریفه

به سلامتی عقرب که به خاری تن نمیده

(عقرب وقتی تو اتیش گیر می افته و دورش همش اتیشه با نیشش خودشو میکشه که کسی ناله هاشو نشنوه)

به سلامتی سرنوشت

که نمیشه اونو از سر نوشت

======================================================

پ.ن.1.به سلامتی اونایی که هوامو دارن و فراموشم نمیکنن

پ.ن.2.به سلامتی اونایی که چرت هامو تا اخرش خوندن

پ.ن.3.به سلامتی اقای شیخی که امروز خیلی بهمون حال داد(منحرف نشین پلیز)

پ.ن.4.به سلامتی اونایی که سکوتمو میخوان بشکنن


بزرگترین حرکت فرهنگی سال ایران متمدن

بزرگترین حرکت فرهنگی سال ایران متمدن

چرا بیگانگان عیدهای ما را تعیین میکنند؟

چرا آنها لیلی و مجنون شما را نمیشناسند؟

چرا قبل از تاریخ خودتان میروید تاریخ دیگران را میخوانید؟

چرا فکر میکنیداگرروزولنتاین خارجی ها جشن بگیریدبا کلاسدیده میشوید؟!!

اینارو ما اول بین دوستامون به خودمون گفتیم و سخت درماندیم در کار خودمان و نادم شدیم بسی.بعد راهی چاره مندی گشتیم.بعد قرار شد به تاریخمان رجوع کنیم .یک حرکتی از خود نشان دهید و حداقل در این مورد به استقلال فرهنگی برسید .
با کمی تحقیق متوجه می شوید 5 اسفند اوستایی یا همان 29 بهمن تقویم امروزی برابر روز سپندارمذگان یا روز عشقه.

پس عزیزان فرهنگ متمدن ایران زمین فکر همه چی رو کرده . چون ایران از قدیم سرزمین عشق و محبت نام گرفته و همونطور هم که می بینید یه روز خاص برای بزرگداشت این عشق در تقویمش نهاده شده . ولی آیا روزعشق و عاشقان ایرانی هم ولنتاین است؟

اگر نیم نگاهی به تاریخ باستانی کهن سرزمینمان داشته باشیم ، متوجه خواهیم شد پدران و مادران ما 20قرن از میلاد مسیح و به عبارتی 23 قرن قبل از تولد ولنتاین در روم ، روز 5اسفند (29 بهمن امروز?) را که سپندارمذگان(اسفندارمذگان) نامیده می شد ،به عنوان روز عشق و عاشقان جشن میگرفتند.

حال فلسفه این روز چیست؟

در دوران ایران باستان ،ایرانیان هر سال را به 12 ماه که هر ماه دقیقا 30 روز بود تقسیم میکردند.که علاوه بر ماه ها،هر یک از روزهای ماه نیز دارای اسم مشخص بودند.برای مثال روز اول هر ماه به نام "اهورامزدا" روز خدا نامیده می شد.روز دوم روز "بهمن" به مفهوم سلامت و اندیشه که از صفات خداوندی است ، روز سوم به نام "اردیبهشت" به معنای بهترین پاکی و راستی ، روز چهارم روز"شهریور" روز فرمانروایی و روز پنجم به نام "سپندارمذ" بوده است.سپندارمذ صفت ملی زمین است.یعنی گستراننده،فروتن ، مقدس.زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم مینگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، مهرگان لقب میگرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان میگرفتند.

سپندار مذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه میدادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند.
آری این عظمت تاریخ ایران است.عظمتی که کمتر ملتی از آن بر خوردار است.ولی افسوس و صد افسوس که وقتی از یک جوان ایرانی امروزی می پرسی روز عشق چه روزی است،باافتخار !! جواب می دهد:ولنتاین.آری ، این نشان حقارت و ذلالت ما وارثان ایران هست که بدون توجه به تاریخ پرشکوه خود تاریخ بیگانگان را اسوه و الگوی خود قرار میدهیم و بر تاریخ چندهزار ساله خود پشت پا میزنیم.
اینک که دریافتیم روز عشق ما ما روزی غیر از ولنتاین غربیان است.بیایید 26 بهمن را فراموش کنیم و بر صفحه 29 بهمن تقویم ایرانیمان بنویسیم درود بر عاشقان ایرانی.درود بر سپندارمذ.

واژه سپندارمزد در اوستا سپنته آرمئیتی آمده است و به چم ( معنی) فروتنی و بردباری که خاص مادران است به کار آمده. از آنجایی که در ایران باستان سال به 12 ماه مساوی تقسیم میشد و پنج روز انتهای سال جز ماههای سال به حساب نمیامندند می توان به این نتیجه رسید:
روز سپندارمذگان ،29 بهمن ,روز عشق ایرانیان از هم اکنون بر زیبا دلان خجسته باد.
ولی حتما دوستانی هم هستند که خاطرات تلخ و شیرینی از ولینتاین دارند و یا شاید دوست داشته باشند در رابطه با ولینتاین هم بدانند پس بخوانید از زبان خود ولینتاین تاریخ این روز را .
Happy Valentine's Day

جذاب

فروردین: شما نمی‌توانید بیشتر از این صبر کنید، برای اینکه اعتقاد دارید که به اندازه کافی صبر کرده‌اید! باوجود اینکه شاید آمادگی دست به کار شدن را نداشته باشید، ولی پیش از این از نظر ذهنی آمادگی دارید که شروع کرده و بازی را آغاز کنید. شما باید از تفاوت‌های موقعیت اخیر خود و اهداف آینده‌تان آگاه باشید، اما سعی نکنید در مورد هردوی آنها با هم تصمیم گیری کنید.


اردیبهشت: نگرش شما نسبت به شغلتان همیشه نگرشی خوش بینانه است، اما حالا نسبت به منافع خود خیلی ایده آل‌گرا فکر می‌کنید. حتی اگر هیچ چیزی به آن خوبی که شما دلتان می‌خواهد نباشد، باز هم نمی‌توانید بدبین باشید! پیشرفت‌های خیلی جذابی در زندگی‌تان حاصل شده که دلیلی برای امیدواری شما شده است. اما از رویاهای خود توقع زیادی نداشته باشید! چراکه بیش از اندازه رویایی و خیالاتی بودن زمینه را برای ناامیدی‌ها و ناکامی‌های بزرگ فراهم می‌کند.


خرداد: شما اخیرا در عین حال که به پیچیدگی روابط خود فکر می‌کردید، تا حدودی غمگین و ناراحت می‌شدید و حالا بدون اینکه به طور کامل در زندگی خود تغییراتی بدهید به چیزهایی که می‌خواهید رسیده‌اید. بعضی اوقات تا حدی گیج می‌شدید که نمی‌توانستید تشخیص بدهید مرحله بعدی کارتان چگونه است. خوشبختانه امروز وضعیت روحی شما تغییر می‌کند، چرا که شما به واسطه تخیلات‌تان جُنب و جوشی را در خود احساس می‌کنید و این بهتان اجازه می‌دهد که آنچه پیش رو دارید را واضح و روشن بسازید.


تیر: امروز یک نفر کاملا رک و بی پرده با شما حرف می‌زند و ممکن است کمی عصبانی بشوید. شما مثل اینکه فکر می‌کنید همه چیز را راجع به یکی از دوستان خوبتان می‌دانید و سپس به چیزهایی توجه می‌کنید که با آنچه فکر می‌کردید واقعیت دارد جور در نمی‌آید. شما نمی‌دانید مشاهدات اخیر خود را باور کنید یا فرضیات گذشته خود را! به زور دنبال جواب نباشید؛ حقایق به مرور زمان روشن خواهد شد.


مرداد: در حالیکه ماه در هفتمین خانه شما، یعنی خانه شریکان و دوستانتان قرار دارد، شور و هیجان روابط‌تان بیشتر می‌شود. اما اگر احساس کنید که یک نفر از شما دوری می‌کند، شما هم نمی‌توانید به راحتی با او ارتباط برقرار کنید و در این کار به مشکل برمی‌خورید. حقیقت این است که حس امنیت خواهی‌تان فاصله‌ای را بین شما با بقیه ایجاد می‌کند که از آن چیزی که در ظاهر نشان می‌دهد وسیع تر است. به دیگران اجازه بدهید بدون اینکه استقلال و آزادی‌هایشان به خطر افتد، فضایی که برای معرفی کردن خود نیاز دارند را ایجاد کنند. درنهایت این کار می‌تواند تعهدات و عهدهایی که پیش از این داده بودید را معتبرتر کند.


شهریور: هم اکنون وقت سر کار رفتن است، اما این اتفاق آن چیزی نیست که شما در ذهنتان مجسم می‌کردید. کارهایی که شما طی چند روز گذشته شروع کرده بودید تغییرات شگفت انگیزی می‌کند، بنابراین خیلی مهم است که بتوانید انعطاف پذیر باشید. اگر روشی که قبلا به کار می‌گرفتید دیگر به خوبی گذشته کارآیی ندارد، لازم است که حتما نگرش نو و جدیدی داشته باشید. باوجود اینکه وسوسه می‌شوید که به توانایی تحلیل گرایانه خود اتکا کنید، اما بدون اینکه در مورد عملکرد خود قضاوت کنید، از حسی کارکردن و در لحظه حال بودن نترسید!


مهر: شما جهش و تغیرات ناگهانی مثبتی داشته‌اید، اما هنوز هم لازم است که به خودتان اجازه بدهید تا چند روز وظایف منظم روزانه تان را کنار بگذارید. خوشبتانه شما تا بحال توانایی این را پیدا کرده‌اید که بیشتر از کارهای مربوط به خانه و خانواده برای شناخت و ابراز کردن وجود خود زمان صرف کنید. اما این رفتاری همه جانبه و دائمی نیست. پس قبل از اینکه با حرفه‌ها و شغل‌های جالب و هنری به دنبال لذت و تفریح بروید، اصول نیازات و الزامات را تحت پوشش قرار دهید.


آبان: امروز خیلی دلتان می‌خواهد که کارهایتان را به کنار نهاده و به فکر پیدا کردن تفریح و سرگرمی ‌لذت بخشی باشید. اما مسئولیت‌های تان خیلی زیاد است و شما واقعا قادر نیستید ازشان فرار کنید. به همان اندازه که امروز احساس ناامیدی و یاس می‌کنید، تضیمن می‌کنیم که با استراحت کردن این حالت زیاد دوام نمی‌آورد. بهترین کار این است که از تفریح کردن صرف نظر کرده و به کارهایتان برسید. شما بعدها هم وقت کافی برای تفریح کردن پیدا می‌کنید.


آذر: ظاهرا امروز نسبت به گذشته راحت‌تر می‌توانید برنامه‌های خود را سازمان دهی کرده و دست به کار شوید. این سخن بدین معنی نیست که شما از تمام مسئولیت‌ها فارغ هستید، بلکه هم اکنون توانایی بیشتری دارید و می‌توانید بدون اینکه درقید و بند محدودیت‌های افراد دیگر گیر کنید به حرکت خود ادامه بدهید. از آزادی‌ها و اختیارات جایگزین استفاده کنید، اما از حقوق و مزایای جدید خود سوء استفاده نکنید، وگرنه آزادی و استقلال‌تان خیلی سریع تر از وقتی که پدیدار شده بوید، ناپدید و نابود می‌گردد.


دی: نشان دادن ابتکار و یا کارهایی که پیش از این شروع کرده بودید شاید در میزان موفقیت شما تاثیری نداشته باشد. یکی از بخش‌های ساخت و ساز توانایی‌های شغلی، ذات وجودی شما را هم درگیر کار می‌کند، که در مورد افراد دیگر شاید این گونه نباشد. ولی روی دیگر سکه فرق می‌کند!! چرا که بسیار مهم است که شما دوباره کاری نکرده و دوباره همان کارهای قلبی را انجام ندهید. انجام دادن کارهای بیش از حد غیر متعارف باعث می‌شود مردم احسااحس راحتی نکنند. پس سعی کنید در همه احوال میانه رو باشید.


بهمن: حالا ماه به نشانه شما بازگشته است و در حالیکه احساسات شما از جایی به جای دیگر تغییر می‌کنند به سختی می‌توانید بشناسیدشان. خوش بینی و هیجان بهتان راهی را نشان می‌دهد که ترس از تغییر کردن را برای همیشه نابود کنید و سسپس پله‌های ترقی راطی کرده و به مراحل بعدی روید. پس قبل از اینکه انرژی تان فروکش کند، شور و شوق خود را حفظ کنید.

اسفند: شما همچنان در حال تلاش هستید و می‌خواهید بین واقع بینی نسبت به خود و نیز آنچه که افراد دیگر ازتان انتظار دارند. اما اگر آنچه که حس می‌کنید با آنچه در زمان حال اتفاق می‌افتد هماهنگی نداشته باشد، عمل کردن بر اساس تفکرات‌تان سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود. بادقت به صدای درون خود گوش دهید، اما فعلا در مرد هیچ موضوع مهمی تصمیم نهایی نگیرید. شما هنوز وقت زیادی دارید که بتواند دست به کار شوید.

 




دیدنی های امروز

 
برف بازی یک فیل در باغ وحش برلین




 


آب تنی در آب های یخ در هاربین چین





 


استفاده آتش نشانان ماساچوست آمریکا از آب سیل برای فرونشاندن آتش یک خانه





 


صحنه گل آرسنال به چلسی از پشت دروازه





 


استفاده از یک خرگوش و یک توله ببر به عنوان نماد تغییر سال از سال ببر به سال خرگوش در باغ وحش مالا بورن در شمال فیلیپین








 


یکی از 9 مظنون تروریستی دستگیر شده در لندن در حال انتقال از دادگاه به زندان





 


یک دختر بچه افغان در اردوگاه آوارگان افغان در اسلام آباد پاکستان





 


تصویر یکی از ستیزه جویان طالبان در هرات افغانستان





 


ماهیگیری از آب گل آلود. یک زوج استرالیایی در شهر چین چیلا به این نتیجه رسیده اند که از سیل
ناراحت نباشند و در عوض از آب پردردسر ماهی صید کنند





 


بی خانمان های هندی در شهر آلله آباد در حال گرم کردن دستان خود در آتش





 


بارش چند متر برف در نیوجرسی آمریکا





 


شرایط نامساعد جوی و لغو پروازها مسافران فرودگاه مسکو را سرگردان کرده است





 


تعمیر کابل های برق با کمترین امکانات در الله آباد هند





 


بدون شرح!


 

 

شنل قرمزی

یه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت :
عزیزم چند روزه مادر بزرگت مبایلشو جواب نمیده . هرچی SMS هم براش میزنم
باز جواب نمیده . online هم نشده چند روزه . نگرانشم .
چندتا پیتزا بخر با یه اکانت ماهانه براش ببر . ببین حالش چطوره .
شنل قرمزی گفت : مامی امروز نمیتونم .
قراره با پسر شجاع و دوست دخترش خانوم کوچولو و خرس مهربون بریم دیزین اسکی .
مادرش گفت : یا با زبون خوش میری . یا میدمت دست داداشت گوریل انگوری لهت کنه .
شنل قرمزی گفت : حیف که بهشت زیر پاتونه . باشه میرم .
فقط خواستین برین بهشت کفش پاشنه بلند نپوشین .
مادرش گفت : زود برگرد . قراره خانواده دکتر ارنست بیان.
می خوان ازت خاستگاری کنن واسه پسرشون .
شنل قرمزی گفت : من که گفتم از این پسر لوس دکتر خوشم نمیاد .
یا رابین هود یا هیچ کس . فقط اون و می خوام .
شنل قرمزی با پژوی ۲۰۶ آلبالوئی که تازه خریده از خونه خارج میشه .
بین راه حنا دختری در مزرعه رو میبینه .
شنل قرمزی: حنا کجا میری ؟؟؟
حنا : وقت آرایشگاه دارم . امشب یوگی و دوستان پارتی دعوتم کردن .
شنل قرمزی: ای نا کس حالا تنها میپری دیگه !!
حنا : تو پارتی قبلی که بچه های مدرسه آلپ گرفته بودن امل بازی در آوردی .
بهت گفتن شب بمون گفتی مامانم نگران میشه . بچه ها شاکی شدن دعوتت
نکردن .
شنل قرمزی: حتما اون دختره ایکبری سیندرلا هم هست ؟؟؟
حنا : آره با لوک خوشانس میان .
شنل قرمزی: برو دختره ...........................................
( به علت به کار بردن الفاظ رکیک غیر قابل پخش بود )
شنل قرمزی یه تک آف میکنه و به راهش ادامه میده .
پشت چراغ قرمز چشمش به نل می خوره !!!!!
ماشینا جلوش نگه میداشتن اما به توافق نمی رسیدن و می رفتن .
میره جلو سوارش میکنه .
شنل قرمزی : تو که دختر خوبی بودی نل !!!!!
نل : ای خواهر . دست رو دلم نذار که خونه .
با اون مرتیکه ...... راه افتادیم دنبال ننه فلان فلان شدمون .
شنل قرمزی: اون که هاج زنبور عسل بود .
نل : حالا گیر نده . وسط راه بابا مون چشمش خورد به مادر پرین رفت گرفتش .
این دختره پرین هم با ما نساخت ما رو از خونه انداختن بیرون .
زندگی هم که خرج داره . نمیشه گشنه موند .
شنل قرمزی : نگاه کن اون رابین هود نیست ؟؟؟؟ کیف اون زن رو قاپید .
نل : آره خودشه . مگه خبر نداشتی ؟ چند ساله زده تو کاره کیف قاپی .
جان کوچولو و بقیه بچه ها هم قالپاق و ضبط بلند میکنن .
شنل قرمزی : عجب !!!!!!!!!!!!!!
نل : اون دوتا رو هم ببین پت و مت هستن . سر چها راه دارن شیشه ماشین پاک
می کنن .
دخترک کبریت فروش هم چهار راه پائینی داره آدامس میفروشه .
شنل قرمزی : چرا بچه ها به این حال و روز افتادن ؟؟؟؟
نل : به خودت نگاه نکن . مادرت رفت زن آقای پتیول شد .
بچه مایه دار شدی . بقیه همه بد بخت شدن .
بچه های این دوره و زمونه نمی فهمن کارتون چیه .
شخصیتهای محبوبشون شدن دیجیمون ها دیگه با حنا و نل و یوگی و خانواده دکتر ارنست حال نمیکنن

داستان کوتاه "معلّم و شاگرد"

در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود. همیشه لباس هاى کثیف به تن داشت، با بچه هاى دیگر نمی جوشید و به درسش هم نمی رسید. او واقعاً دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد.

داستان کوتاه


امسال که دوباره تدى در کلاس پنجم حضور می یافت، خانم تامپسون تصمیم گرفت به پرونده تحصیلى سال هاى قبل او نگاهى بیاندازد تا شاید به علّت درس نخواندن او پی ببرد و بتواند کمکش کند.

معلّم کلاس اول تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز باهوش، شاد و با استعدادى است. تکالیفش را خیلى خوب انجام می دهد و رفتار خوبى دارد. “رضایت کامل”.

معلّم کلاس دوم او در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز فوق العاده اى است. همکلاسیهایش دوستش دارند ولى او به خاطر بیمارى درمان ناپذیر مادرش که در خانه بسترى است دچار مشکل روحى است.

معلّم کلاس سوم او در پرونده اش نوشته بود: مرگ مادر براى تدى بسیار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براى درس خواندن می کند ولى پدرش به درس و مشق او علاقه اى ندارد. اگر شرایط محیطى او در خانه تغییر نکند او به زودى با مشکل روبرو خواهد شد.

معلّم کلاس چهارم تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى درس خواندن را رها کرده و علاقه اى به مدرسه نشان نمی دهد. دوستان زیادى ندارد و گاهى در کلاس خوابش می برد.

برای مطالعه کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید . . .

خانم تامپسون با مطالعه پرونده هاى تدى به مشکل او پى برد و از این که دیر به فکر افتاده بود خود را نکوهش کرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلّم بود و همه دانش آموزان هدایایى براى او آوردند. هدایاى بچه ها همه در کاغذ کادوهاى زیبا و نوارهاى رنگارنگ پیچیده شده بود، بجز هدیه تدى که داخل یک کاغذ معمولى و به شکل نامناسبى بسته بندى شده بود. خانم تامپسون هدیه ها را سرکلاس باز کرد. وقتى بسته تدى را باز کرد یک دستبند کهنه که چند نگینش افتاده بود و یک شیشه عطر که سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. این امر باعث خنده بچه هاى کلاس شد امّا خانم تامپسون فوراً خنده بچه ها را قطع کرد و شروع به تعریف از زیبایى دستبند کرد. سپس آن را همانجا به دست کرد و مقدارى از آن عطر را نیز به خود زد. تدى آن روز بعد از تمام شدن ساعت مدرسه مدتى بیرون مدرسه صبر کرد تا خانم تامپسون از مدرسه خارج شد. سپس نزد او رفت و به او گفت: خانم تامپسون، شما امروز بوى مادرم را می دادید.

داستان کوتاه

خانم تامپسون، بعد از خداحافظى از تدى، داخل ماشینش رفت و براى دقایقى طولانى گریه کرد. از آن روز به بعد، او آدم دیگرى شد و در کنار تدریس خواندن، نوشتن، ریاضیات و علوم، به آموزش “زندگی” و “عشق به همنوع” به بچه ها پرداخت و البته توجه ویژه اى نیز به تدى می کرد.

پس از مدتى، ذهن تدى دوباره زنده شد. هر چه خانم تامپسون او را بیشتر تشویق می کرد او هم سریعتر پاسخ می داد. به سرعت او یکى از با هوش ترین بچه هاى کلاس شد و خانم تامپسون با وجودى که به دروغ گفته بود که همه را به یک اندازه دوست دارد، امّا حالا تدى محبوبترین دانش آموزش شده بود.

یکسال بعد، خانم تامپسون یادداشتى از تدى دریافت کرد که در آن نوشته بود شما بهترین معلّمى هستید که من در عمرم داشته ام.

شش سال بعد، یادداشت دیگرى از تدى به خانم تامپسون رسید. او نوشته بود که دبیرستان را تمام کرده و شاگرد سوم شده است. و باز هم افزوده بود که شما همچنان بهترین معلمى هستید که در تمام عمرم داشته ام.

چهار سال بعد از آن، خانم تامپسون نامه دیگرى دریافت کرد که در آن تدى نوشته بود با وجودى که روزگار سختى داشته است امّا دانشکده را رها نکرده و به زودى از دانشگاه با رتبه عالى فارغ التحصیل می شود. باز هم تأکید کرده بود که خانم تامپسون بهترین معلم دوران زندگیش بوده است.

چهار سال دیگر هم گذشت و باز نامه اى دیگر رسید. این بار تدى توضیح داده بود که پس از دریافت لیسانس تصمیم گرفته به تحصیل ادامه دهد و این کار را کرده است. باز هم خانم تامپسون را محبوبترین و بهترین معلم دوران عمرش خطاب کرده بود. امّا این بار، نام تدى در پایان نامه کمى طولانی تر شده بود: دکتر تئودور استودارد.

ماجرا هنوز تمام نشده است. بهار آن سال نامه دیگرى رسید. تدى در این نامه گفته بود که با دخترى آشنا شده و می خواهند با هم ازدواج کنند. او توضیح داده بود که پدرش چند سال پیش فوت شده و از خانم تامپسون خواهش کرده بود اگر موافقت کند در مراسم عروسى در کلیسا، در محلى که معمولاً براى نشستن مادر داماد در نظر گرفته می شود بنشیند. خانم تامپسون بدون معطلى پذیرفت و حدس بزنید چکار کرد؟ او دستبند مادر تدى را با همان جاهاى خالى نگین ها به دست کرد و علاوه بر آن، یک شیشه از همان عطرى که تدى برایش آورده بود خرید و روز عروسى به خودش زد.

تدى وقتى در کلیسا خانم تامپسون را دید او را به گرمى هر چه تمامتر در آغوش فشرد و در گوشش گفت: خانم تامپسون از این که به من اعتماد کردید از شما متشکرم. به خاطر این که باعث شدید من احساس کنم که آدم مهمى هستم از شما متشکرم. و از همه بالاتر به خاطر این که به من نشان دادید که می توانم تغییر کنم از شما متشکرم.

خانم تامپسون که اشک در چشم داشت در گوش او پاسخ داد: تدى، تو اشتباه می کنى. این تو بودى که به من آموختى که می توانم تغییر کنم. من قبل از آن روزى که تو بیرون مدرسه با من صحبت کردى، بلد نبودم چگونه تدریس کنم.

بد نیست بدانید که تدى استودارد هم اکنون در دانشگاه آیوا یک استاد برجسته پزشکى است و بخش سرطان دانشکده پزشکى این دانشگاه نیز به نام او نامگذارى شده است

همین امروز گرمابخش قلب یک نفر شوید… وجود فرشته ها را باور داشته باشید

و مطمئن باشید که محبت شما به خودتان باز خواهد گشت

از لامپ های شکسته کم مصرف فاصله بگیرید

» منوی وارد کردن یوزر پسورد کاربری «



ی دیدن فرم عضویت کلیک کنید. «















از لامپ های شکسته کم مصرف فاصله بگیرید

از لامپ های شکسته کم مصرف فاصله بگیرید



طبق هشدار وزارت بهداشت بریتانیا، در صورت شکسته شدن لامپ های کم مصرف بلافاصله اتاق را حداقل برای مدت 15 دقیقه ترک کنید.

لامپ های کم مصرف محتوی مقداری جیوه هستند که شدیدا سمی و خطرناک است و در صورت تنفس کردن آن میتواند موجب بروز میگرن، اختلال حواس، عدم تعادل و عوارض دیگر شود و در کسانی که آلرژی دارند میتواند موجب التهاب شدید پوستی شود همچنین برای جمع کردن شکسته ها نباید از جاروی برقی استفاده کرد، زیرا آلودگی را در خود نگاه داشته و در استفاده های بعدی به جاهای دیگر نیز منتقل میکند. بهتر است خرده ریزه های این نوع لامپ را با جاروی معمولی درون پاکتی ریخته و درش را بسته و هرچه زود تر از خانه رج کرد.

راه های مخ زنی دخترها

این دفعه با یک سری مطالب نو اومدم خدمتتون و قبل از هر چیز باید بگم که این مطلب هیچ ربطی به خانمها نداره لطفا حتی سعی نکنن یه کمش هم بخونن چون در پایان من جلوی دستتون نیستم که دمپایی به طرفم پرتاب کنید(کار دیگه از دستتون بر نمی یاد) برای همین ممکنه کلتونو بکوبید توو مانیتور, اونوقت هم مانیتور میشکنه هم کله شما پس لطفا خانمها نخونن.

************

خب بعد اتمام حجتم با خانمها میرسیم به آقا پسر های گل گلاب که دپرس گوشه خونه نشستن و نمی دونن چجوری مخ بزنن, ( کار نداره داداش ,مخشون خدایی خورده فقط کافیه جمشون کنی)

************

و اما

برای مخ زنی یه دختر باید به چه نکاتی توجه کرد:

1. هر جا که دیدید تعدادی دختر دارن از خنده غش و ضعف میرن بدونید که کارشون فقط برای تظاهر و جلب توجه چون: بر عکس ما پسرا هیچ دختری نیست که برای یه دختر دیگه اونقد جذاب و شیرین سخن باشه که طرفشو به غش و ضعف بندازه .در ضمن ما پسرا چون خیلی شورشو در اوردیم دیگه حتی بابا ننه هم رو مسخره میکنیم و می خندیم اما دخترا این جوری نیستن و هیچ وقت هیچ دختری نتونسته یه دختر دیگه رو از ته دل بخندونه! آخرین دختری که تونست یه دختر دیگه رو بخندونه وقتی بود که پدربزرگ پدر جد من رفت واسه زنش هوو اورد و چون این دو تا خیلی از هم بدشون میومد وقتی که یکیشون مرد اون یکی از ته دل خندید! پس نتیجه میگیریم که خنده دخترا یعنی اینکه خواهش میکنم استدعا دارم یکی بیاد مخ من رو بزنه!

2. وقتی که توی یه ماشین تنها دو تا دختر بودند مطمئن باشید یکیشون پشت فرمونه چون اگر نباشه خوب ماشین راه نمیفته دیگه iq ! خوب دخترا راننده های خوبی نیستند و موقع رانندگی 80 درصد حواسشون به رانندگیه که یه وقت اشتباه نکنن.( الان میگید پس 20 درصد بقیه کجاست؟ باید عرض کنم که معمولاً دخترا فقط از 80 درصد حواسشون استفاده میکنن و به عبارت دیگه همه حواسشون رو هم که جمع کنن میشه 80 درصد و اون 20 درصد باقی مونده رو هم خدا بشون نداده تا بعداً راحت گول بخورن و عاشق شن و این طوری نسل بشر منقرض نشه! وگر نه خدا وکیلی اگه یه دختر 100 درصد حواسش جمع باشه اونوقت کی میاد زن من و تو و باباتو عموت … شه؟!؟!؟! )

3. تا یه ماشین دیدید که توش دو تا دختر هستند سریع نرید کنارش و بخواید شماره بدید به دو دلیل: الف:این روش قدیمی شده

ب:ممکنه تصادف کنید چون در اون حالت ماشین های دیگه ای هم هستند که همزمان با شما اون ماشین رو دیدن و چون اونها هم به روش قدیمی عمل میکنن پس سریع میخوان خودشونو برسونن بهش و اولین کسی باشن که شماره میدن و از اونجایی که تجربه نشون داده وقتی یه پسر یه دختر میبینه دیگه مخش از کار میفته پس اگر شما هم در اون زمان با ماشینتون اونجا باشید پس احتمال تصادف زیاده!

بنابراین و با توجه به دو مورد فوق نتیجه میگیریم که وقتی یه ماشین با دو تا دختر دیدید باید سریعاً از محل دور شید و فاصله رو زیاد کنید

4. مهمترین اصل در زدن مخ یه دختر آرامشه.البته میدونم که ضربان قلب چه بخوای و چه نخوای میره رو 1000 اما باید جوری رفتار کنید که طرف نفهمه شما استرس دارید.حتی الامکان می تونید واسه اینکه نشون بدید چقدر آرامش دارید اگه توو ماشین هستید در حال حرکت در ماشین رو باز کنید و بپرید بیرون و این نشان دهنده اوج آرامش و ابله بودن شماست!

5. خیلی وقتا اتفاق میفته که وقتی یه ماشین رو به عنوان سوژه در نظر میگیرید در همین حال یه ماشین دیگه هم پیدا میشه و شما می مونید که از این دو تا ماشین کدومشون رو انتخاب کنید.راستش این مشکلیه که تا حالا افراد اهل فن راه حلی واسش پیدا نکردن ولی خوب شما میتونید در این مواقع خیالتون رو یه کم راحت کنید از این بابت که من نویسنده هم سردرگم میشم چه برسه به شما!

6. هیچ وقت وقتی که یه ماشین دیدید که دختر تووش هست و شما هم سوار ماشین پیکان قراضه سبز رنگ هستید سعی نکنید که عملیات محیرالعقول انجام بدید و چه میدونم سرعتو زیاد کنید و لایی بکشید واینا… چون واقعاً لایی کشیدن یک پیکان سبز رنگ از بین چند تا پژو و پراید و ماکسیما صحنه چندان خوشایندی نیست و اولین فکری که در این حالت به ذهن بیننده خطور میکنه اینه که احتمالاً راننده پیکان از دِه اومده!

7. یه نکته خیلی خیلی مهم رو به خاطر بسپارید و اون اینکه مطمئن شید که اون دو نفری که توی ماشین نشستند و یکی از یکی خوشگل ترند مادر و فرزند نباشند .به هر حال امروزه با پیشرفت علوم و فنون بعضی وقتا مادره از دختره جوون تر میشه پس حتماً حواستون جمع باشه!

8. سعی کنید وقتی یه ماشین دیدید که تووش دو تا دختر نشستن صدای ضبط ماشینتونو زیاد نکنید که کل خیابون برگردن ماشین شما رو نگاه کنند چون دیگه اینکه آدم آهنگ تکنو بذاره و صداشو زیاد کنه واقعاً خز و خیل شده و در ضمن این جوری ممکنه سوژه هم بپره به هر حال اونا دخترن دیگه مثل ما پسرا که نیستن، کارشون حساب و کتاب نداره…

——————————————-

خوب در مورد خانمهایی که این مطلب رو خوندن در صورت بروز هر گونه آتش گرفتگی , داغ شدن سر , احساس حالت امفجار و امراضی از این نوع حتما خودشون رو به چشم پزشک نشون بدن چون من در بالا نوشته بودم این مطلب مخصوص آقا پسرهاست.
__________________
همه دوست دارند که به بهشت بروند ، ولی کسی دوست ندارد بمیرد

آیا عاشق شدن باعث اضافه وزن میگردد؟

چطور وقتی عاشق می شویم از گردانه ی کاهش وزن عقب نمانیم؟
همیشه پیش می آید. مجرد هستید، غذاهای سالم می خورید و مداوم ورزش میکنید. اندامی صاف و زیبا دارید. هر کجا که پا می گذارید هزران چشم به دنبالتان است، و در همین گیر و دارها آن کسی را که دنبالش بودید، پیدا میکنید. و این همان زمانی است که همه چیز فرو می ریزد. بطری بطری نوشابه است که هنگام صرف شام های عاشقانه تان زیر نور شمع می نوشید، و به جای رفتن به باشگاه ترجیح می دهید وقتتان را با او بگذرانید. کم کم شکمتان که برآمده شد، آن را گردن نفخ خواهید انداخت، اما رفته رفته سایزتان افزایش می یابد و وقتی نیم نگاهی به خودتان بیندازید دیگر آن دختر خوش هیکل و جذاب گذشته نیستید.
غیر قابل اجتناب است. همیشه رابطه های جدید بر حول و حوش غذا و رستوران میچرخد. وقتی در رستوران قرار می گذارید، وسوسه می شوید که نه فقط یک نوع غذا، بلکه چند مدل میل کنید. مسلماً یک یا دو لیوان نوشابه می نوشید و دسر را هم که مشخص است، فراموش نمی کنید. همانطور که پشت میز نشته اید و مشغول صحبت هستید و در بحر خصیصه های عالی مرد ایدآلتان فرو رفته اید، بدون توجه، به همه ی غذاها پاتک می زنید.
دست نگاه دارید! یکبار دیگر کارهایتان را بررسی کنید. به جای اینکه قرار ملاقات هایتان را در رستوران بگذارید، کمی ورزشکارانه عمل کنید. راه های زیادی هست که از طریق آن دختر و پسرها می توانند فعالیت جسمی داشته و در عین حال با خصوصیات هم بیشتر آشنا شوند. برای پیاده روی بروید، می توانید در فواصل مختلف وقتی خسته شدید غذای کوچکی با هم میل کنید و دوباره به کارتان ادمه دهید. در خیابانهای خلوت هم می توانید به اتفاق دوچرخه سواری کنید و در حین کار با هم گپ بزنید. یک ورزش جدید را با هم امتحان کنید، مثل تنیس یا والیبال. اگر دوست پسرتان هم اهلش باشد، رقص نیز بسیار خوب است. تنها کاری که باید بکنید این است که نگذارید همه ی ارتباطاتتان حول و حوش غذا و رستوران دور بزند.
البته من هم می دانم که نمی شود در همه ی قرار ملاقات ها فقط دنبال ورزش و مسابقه و تحرک بود. گهگاه صرف شام با یکدیگر نیز لذت بخش است. اما باید خیلی دقت کنید. اولاً فقط ماهی یکبار ملاقات های خود را در رستوران تعیین کنید، ثانیاً در انتخاب غذا بسیار دقت کنید. وقتی منوی غذا در دستتان است و نام انواع غذاهای خوشمزه و اشتها برانگیز از جلوی چشمانتان می گذرد، مراقب سُس ها باشید. غذاهایی را انتخاب کنید که پروتئین خالص باشند و همراه سبزیجات سِرو شوند. به این طریق می توانید حتی در رستوران هم رژیم غذاییتان را حفظ کنید. یادتان باشد که از رفتن به رستوران های فست فود جداً خودداری کنید، چون این غذاها خطر بزرگی هم برای سلامتی و هم برای تناسب اندامتان هستند.
مهم نیست که قرار ملاقات هایتان را کجا میگذارید. مهم گفتگو و مکالمه ای است که بین شما ردوبدل می شود. با دوست پسرتان برنامه های جالبی برای خود بریزید که هر دو از آن لذت ببرید. نکاتی که در این مقاله برایتان ذکر کردیم، نه تنها باعث می شود که هیکلتان همچنان زیبا و جذاب باقی بماند، بلکه باعث تداوم رابطه تان نیز خواهد شد.
__________________



قبل از اینکه اخم کنی اول مطمئن شو که هیچ راهی واسه لبخند نیست.

۸ شغلی که شما را افسرده می کنند!؟

بعضی از مشاغل بیش از بقیه افراد را در معرض افسردگی قرار می‌دهند، در اینجا به هشت زمینه (از بین ۲۱ طبقه شغلی) که افراد شاغل در آنها بیش از بقیه در یک‌سال مشخصه افسردگی حاد را گزارش کرده‌اند، اشاره می‌کنیم.
دکتر دبورالگ، مشاور سلامت روان بیمارستانی در بافالو می‌گوید: «جنبه‌های مشخصی از هر شغل وجود دارد که می‌تواند باعث ایجاد یا تشدید افسردگی شود. افرادی که شغل‌های پراسترس دارند، شانس بیشتری برای مدیریت افسردگی‌شان دارند، اگر مراقب خودشان باشند


پرستاری در خانه، بچه‌داری
افرادی که خدمات مشخصی می‌دهند درصدر فهرست مشاغلی هستند که در معرض افسردگی قرار دارند. تقریبا ۱۱ درصد افرادی که این شغل را برعهده دارند، افسردگی شدید را گزارش کرده‌اند (این نرخ بین بیکاران ۱۳ درصد و برای کل جمعیت هفت درصد است.) دکتر کریستوفر ویلارد، روانپزشک بالینی در دانشگاه تافت می‌گوید: یک روز کاری برای این افراد می‌تواند شامل غذا دادن، حمام گرفتن و مراقبت از دیگرانی باشد که اغلب «از ابراز تشکر و سپاسگزاری عاجز هستند...» چون یا بیش‌ازحد بیمار هستند یا خیلی کم‌سن هستند یا اصلا عادت به تشکر کردن ندارند. دیدن افراد مریضی که هیچ نیروی تازه و مثبتی به آدم نمی‌دهند، استرس‌زاست.

خدمات تحویل غذا
پس از کسانی که خدمات شخصی ارائه می‌کنند، افرادی که غذا مهیا می‌سازند، در رده دوم کارکنانی قرار دارند که بیش از بقیه به افسردگی شدید مبتلا می‌شوند. افراد شاغل در این زمینه حقوق کمی دریافت می‌کنند. از طرفی هم هر روز آدم‌های زیادی به این افراد می‌گویند که چه کار باید بکنند که این شغل خسته‌کننده‌ای است. در حالی که ۱۰ درصد از کارکنان خدمات تهیه غذا یک دوره افسردگی‌ حاد را در مدت یک‌سال گزارش کرده‌اند؛ ۱۵ درصد زنان شاغل در این زمینه هم در معرض افسردگی قرار گرفته‌اند.
لگ می‌گوید: «شغل بی‌مزد و منتی است. ممکن است مردم در برخورد با این افراد بی‌ادب باشند و کار حتی به درگیری فیزیکی هم بکشد. وقتی آدم افسرده است، سخت است که همچنان انرژی و جنب‌وجوش داشته باشد. و اگر باید حتما پرانرژی باشد، کار خیلی سخت می‌شود

مددکاری اجتماعی
شاید خیلی تعجب‌برانگیز نباشد که مددکاران اجتماعی در مکان‌های بالای این فهرست باشند. سر و کار داشتن با بچه‌های آزاردیده، یا خانواده‌هایی که بر لبه پرتگاه هر بحران قابل‌تصور هستند – همراه با کاغذ بازی‌های اداری - می‌تواند این شغل را که ۲۴ ساعت هفت روز هفته را در برمی‌گیرد، استرس‌زا و طاقت‌فرسا کند.

ویلارد می‌گوید: « فرهنگی وجود دارد که می‌گوید برای انجام بهینه کار، ‌باید واقعا به سختی کار کنید و در اغلب موارد فداکاری کنید. از آنجایی که مددکاران اجتماعی با افرادی کار می‌کنند که بسیار نیازمند هستند، فداکاری خیلی زیاد برای کار سخت است. من با مددکاران اجتماعی و دیگر حرفه‌های مراقبتی بسیار سروکار داشته‌ام و آنها واقعا خیلی زود از پا می‌افتند

کارکنان امور بهداشت و سلامت
کارکنان امور بهداشت و سلامت پزشکان، پرستاران، درمانگران و دیگرانی را که یا بی‌آنکه انتظاری داشته باشند، از جان مایه می‌گذارند، شامل می‌شود. این افراد ساعت‌ها و روزهای نامنظم بسیاری دارند که در آن، زندگی افراد در دستان آنهاست.
ویلارد می‌گوید: «آنها هر روز بیماری، زخم و مرگ را می‌بینند و با خانواده بیماران سر و کار دارند. این قضیه می‌تواند بر نقطه‌نظر فرد تاثیر بگذارد و او را به این نتیجه برساند که جهان، جای غمگین‌تری است

هنرمندان، بازیگران‌و نویسندگان
این شغل می‌تواند ساعت‌های نامشخص از زندگی فرد را با حقوق نامشخص اشغال کند و او را به انزوا بکشاند.
افرادی که با قوه خلاقیت سروکار دارند، بیش از بقیه در معرض اختلالات وضعیتی هستند، ۹ درصد این افراد در یک‌سال گذشته به افسردگی شدید مبتلا شده‌اند. احتمال ابتلا به افسردگی در هنرمندان و نویسندگان مرد بیشتر است. (تقریبا هفت درصد کسانی که تمام‌وقت کار می‌کنند.)
لگ می‌گوید: «چیزی که من بین هنرمندان و بازیگران زیاد دیده‌ام، بیماری اختلال دوقطبی است. افسردگی با آدم‌هایی که سر و کارشان با هنر است، عارضه‌ای غریبه نیست. سبک زندگی این افراد آنها را به افسردگی می‌کشاند

معلمی
به نظر می‌رسد نیاز به معلمان رو به افزایش است. بسیاری از معلمان، پس از مدرسه کار می‌کنند و بعد کار را با خود به خانه هم می‌برند.
ویلارد می‌گوید: «از هر جهت به معلم‌ها فشار می‌آید، از طرف بچه‌ها، والدین‌شان و مدرسه‌هایی که به دنبال ارتقای استانداردهایشان هستند؛ هرکدام از اینها خواسته‌های متفاوتی دارند. این وضعیت باعث می‌شود معلم‌ها به سختی کارشان را انجام دهند و به یاد نیاورند که با چه انگیزه‌ای کار در این زمینه را شروع کرده‌اند

مشاوره مالی
استرس. استرس. استرس. بیشتر افراد دوست ندارند با پس‌اندازهای دوران بازنشستگی‌شان سروکار داشته باشند. بنابراین می‌توانید معامله هزاران یا میلیون‌ها دلار از دارایی دیگران را تصور کنید؟
لگ می‌گوید: «تعهد بسیار زیادی برای امور مالی دیگران وجود دارد و در عین حال بازار در کنترل مشاور اقتصادی نیست

خدمات فروش
فروشنده‌ها در رده هشتم فهرست ما قرار دارند، بسیاری از فروشندگان کمیسیون دریافت می‌کنند به معنای این است که هرگز دقیقا نمی‌دانند پول کی به دست‌شان می‌رسد. آنها سفر می‌کنند و باید زمان زیادی را دور از خانه، خانواده و دوستان‌شان بگذرانند. اگر هم تنها کار کنند سودشان محدود خواهد بود.
لگ می‌گوید: «این درآمد نامطمئن، فشار زیادی را به همراه دارد و فروشندگی را به شغلی پراسترس تبدیل می‌کند»
__________________
aika
به بزرگتر از خودت احترام بذار، چون بیشتر از تو خوبی کرده...
و به کوچکتر از خودت احترام بذار، چون کمتر از تو گناه کرده...

تلفن

یه داستان جالب
همیشه باید از همه چیز مطمئن شد
میگین نه
ببینید چی میشه

صدای زنگ تلفن ...
دخترک گوشی رو بر میداره ...
 
سلام . کیه؟ 
 
...
بقیه در ادامه مطلب

صدای زنگ تلفن ...
دخترک گوشی رو بر میداره ...
 
سلام . کیه؟ 
 

- سلام دختر خوشگلم منم بابایی!
مامانی خونه است؟
گوشی رو بده بهش! 
 

- نمیشه! 
 

- چرا؟ 
 

- چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن! 

... 

سکوت 

... 

عمو حسن نداریم! 
 

- چرا داریم. الآن پهلو مامانه. 
 

- ببین عزیزم. اینکاری که میگم بکن. برو بزن به در و بگو بابا اومده خونه! 
 

- چشم بابا! 
 

... 

... 

چند دقیقه بعد 

... 
 
...

- بابا جون گفتم. 
 

- خوب چی شد؟ 
 

- هیچی. همینکه گفتم یهو صدای جیغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بیرون همینطور که از پله ها میدوید هول شد پاش سر خورد با کله اومد پایین. نمیدونم چرا تکون نمیخوره 
 
دیگه؟ 

 
- خوب عمو حسن چی؟ 
 

- عمو حسن از پنجره پرید توی استخر. ولی پریروز آب استخر رو خودت خالی کرده بودی یک صدای بامزه ای داد نگو! هنوز همون طور خوابیده! 
 
 

- استخر؟ کدوم استخر؟ ببینم شماره ********(شماره ی منزل) نیست؟ 
 

- نه! 
 

- ببخشین مثل اینکه اشتباه گرفتم!!!

جک های جدید

*سلام ما دوتا ماموریم اینجا میدان کاج و الان دارن یکی رو میکشن we love you PMC  

*اجاق گاز سخنگو:خانم محترم غذا اماده است خانم در حال ارایش کردن بود بار دوم میگه:کد بانوی محترم غذا حاضر است باز درحال ارایش کردن بود بار سوم میگه ج-ن-د-ه غذا سوخت.

*مرده تو رختخواب به زنش میگه عزیزم کجات بذارم؟بچشون میگه بابا بذار تو ک.و.ن..ش امروز منو خیلی اذیت کرده.

*خدا بعد از آفریدن غضنفر خندید، چون اون تا نیم ساعت به خدا میگفت مامان

*لره میره غارحرا،جبرئیل بهش میگه: اقراء؟

لره میگه یعنى چى؟

جبرئیل میگه یعنى بخوان!

لره میگه: بارون بارون بارون هى...

*روزی حیکم را گفتند ادب از که آموختی

گفت:به تو چه  ان آقا بی ناموس، کسافت آشغال،لجن بدم مادرتو .... خا مادر ....


*غضنفر زنش رو برد دکتر

دکتر : برای خانومتون 3 روز نزدیکی تجویز می کنم.

غضنفر میگه : خانوم رو بیارم مطب یا تشریق میارید منزل؟

*به غضنفر می گن تو همیشه لپ لپ می خری میگه آره بهش می گم حالا جایزه هم توش داره؟میگه : فکر نمی کنم من لپ لپو واسه کیفیتش می خرم.

*یارو یه 50تومنی پیدا میکنه میبینه وسطش سوراخه میگه بخشکی شانس وسطش گوشه نداره

*یه روز یه باباه به پسرش میگه:2.2 تاچندتامیشهٍ؟

گفت:باباجون4تامیشه باباه بهپسرش4گردو می ده.فردا آن روزباباه ازپسرش پرسید:پسرم4،4تاچندتامیشه؟پسره گفت:2گونی

*غضنفر با زنش می ره مکه تنها بر می گرده می گن : چرا تنها اومدی ؟ می گه : ما رفتیم مروه خانومو بردن صفا...

*یارو سکه میندازه صندوق صدقات ٬ سوارش میشه

*به یارو میگن ۱۲ امام رو میشناسی؟ میگه آره. میگن خوب نام ببر؟ میگه اونجوری که نه. اگه ببینمشون میشناسم

*اگه دیدی یه سوسک پشت و رو افتاده و داره دست و پا می زنه، فکر نکن با دمپائی زدنش... داره به قیافه تو می خنده

*یارو با دختره دوست می شه می گه ببخشید اسم شما چیه؟ دختره می گه من اسمم شراره است ولی بچه ها صدام می کنن شراب. طرف می گه : منم اصغرم بچه ها صدام می کنن عرق سگی

*پسره رو ختنه می کنن می گن باید دامن بپوشی. می گه نامردا مگه چقدشو بریدین؟

*به ملانصرالدین میگن جوان ها شراب میخورن قمار میکنن تریاک میکشن دختر بازی میکنن ... حکم چیه ؟ میگه : گیشنیز

*معلم از شاگردش می پرسه: 5 + 5 چند میشه؟شاگردش یه کم فکر میکنه میگه 11 معلم میگه: احمق دستتو از جیب شلوارت در بیار ، دوباره با انگشت بشمار!

*غضنفر میره رستوران، گارسون میخواد بزارتش سر کار میگه: غذای امروز «کوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با «لیمو» است! غضنفر میگه : «کوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با چی

*به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!

*عربه بلال می خوره تا صبح اذان می گه

*یه مرده ، زنشو تو یه فیلم بد می بینه آخر فیلم میگه خدا شکر که فیلم بود

*یارو زنگ میزنه ۱۱۰ میگه آقا پدال گاز و پدال ترمز و پدال کلاچ و فرمون و دنده رو دزدیدن! پلیس میگه ، برو صندلی جلو بشین

*یه روز سه تا خانوم مرغه به هم میرسن اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیف دخترم یه عکس جوجه خروس پیدا کردم ..... دومی میگه این که چیزی نیست یه روز دیدم دخترم تو خیابون داره با یه خروسه میگه و میخنده .... سومی میگه اینها که چیزی نیست من دیشب تو کیف دخترم یه تخم مرغ پیدا کردم

*دختر و پسره داشتن با هم قایم باشک بازی میکردند ، دختره به پسره میگه تو چشم بگذار اونوقت من میرم قایم میشم ، اگه تونستی منو پیدا کنی بغلم کن و بوسم کن ، اگه هم نتونستی منو پیدا کنی من زیر راه پله قایم شدم !

*یه بار یه بچه از باباش میپرسه : بابائی وقتی شما با مامانی میرفتین ماه عسل من هم بودم ، بابائه میگه آره عزیزم تو هم بودی ... رفتنی پیش من بودی ، برگشتنی پیش مامانت

*خانم معلمه سر کلاس از یه بچه تخسه می پرسه: اگه سه تا گنجشک سر یه شاخه درخت نشسته باشن، بعد ما یکیشون رو با تیر بزنیم، چند تا گنجشک رو درخت میمونه؟ بچهه میگه: هیچی! معلمه میگه: نخیر دو تا میمونه. بچهه میگه: خوب اون دو تا هم از صدای تیر فرار میکنن دیگه. معلمه یکم فکر میکنه، میگه: جوابت درست نبود ولی از طرز فکرت خوشم اومد! بعد شاگرده میگه: خانم حالا ما یه سوال بپرسیم؟! معلمه میگه : بپرس. پسره میگه: اگه سه تا خانم تو خیابون بستنی بخورن، اولی گاز بزنه، دومی لیس بزنه و سومی میک بزنه، کدومشون ازدواج کرده؟! معلمه یکم فکر میکنه، میگه: خوب معلومه، سومی! بچهه میگه: نه...جوابتون درست نبود. اونی که حلقه دستشه ازدواج کرده، ولی از طرز فکرت خوشم اومد

*ترکه میره دکتر، میگه: آقای دکتر مدتیه که احساس پوچی میکنم! دکتره میگه: یعنی چی؟ ترکه میگه: مثلاٌ الان یک ساله میدونم که زنم خرابه.. ولی عین خیالم نیست! دکتره میگه: خوب تو بعضی شرایط این میتونه طبیعی باشه. ترکه میگه: نه آقا دکتر، آخه دخترم هم تو کار هروئینه، ولی من خیالیم نیست. دکتره میگه: خوب این هم دلیل نمیشه... ترکه میگه: نه آخه آقای دکتر، الانم که شما جلوم نشستین، انگار دارم با .ت..خم..م حرف میزنم

*یه روز صبح یه پیرزنه میره کلانتری میگه دیشب دزد اومده خونه ام و به من تجاوز کرده

افسر مربوطه ازش می پرسه مگه شما بیدار بودی

پیرزنه میگه : نه

افسره میگه : پس از کجا فهمیدی بهت تجاوز شده

پیرزنه میگه : صبح که بیدار شدم دیدم جیگرم خنک شده

*یه بچه ایی تازه بدنیا اومده بوده ، شیر مامانشو نمی خورده ، هر زن دیگه ای هم آوردن ، فایده نداشته بچه شیر اونا رو هم نمی خورده تا اینکه یه زن سیاه میارن بچه شیرشو می خوره بابائه می گه : آهان ، پدر سوخته ، تو شیرکاکائو می خواستی ما نمی دونستیم

*یارو تو اتوبوس کنار یه خانم چاقی نشسته بود یه نیگاه به خانومه کرد و گفت : راستی خانم اسم شما چیه

خانمه گفت : غنچه

یارو گفت : شما وا بشین دیگه چی چی میشید

اس ام اس جدید بوسه


اس ام اس جدید بوسه


زندگی چیه ؟


زندگی عشقه.

عشق چیه ؟

عشق بوسیدنه.

بوسیدن چیه ؟

بیا اینجا بهت بگم !!!


عشق تو وسط قلبمه ، درست همینجا ، همین تو

یه بوسه بده واسه مریض میخوام ، آخه بوسه هات حکم دارو داره !



جدیدترین درمان افسردگی:

هر ۶ ساعت یکیشو بذار گوشه لپت !

:-* :-* :-* :-*

بقیه بوسه ها در ادامه....

روزی ز لــــُـپ یـــار ربـــودم بــــوســــی

گفـــت: هــم بـــی ادبــی هم لوســـی

گفتم که گناهم چیست کردم بوسی؟

گفتا : لب و ول کردی و لپ می بوسی؟





یک دقیقه بوسیدن ۲۶ کالری می سوزاند. تو کالری نمیخوای !؟






رفتم به نزد طبیب ز شدت طب

۶ بوسه نوشت ز گوشه لب

۲ تا صبح

۲ تا ظهر

و ۲ تا شب!






جانان به بوسه ای مرا یاد بکن.

این بنده ی زن ندیده را شاد کن

قبل از بوسه برای محکم کاری

درخواست آمبولانس و امداد بکن.








ما را نکشان به سوی لبهای خودت

برگرد برو بخواب در جای خودت

میخوای اگر ببوسمت حرفی نیست

اما همه عواقبش پای خودت


















با گوشیت چکار کردی هر چی زنگ میزنم میگه : مشترک مورد نظر لوسه به تو نمیده بوسه.






میخوام اتوبوس بسازم ، اتوشو دارم اما بوس ندارم !

یه بوس میدی ؟ لازم دارم !







از عزیزانی که sms جدید ندارند{لب}هم پذیرفته میشود،ادرس ما www داد داد نداد به زور میگیریم






بوس…بوث…بوS..بو۳…ب و س…بوص..

تنوع ازما انتخاب ازشما!!








دلم کرده هوایت نازنینم

فدای بوسه هایت ! نازنینم

تمام صورتت پنکیک پوش است

بگو بوسم کجایت نازنینم










ای عشق کجاست دیده ی دیدن تو

در باور کیست حس فهمیدن تو

عمری طلبیدیم و نشد قسمت ما

یک لحظه مجال لب بوسیدن تو










ببخشید ، میشه یه بوس بندازی !؟

” کانون بوس ندیده ها ! “

خدای مهربون رو شکر میکنم

خدای مهربون رو شکر میکنم



برای فرزندم که از شستن ظرفها شکایت دارد و این یعنی خونه مونده و تو خیابون ول نیست.

برای شلوغی و کثیفی خانه بعد از مهمانی چون یعنی دوستانی دارم که پیشم میان.

برای لباسهایی که کمی برام تنگ شدن چون یعنی غذا برای خوردن دارم.

برای سایه ای که شاهد کار منه چون یعنی خورشید تو زندگیم میتابه.

برای پنجره هایی که باید تمیز بشه چون یعنی خانه ای برای زندگی کردن دارم.

برای جای پارکی که در انتهای پارکینگ پیدا میکنم چون یعنی قادر به راه رفتن هستم و وسیله نقلیه دارم.

برای هزینه بالا برای گرمایش چون یعنی خانه گرمی دارم.

برای کوه لباسهایی که باید شسته و اتو بشوند چون یعنی رختی برای پوشیدن دارم.

برای کوفتگی و خستگی عضلاتم آخر روز چون یعنی قادر بودم که سخت کار کنم.

برای زنگ ساعتی که صبح مرا از خواب بیدار میکند چون یعنی هنوز زنده هستم.

و خدا را شکر میکنم برای همکاران ودوستان مهربونی که دارم چون باعث میشوند کار وزندگی برایم با انگیزه،جالب و خوب باشد.
و در آخر برای این همه ایمیل چون یعنی دوستان مهربون زیادی دارم که به فکر من هستند...

این متن را برای مهربانی بفرستید که برای شما ارزش داره.

من همین کار رو کردم.

خوب زندگی کنید!

زیاد بخندید و مهربان باشید!

اس ام اس خنده دار و سرکاری

حیف نون سوار تاکسی  بوده ، راننده بهش میگه پول خرد ندارم !!

حیف نون یگه اشکال نداره بجاش برام بوق بزن....

*عرعرعر، به من میگن خر، یه عمره که خر هستم! همیشه باربر هستم، خری که میگن من هستم! گوشی موبایل به دستم در حال خوندن هستم!

*دکتر به یارو میگه: دوتا خبر بد دارم.
اولیش اینه که تو فقط بیست و چهار ساعت زنده می مونی.
یارو میگه دومیش چیه؟
دومیش اینه که دیروز یادم رفت اینو بهت بگم!!! 

*دانشمندان دارن تحقیق می کنن که یک انسان تا چند وقت می تونه بدون مغز زندگی کنه. یه لطفی کن زنگ بزن سن خودتو بهشون بگو!

 *یه روز یکی میره بقالی، میگه: آقا صابون داری؟ میگه: آره . مرده میگه: پس لطفا دستات رو بشور، به من یه کیلو پنیر بده

*&&&&&-&

اگه گفتی اینا چی هستن؟
زحمت نکش اونا خانواده اردک ها هستند اونم تویی جوجه اردک زشت!

*اولی: آقا این همسایه مون ساعت 2 نصفه شب هی با مشت می کوبید به دیوار خونمون!
دومی: عجب آدم های مردم آزاری پیدا می شن. حتماً نذاشت بخوابی؟
اولی: نه، خوشبختانه خواب نبودم، داشتم شیپور تمرین می کردم!

 *یکی یه روباه مرده می بینه به خودش میگه خوب شد مرده وگرنه گولم می زد !

1=A   2=D  3=I  4=T  5=O  6=Z  7=L  8=E  9=M*
45 + 16368 + 287193 =?

Horof ro biar be jaye adad...

 *تو در کودکی اونقدر مهربون بودی که حتی به گل های قالی هم آب میدادی!!!

*یکی نذر کرده بوده که هزارتا صلوات بفرسته میره دم ورزشگاه آزادی میگه همگی صلوات

*ای همه ی دارو ندارم، ای تو ماه شب تارم، جز تو من کسیو ندارم / که سرکارش بزارم 

*یکی با دوتا خیار در دست میره توی یه بقالی، میگه: حاج آقا خیارشور داری؟ بقاله میگه: بله. طرف میگه: پس بی زحمت این دوتا رو هم بشور

*یه بنده خدایی یه تیکه یخ رو گرفته بوده بالا، داشته خیلی متفکرانه بهش نگاه میکرده، رفیقش ازش میپرسه: چیرو نگاه میکنی؟ میگه: ازش آب میچکه ولی معلوم نیست کجاش سوراخه!!!

*غضنفر به پسرش شک میکنه مبگه هاااا کن بینم! پسرش هاااا میکنه، باباهه میزنه تو گوشش میگه پدر سوخته حالا دیگه میری دختر بازی؟؟

وقت طلاست یعنی چی؟

شما زیاد شندید که میگن وقت طلاست

باور نمیکنید؟!!!خوب بپرسید.از کی؟از افراد زیر

برای اینکه بدانید ۱۰ سال چقدر ارزش داره از یک سال خورده بپرسید!

برای اینکه بدانید ۴ سال چقدر ارزش داره از یک فارغ التحصیل دانشگاه بپرسید!

برای اینکه بدانید ۲ سال چقدر ارزش داره از یک جوان که سربازیش تمام شده بپرسید!

برای اینکه بدانید ۱ سال چقدر ارزش داره از یک مردودی دبیرستان بپرسید!

برای اینکه بدانید ۹ ماه چقدر ارزش داره از مادری که فرزند سالم به دنیا آورده بپرسید!

برای اینکه بدانید ۱ ماه چقدر ارزش داره از مادری که فرزند ناقصی به دنیا آورده بپرسید!

برای اینکه بدانید ۱ هفته چقدر ارزش داره از سردبیر یک هفته نامه بپرسید!

برای اینکه بدانید ۱ ساعت چقدر ارزش داره از دوستی که منتظرش گذاشتید بپرسید!

برای اینکه بدانید ۱ دقیقه چقدر ارزش داره از از کسی که از هواپیما یا قطار جا مانده بپرسید!

برای اینکه بدانید ۱ ثانیه چقدر ارزش داره از از کسی که طناب دار دور گردنش هست بپرسید!

قدر زمان رو بدونید

فقط در ایرانه که...

فقط در ایرانه که بعد از مراسم ازدواج به عروس و داماد به جای آرزوی خوشبختی انواع راههای کشتن گربه دم حجله را آموزش میدهند.

فقط در ایرانه که اگه دیدی دختری بهت محل نمیگذاره میگن دختره خرابه و...یا پسره معتاد بچه ننه و الی ...

 

فقط در سریالهای ایرانیه که آدم خوباش فقیرند و نماز شب میخونند و به مسجد میرند و اسم عربی دارن و کت شلوار میپوشن و آدم بداش پولدارند و اسم ایرانی اصل دارن و تیشرت یا کروات دارن و به هیچ وجه آدمها نمیتونند هر دو خصلت را داشته باشند

فقط یک خواننده زن ایرانیه که این نبوغ را داره که با لباس شب بتونه تو کوه و کمر آواز بخونه

فقط یک فروشنده ایرانیه که اگه وارد فروشگاه بشی و مثلا یک پیراهن را ازش بخوای بیاره تا پرو کنی میگه اگه میخریش بیارمش

فقط در ایرانه که بعد از یک تصادف ساده ممکنه قتل اتفاق بیوفته

فقط خانمهای ایرانی هستند که دچار عارضه پوستی هستند و رنگ پوست صورت با گردنشون 6 درجه فرق میکنه

فقط در ایرانه که داشتن زن با 7،8 تا دوست دختر امری اجتناب ناپذیره

فقط در عروسی ایرانیه که تعداد بچه ها از تمام میهمانها +خدمه بیشتره

فقط یک پدر بیچاره ایرانیه که مجبوره خرج بچه هاشو تا زنده است بده بعد هم بگن بیچاره سنی نداشت سکته کرد

فقط در ایرانه که ابروی دختراش 6 خط بالاتره

فقط در ایرانه که اگه با بچه تون خیابون راه میری مردم به نشونه مثلا دوست داشتن یا نیشگونش میگیرن یا دستای کثیفشونو به پوست بیچاره میمالند و یا بدون اجازه بهش شکلات میدن

فقط یک پدر و مادر ایرانی هستند که چه بچشون 4 سال داشته باشه چه 40 بازم این اجازه را دارن که حتی به آب خوردن بچشون نظارت کامل داشته باشن

فقط ایرانیها هستند که معتقدن که هنر فقط و فقط نزد خودشونه

فقط ایرانیها هستند که در فروگاهها یه 40/50 کیلو اضافه بار دارن

فقط ایرانیها هستند که باز هم در رستوران همون هتل دوربین بدست از غذا و همه توریستهای دیگه در حال خوردن غذا بدون اجازه فیلم میگیره تا به همه بگه من کجا بودم

فقط در ادارههای دولتی ایرانه که هیچ وقت حق با مشتری نیست و هریک از کارکنان 5 ساعت مشغول نماز و عبادت اونهم در ساعتهای کاری هستند و در ضمن به نشانه خاکی بودن کفشهاشونو زیر میز پارک میکنند و با دمپایی در اداره میچرخه

 

یه چندتا جوک خنده دار جدید

*عرب کیست ؟ موجودیست که در برابر فهمیدن مقاومت میکند ..

*بخشی از ادبیات لری : یکی بید یکی نبید سه تا درخت بید که دوتاش بید بید یکیش نبید ، اونی که بید نبید وسط اون دوتا که بید بید بید 

*غضنفر سالها دعا میکرد واز خدا فرزند پسر میخواست. جبرییل نازل شد گفت: دهنمون روسرویس کردی باید اول عروسی کنی

*پسره توو مترو سی-نه دختره رومیگیره دختره فحش میده پسره میگه ببخشید سوء تفاهم شد! لره میگه دروغ میگه، اگه سوء تفاهم بود چرا ت----خ--م منو نگرفت ..

*چه طوری زیر دریایی غضنفر اینا رو غرق می‌کنن؟ یه غواص میره در می‌زنه

*غضنفر تو حجله نمیدونسته چجوری حالی کنه به عروس که شروع کنه. میگه شنیدم میدی 

*در اثر زلزله ای  شدید در غضنفرستان 13 نفر زخمی  و در اثر تقسیم چادر 552 نفر کشته شدن

*غضنفر از کنار جن رد میشه...جن میگه بسم الله این دیگه کی بود.

*غضنفر میره اون طرف خاکریزدستشویی. میبینه 2 تا فرشته گرفتن دارن می برنش بالا ..میگه خواهر چی شده؟...میگن هیچی برادر..ریدی رو مین ..

*غضنفر شب ادراری داشته. یه روز صبح از خواب بیدار میشه میبینه جاش خشکه! از خوشحالی میرینه به خودش !

به امید دیدار تمام خاطرات من ، به امید دیدار

آسان آپ =>بهتیرن مکان برای عکس های شما بدون حذف

بالاخره پرواز کرد . خیلی تصمیم سختی بود اینکه بخوای بعد از 29 سال همه چیز رو رها کنی و بری و من باید این تصمیم رو می گرفتم . مامانم ، دوستهام ، لیدرهام و کارم رو رها می کردم و وارد یه دنیای ناشناخته می شدم . دنیایی که شاید آرزوی هرکسی  باشه در ایران و حتی جاهای دیگه ! نمی دونم بگم این 13 نحس بود که من رو از همه تعلقاتم جدا کرد یا 13 اصلا نحس نبود چون من رو وارد یه دنیای دیگه کرد ؟! تو هواپیمای KLM نشستم به مقصد آمستردام . یه پیرزن پیرمرد عبوس و داغون بغلم نشستن و متعجب از اینکه چرا این دختره همش داره اشک می ریزه . چشمام رو می بندم و با خودم مرور می کنم از امروز صبح,   نه  همه صبحهای  29 سال زندگی و نه  تمام لحظاتش که همش برام فراموش نشدنیه . این مدتی که رسما اعلام کردم دارم می رم فهمیدم که مردم چقدر مهربونن و چقدر دوستشون دارم و دوستم دارن . کسایی برای رفتنم گریه کردن که شاید فقط چند بار دیده بودمشون ولی واقعا برام تاثیر گذار بود . یعنی واقعا من کی بودم ، چیکار کردم که اینقدر مردم بهم و به وجودم توجه داشتن ؟ باورم نمی شد حتی دوستهایی که سالها ندیدمشون اومدن دیدنم و گریه کردن . خدایا شکرت . من بعد از مرگم رو زمان زنده بودنم دیدم ، حالا می دونم اگه می مردم چقدر آدم برام اشک می ریختن ، هر چند فراموش می شدم مثل الان که می دونم فقط یه تصویر کمرنگ و مهم از شهره فرخ نیا می مونه که شاید یک تبسم به لبها بیاره و این جمله شنیده بشه که یادش به خیر خیلی مهربون بود ، چقدر خاطره داشتیم یا شاید نداشتیم . خوشحالم که همه به خوبی ازم یاد خواهند کرد به جز معدود از آدمها که با من مشکل داشتن شاید !!!

 این چند روز اخیر همش درگیر خداحافظی بودم . حتی آخر شب شنبه 12 اردیبهشت ، امیر کوشکی و سپهر تا دیر وقت دم خونمون منتظر بودن تا من بیام خونه و خداحافظی کنیم . امیر یکی از لیدرهای Oriflame هست که بسیار بسیار دوست داشتنیه و با معرفته و همیشه به من لطف داشته ، همیشه و همیشه . سپهر هم پسر نازنینیه که قرار بود مربی من بشه و کمکم کنه کمی وزن کم کنم که هرگز نشد ولی در عوض دوست بسیار خوبی برام شد . خیلی سخت با بچه ها خداحافظی کردم . امیر می گفت من خداحافظی نمی کنم چون تو بر می گردی چون تو اولین KAM Oriflame هستی و باز بر می گردی . لازم به توضیحه که من اولین Key Account Manager و در این اواخر Sales Managerشرکت  Oriflame‌بودم و همیشه به خودم و لیدرهام افتخار می کردم .

امروز صبح لعنتی همش کلافه بودم . اصلا نمی خواستم تو چشمهای مامان نگاه کنم . تحملش خیلی سخت بود . این همه زحمت کشید واسه بچه اش بعد داره با دست خودش چمدوناشو رو می بنده که بره یه جای دور . خدا می دونه کی  ، باز با همین دستهای مهربون چمدونم رو باز کنه !!! همش دور خودم می چرخم . دنبال یه بهانه برای زار زار گریه . از بدشانسی سیم پشت دندونام که یادگار سالها پیش ارتودنسی بود پاره شد و زبونم رو 1000 تیکه کرد و بهونه ای شد برای بی بهونه اشک ریختن . آخرین قرمه سبزی معروف مامان رو با سبزی هایی که فرشته زن امید -  برادرم -  خریده ، خوردم با اشک و با Somi راهی دکتر شدم . بگذریم که در تمام راه دوست بی معرفتم مینا با smsهای تلخ و تیزش خوب من رو راهی کرد و اعصابم رو به هم ریخت و به گریه هام دامن زد . دکتر Somi بی اینکه هیچ هزینه ای دریافت کنه سیم رو برام درست کرد و بعد از اون من برای خداحافظی پیش tDJ رفتم . اصلا تحمل اونجا بودن رو نداشتم چون می دونستم این آخرین باره ، در نتیجه همش بهونه گیری کردم . tDJ من خیلی با محبت بود . توی این 2 هفته اینقدر به من محبت کرد که من شرمندش شدم . واقعا ازش ممنونم برای این همه احساس ناب و عاشقونه . از اونجا اومدم بیرون . بارون می اومد ، مثل چشمهای من . باید زود می اومدم خونه . کلی دوستام داشتن می اومدن دیدنم . هم برای تسلیت مرگ مادر بزرگم که خیلی غریب و بی رحم مرد و هم برای خداحافظی .

 

منصوره اولین کسی بود که اومد . از دستش دلخور بودم چون بعد از 8 سال دوستی دلم می خواست بیشتر ببینمش ولی تا دیدمش یادم رفت و فقط غصه خوردم . من و منصوره داستان باحالی داشتیم . خیلی جالب با هم دوست شدیم . منصوره یکی از خوش قلب ترین آدمهای دنیا است که با تمام وجودش همه کار برای اطرافیانش می کنه و من هم از این قاعده مستثنی نبودم . همزمان ، شکوفه (Shooksi) ،بهار (Booksi) و مینو (Meno) اومدن . اون طفلکی رو که اصلا ندیدم چون همش یه نفر می اومد دم در و من باید می رفتم پایین از جمله امیر جان پناه که یکی از لیدرهای Oriflame و از بهترین دوستان من بود و اونقدر اونقدر به من محبت کرد که نمی تونم بگم یعنی هر چی بگم نتونستم توضیح بدم که امیر چقدر به من محبت کرد و واقعا جان پناه بود . خیلی خداحافظی سختی بود . کلی کلی گریه ...  وای ... نازنین مولایی و نکیسا از جمله افرادی بودن که اومدن دم خونه و بالا نیومدن . نازنین از تاپ لیدرهای Oriflame و برای من افتخاری بود که تو اون ترافیک و بارون تا اونجا اومد . من و نازنین دورانی با هم داشتیم که محاله فراموش کنم . خیلی دوست داشتم عروسیش ایران باشم ولی نشد . هومن  اطیابی  از دیگر دوستانی بود که 1 ساعتی دم در معطل من شد . هومن پسر بسیار هنرمند و بزرگیه  که من خیلی خیلی ازش یاد گرفتم . یادمه همیشه بهش می گفتم هومن وقتی حرف می زنی من کاغذ قلم دستمه تا حرفهات رو یادداشت کنم . از بس که زیاد می دونست و خوب حرف می زد . با هومن کلی گریه کردیم و آرزو می کنم یه روزی من رو دعوت کنه کن برای جایزه فیلمش در کن .


فریبا شهسواری و مینا برهمند از دیگر لیدرهای Oriflame از بهترین دوستانم که به دیدنم اومدن . این 2 تا کلا همیشه کارشون شرمنده کردن بود . فریبا که همیشه ماساژ صورت

ماساژ صورت بهم می داد و مینا هم با اطلاعات عجیب غریبش کلی بهم یاد می داد . من به فریبا می گفتم ملکه زنبورها و به مینا Miss Coloures چون فریبا شبیه ملکه زنبورها بود و مینا ترکیبی از رنگهای بسیار زیبا . تازه فریبا و گروهش که مینا ، فریده ، علی و شایقه زاهدی و همچنین بچه های هم گروهشون نرگس ، سیما و Mamziبودن تو کافه Viona ، جشن اساسی گرفتن و یه ساعت بسیار زیبا خریدن . علی و شایقه هم که برای یه عمرم چای لاهیجان آوردن که می میرم براش و براشون . فریده هم یه معجون درمانی که خودش درست کرده بود بهم داد که می دونم قطره قطره اش با عشق درست شده . وای خدا ، من چه جوری از این همه عشق باید بگذرم .

از لادن باید بگم . لادن دختر در ظاهر مغروریه که اصلا اینطوری نیست . هیچ وقت اون چهره جذاب و Sexye لادن رو با این همه گریه و اشک نمی خواستم ببینم . من و لادن با هم در کمپانی E.S.H آشنا شدیم . خیلی باهاش حال کردم و تمام این سالها با هم دوست موندیم . من به دوستی با لادن افتخار می کردم . خیلی با من مهربون بود و کلی حال می کردم وقتی می دیدم تمام آدمها بهش توجه می کنن ، چون بسیار جذابه . دیگه گفتن نداره که چه خداحافظی ای کردیم . بسیار تلخ و دیوانه کننده .

 

فریور پسر عموم ، الهام ( Banner ) خانومش ، کیاوش گوگولیم پسرشون ، مهدیس دختر عموم ، امیر شوهرش ، امیر حسیننی نی شون ، حمید رضا پسر عموم و ادریس پسر خاله ام اینجان . این همه آدم من رو شرمنده کردن و اومدن ... کیاوش دو ساله داره ، همه چیز آرومه (;)) رو می خونه و دلبری می کنه ولی خدا می دونه که هیچ چیز آروم نیست و همه چیز آشوبه .

 

در همین شلوغی ها ، ساحره دوست دختر سابق امید ـ برادرم ـ که سالها بود هم رو ندیده بودیم هم اومد . ساحره نه فقط دوست امید بلکه دوست خوبی برای من بود . خیلی سعی کردیم که فرشته نفهمه ساحره چه رابطه ای با من و در واقع ما داره وگرنه وای ی ی ی ی ی ی ی ...

 

وقت خداحافظی با Shooki – بهار و مینو بود . من اصلا نمی خواستم به روی خودم بیارم . با بهار خداحافظی کردم و گریه کردم . با مینو خیلی خیلی اشک ریختم و با شکوفه نابود شدم . من با Shooksio Booksi این دوقلوهای نمکی ، 13 سالگی دوست شدم و حالا باید 16 سال خاطرات رو می گذاشتم می رفتم . من و دوقلوها خیلی خاطرات داریم . مخصوصا من و Shooksi ، کلی با هم پارتی کردیم ، غصه خوردیم ، خندیدیم ، گریه کردیم ولی حالا ... هرگز  نمی بخشم خودم و اون کسی رو که باعث شد 7 ، 8 ماه از هم جدا بشیم . می تونستیم بیشتر خاطره بسازیم ولی سر یه مسأله احمقانه مدتی با هم حرف نمی زدیم . وای خدا چرا آخه من این دختر رو دوست دارم . هق هق می زنم چون نمی خوام ازش جدا بشم . نمی خوام . Shooki جزء جدانشدنی وجود منه . Shooki 16 سال از زندگی منه ولی حال یه تیکه ام رو باید جا بگذارم و برم . مینو دوست Shooki بود و ما توسط Shooki با هم دوست شدیم . مینو یکی از مرد ترین دخترهای عالمه . خیلی با هم حال کردیم . با مینو فقط عشق و حال بود ، غصه معنی نداشت . خیلی بی معرفته این مینو . زار زار هق زدیم . تا دم در اشک ریختیم .

 

پریسا و علیرضا هم اومدن . پریسا  لیدر,  

نه 

دوست عزیزم . شاید عشق پریسا به خودم دیگه تکرار نشه چون عجیب غریب دوست داشت من رو و من هم اون رو . پریسا خیلی خالصانه به من عشق ورزید و محبت کرد که هرگز فراموش شدنی نیست . علیرضا جان پناه – شوهرش -  می گفت وای شهره تو هووی منی . کی بری از دستت راحت بشم . علیرضا برادر امیره و همونقدر گل و دوست داشتنی . طفلی پریسا و علیرضا کلی معذب شدن تا من وسایلمو جمع کنم تا بریم فرودگاه . من هر چی اصرار کردم که تو رو خدا نمی خوام بیایید ، راضی به زحمتتون نیستم ، قبول نکردن و اومدن و تازه سر راه چوبین (احسان فاخری) رو برداشتن آوردن . چوبین نمی دونم چی راجع بهش بگم . فقط می تونم بگم یکی از دوست داشتنی ترین موجودات دنیا . دم در دیدم که لیلی ایزد بخش هم اومده . وای من از خجالت می میرم . لیلی نازنینم اینقدر گله که نمی دونم چی بگم . واقعا با معرفته . من خیلی کاری نتونستم برای لیلی در Oriflame بکنم ولی اون خیلی زیاد به من محبت کرد .

 

من ، مامان ، امین ، ایمان ، فرشته ، فریور ، Somika ، لیلی ، پریسا ، علیرضا و چوبین همگی به فرودگاه رفتیم . سر راه از باباییم خداحافظی کردم . مامان گریه می کرد و می گفت کاش بابا ت زنده بود و رفتنت رو می دید ولی من مطمئن بودم که بابایی قبل از من توی فرودگاه بود و آغوش گرمش آخرین وداع پر حرارت زندگیم بود . فرشته تمام راه گریه می کرد و می گفت بدون تو من چیکار کنم . تو مهربون ترین خواهر شوهر دنیایی و منم بغلش کردم و گریه کردم . زن برادر مهربونیه فرشته .

توی فرودگاه ، سریع وسایلم رو دادم که البته چهار کیلو اضافه بار داشتم ولی طرف گیر نداد . زود برگشتم خداحافظی کنم . با فریور ، پریسا ، علیرضا ، چوبین و لیلی خداحافظی کردم . در همین زمان Yaar اومد خیلی غیر منتظره . واقعا غافلگیرم کرد . نتونستم باهاش خداحافظی کنم . فقط بغلش کردم و وقتی رفت باز هم گریه کردم . خیلی محبت کرد که اومد مثل همه که شرمنده ام کردن . فرشته بی وقفه گریه می کرد و می گفت خیلی خوبی و من رو داغون تر می کرد . رفتم پیش مامان و آنچنان با هم گریه کردیم که تمام فرودگاه به ما نگاه می کرد . قدرت این رو داشتم که حتی نرم آخه مامان همه زندگیمه . بعد از مرگ بابا دیگه تنها داراییم مامانم بود . وای بدترین خداحافظی ، واقعا بدترین . کاش می مردم اون هق هق های مامان رو نمی دیدم هرگز ، مامان خدا پشت و پناهت . مامان خدا نگهت داره همیشه . اصلا نمی تونستم ازش جدا بشم . مامان بهترینم .

 

نوبت به خداحافظی با Somika رسید . تا حالا هرگز به روی هم نیاورده بودیم . خداحافظی من و Somiهم همه نظرها رو به خودشون جلب کرد . این بغض چند وقته یهو ترکید و ... وای ، دیدن اشکهاش خیلی اذیتم کرد .

 

من و Somi ، پنج سال پیش توی دانشگاه با هم آشنا شدیم . یه روز که از خیابون رد می شدیم به من گفت شما چقدر لهجه تون قشنگه و با هم دوست شدیم . ما فوق دیپلم مدیریت هتل داری رو در تهران و لیسانسمون هم در کلاردشت گرفتیم ( وای کلاردشت ... اَه ه ه ه ه ه ) . تقریبا یکی دو سال بود که Somiآخر هفته ها به بهانه دانشگاه خونه ما بود و کلی حال می کردیم . تقریبا در تمام لحظات زندگیم در کنارم بود ، شادی ، غم ، خنده ، گریه . Somi و الهام ( دختر خاله عزیزم ) مدت زیادی بود که پیش من بودن . الهام 2 هفته آخر با من از اصفهان اومد تهران و یک دنیا به من لطف کرد . هر چه قدر از الهام بگم کم گفتم . Somi و الهام همه کارهای من رو می کردن بی منت و من یک دنیا ازشون ممنونم و می دونم هرگز قابل جبران نیست . الهام واقعا مثل خواهرم بود و دل کندن ازش برام خیلی سخت !

الان دیگه باید می رفتم . چهره غم زده مامان ، اشکهای Somi که بقیه آرومش می کردن ، گریه های بی امون فرشته ، چهره اشک آلود بچه ها ، هقه هق های شوکی و مینو و تموم دوستام ، Yaar که سعی می کرد چیزی به روی خودش نیاره ، پاهام رو سست کرده بود . همش دنباله بهانه ای بودم که نرم و با این همه عشق بمون ولی ناگزیر از رفتن بودم .

 

چشمام رو باز می کنم و پاکشون می کنم از اشک ، تقریبا نزدیک آمستردام هستم . پس بالاخره رفتم و فصل دیگری از من آغاز شد .

 

به امید دیدار تمام خاطرات من ، به امید دیدار

رابطه مادر فرزندی، آن روی سکه

رابطه مادر فرزندی، آن روی سکه
رابطه مادر فرزندی، آن روی سکهرابطه مادر ـ فرزندی؟ بله، ‌این سکه هم مثل سایر سکه‌ها دو رو دارد و البته به دو روی این سکه هم کمتر پیش آمده است که نگاه درست و متوازنی داشته باشیم؛ به خصوص که این ایام، مصادف است با روز مادر و طبیعتا همه از آن روی سکه حرف می‌زنند که: فرزندان باید مادران‌شان را تکریم کنند و در تنظیم یک رابطه صحیح با آنان بکوشند. اما کارشناسان علوم رفتاری اعتقاد دارند که نقش مادران در تنظیم یک رابطه سالمِ مادر ـ فرزندی، اگر پررنگ‌تر از نقش فرزندان نباشد، کم‌رنگ‌تر نیست.
نگفتم آخرش این‌طور می‌شود؟. . . من که گفته بودم . . . گفتم ولی گوش نکردی. . . اگر می‌خواهید با فرزندان‌‌تان دوست باشید و اگر می‌خواهید بچه‌های‌‌تان حرف‌ها و مشکلات‌‌شان را پیش از هر کس دیگری با شما مطرح کنند،‌ از عبارات یاد شده و امثالهم بپرهیزید. این نخستین توصیه کارشناسان علوم رفتاری به پدر و مادرها است. آنها می‌گویند نوجوانان بیش از هر چیز دیگری، دلشان می‌خواهد که به رسمیت شناخته شوند، دلشان می‌خواهد دوس‌تان و اطرافیان ـ و بخصوص پدر و مادرشان ـ آنها را به عنوان یک فرد بالغ و مستقل قبول داشته باشند و اصلا خوش‌شان نمی‌آید که با آنها مثل بچه‌ها حرف بزنند و مثل بچه‌ها رفتار کنند. مادران هم باید به همین ترتیب، رفتار و گفتارشان را متناسب با علایق و سلایق فرزندان‌شان تنظیم کنند. این یک توصیه مهم روان‌شناسانه است به تمام مادرهایی که فرزندان‌شان دارند در حوالی سنین بلوغ نفس می‌کشند: مبادا فرزندان‌تان احساس کنند که شما آنها را به عنوان یک آدم مستقل و صاحب‌فکر قبول ندارید!
البته این نکته را هم نباید از یاد برد که نوجوانان با و جود تمام شجاعت‌های ظاهری و بی‌پروایی‌هایی که اغلب از خودشان بروز می‌دهند، با ترس ناشناخته‌ای در اعماق وجودشان دست و پنجه نرم می‌کنند و از مسوولیت‌پذیری واهمه دارند. مادرانی که بتوانند آمیزه‌ای از احترام مستقیم و تربیت غیرمستقیم را به پای بلوغ فرزندان‌شان بریزند، منابع تربیتی بسیار ارزشمندی برای فرزندان‌شان محسوب می‌شوند.
بچه‌ها به‌طور معمول در سنین نوجوانی، انس و الفت‌های تازه‌ای را نیز تجربه می‌کنند که قبلا از آن بی‌بهره بودند، برای مثال دوس‌تان‌شان در نظرشان مهم‌تر می‌شوند، به تفریحات تازه‌ای روی می‌آورند، اوقات فراغت‌شان را به گونه‌هایی متفاوت از قبل سپری می‌کنند و این کاملا طبیعی است. استقلال، همان چیزی است که والدین باید بالاخره به فرزندان‌شان هدیه کنند. این استقلال، که لازمه زندگی آتی فرزندان است، به صورت‌های مختلفی می‌تواند ظهور پیدا کند اما وجه مشترک تمام‌ این صور، همین است که به مرور وابستگی فرزندان به پدر و مادرها کمتر و کمتر می‌شود و دلبستگی‌ها و وابستگی‌های تازه‌ای در زندگی‌شان جا باز می‌کند. خیلی مته به خشخاش نگذارید و ناراحت نشوید که برای مثال چرا فرزند‌تان تازگی‌ها ترجیح می‌دهد به جای ماندن در خانه و تماشای تلویزیون، اوقات فراغت خود را با دوس‌تانش بگذراند.
کلید خوردن سوال‌های تازه در ذهن آدم هم یکی دیگر از مقتضیات نوجوانی و جوانی است. بخش عمده‌ای از بلوغ جسمی‌و روانی با همین سوال‌ها و تلاش برای یافتن پاسخ‌های‌شان گره خورده است. حتی بچه‌هایی که تا همین چندی پیش و بنا به اعتراف تمام اعضای خانواده، کاملا مطیع بوده‌اند، ممکن است امروز ناگهان از شما بپرسند که اصلا چرا باید فلان دستور‌تان را اطاعت کنند، ممکن است از‌‌تان سوال و جواب کنند و ممکن است رفتارهای تازه‌ای از آنها ببینید که انتظارش را نداشته باشید. اما فراموش نکنید که این فرآیند، کاملا طبیعی و سالم است. همیشه طبیعی بودن این فرآیند را به خاطر داشته باشید و فرزندان‌‌تان را تا رسیدن به پاسخ نهایی سوالات‌شان همراهی کنید.
از تاثیر هورمون‌ها در جسم و روان فرزندان‌‌تان نیز غافل نشوید. بچه‌ها در این سن و سال، خیلی دل‌شان می‌خواهد که هر از گاه صدای‌شان را بلند کنند و فریاد بکشند، به خصوص وقتی که تحت یک استرس شدید قرار می‌گیرند. ممکن است در جمع ـ و به خصوص هنگام رویارویی با جنس مخالف ـ خیلی به‌ آنها سخت بگذرد، ممکن است از بعضی محافل خانوادگی فرار کنند، ممکن است پوسترهایی به در و دیوار بچسبانند که شما خوش‌‌تان نیاید و . . . . . از آنها استدلال نخواهید! آنها به‌طور معمول هیچ استدلال روشنی برای این رفتارهای‌شان ندارند و حقیقت این است که حتی خودشان هم به روشنی درک نمی‌کنند که هورمون‌ها دارند آنها را به سمت و سوی تازه‌ای می‌کشند که چندان هم برای‌شان آشنا نیست. با آنها خشونت نکنید. نخواهید که یک‌شبه همه چیز عوض شود. آرام آرام با بچه‌های‌‌تان دوست شوید و آگاهی‌ها و تجربه‌های‌تان را به مرور در اختیارشان بگذارید.
هیچ‌وقت نگذارید فرزندان‌تان احساس کنند که دارند بازجویی می‌شوند. در ضمن برای آنها این خیلی مهم است که بتوانند حرفهای‌شان را با شما بدون هیچ ترس و واهمه‌ای در میان بگذارند. این فرصت را نباید از آنها گرفت. معنای اعتماد را مادران بهتر از هر کس دیگری می‌توانند به فرزندان‌شان بیاموزند. این کار مهم را به این و آن واگذار نکنید. تاثیر آموزش‌های رفتاری خیلی بیشتر از آموزش‌های گفتاری است. برای مثال تمام حرف و حدیث‌هایی که قرار است بین شما و فرزند‌تان بماند، واقعا و فقط بین خود‌تان و فرزند‌تان نگه‌ دارید و حتی اگر قرار است شخص دیگری برای مثال پدر خانواده را هم مطلع کنید حتما نظر فرزند‌تان را هم جویا شوید. این یک آموزش رفتاری صددرصد است.می‌گویند هر آدمی‌یک کودکِ درون دارد که اگر فراموشش کند، خیلی سخت می‌تواند با نسل‌های تازه و همین‌طور با فرزندانش ارتباط برقرار کند. پس، آن کودک درون را از یاد نبرید و با بچه‌های‌‌تان مثل یک رفیق رفتار کنید، برای مثال اگر با هم رفتید سینما، بعدش نظر او را هم درباره آن فیلم بپرسید و نظر خود‌تان را هم بگویید. از ورزش‌های دونفره غافل نشوید: شطرنج، تنیس، پینگ‌پونگ‌‌و...‌‌
● پدر، مادر، ما متهم نیستیم
روان‌شناسان اعتقاد دارند که والدین می‌توانند برای فرزندشان نقش بهترین معلم و الگو را ایفا کنند. در روایات دینی فراوانی هم بر لزوم رفتار صحیح پدر و مادر با فرزندان تاکید شده است. قلمرو وسیع این روایات حتی دوران قبل از تولد را هم دربرمی‌گیرد. برخی روایات به اهمیت محبت والدین نسبت به فرزندان، برخی به برخورد‌ ‌کودکانه با کودک و برخی نیز به رفتار عادلانه با فرزندان امر می‌کنند. در یک نگاه کلی، می‌شود والدین را از نظر میزان تاثیرشان در تربیت فرزندان، به سه دسته کلی تقسیم کرد: والدین سهل‌گیر، والدین سخت‌گیر و والدین مقتدر.
از ویژگی‌های والدین سهل‌گیر، بی‌توجهی به آموزش رفتارهای اجتماعی است. اگرچه فرزندان چنین خانواده‌هایی به‌طور معمول دارای استقلال فکری و عملی هستند اما به سبب هرج و مرج، نوعی تزلزل روحی در آنها به چشم می‌خورد، زیرا در این خانواده‌ها هر کس به منافع‌ ‌خودش توجه دارد (نه به منافع عمومی‌خانواده) و همین تزلزل، منجر به بی بند و باری فرزندان می‌شود و باعث می‌شود که آنان نسبت به زندگی احساس مسوولیت نکنند. برقراری اعتدال در برنامه‌های زندگی، یکی از اساسی‌ترین آموزش‌های رفتاری در لابه‌لای آموزه‌های دینی است. از امام‌ ‌باقر (ع) نقل می‌کنند که: بدترین پدر و مادرها کسانی هستند که در نیکی کردن به فرزندانشان‌ ‌زیاده‌روی کنند.
اما در خانواده‌های سخت‌گیر، پدر یا مادر مستبد، تصمیم‌گیرنده و تعیین‌کننده وظایف دیگر اعضای خانواده است. فرزندان در این خانواده‌ها‌ ‌کمتر به خودشان متکی هستند و خلاقیت کمی‌هم دارند. آنها همیشه از این که بخواهند در چنین محیط‌هایی ادعای حق کنند، هراس دارند. تربیت والدین مستبد و سختگیر در پسران، نتایج منفی بیشتری برجای می‌گذارد، تا دختران.
و اما والدین مقتدر، فرزندان‌شان را به شیوه‌ای که در‌ ‌نظر او اطمینان‌بخش و قاطع است، آزاد می‌گذارند تا او به استقلال و آزادی فکری تشویق شود، در حالی که نوعی محدودیت و کنترل نیز از طرف والدین به فرزند اعمال می‌شود. در چنین خانواده‌هایی همه افراد خانواده قابل احترام‌اند؛ تمام اعضای‌ ‌خانواده صلاحیت اظهار نظر درباره مسایل و مشکلات مربوط به خود را دارند؛ همه افراد خانواده در تصمیماتی که درباره آنها گرفته می‌شود یا کاری که به آنها‌ ‌مربوط می‌شود حق دخالت دارند؛ نوعی روش عقلایی در کلیه شئون زندگی این خانواده‌ها دیده می‌شود و اساس این نوع زندگی بر‌ ‌همکاری و همیاری استوار است.
به هر حال، اگر والدین (و به‌ویژه مادران) نسبت به تربیت فرزندان خود، آگاهی‌های لازم را داشته باشند و از مربیان و متخصصان علوم رفتاری و تربیتی کمک بگیرند، رفتار آنها با فرزندان‌شان نسبت به رفتار خانواده‌های ناآگاه، بسیار متفاوت خواهد بود. یکی از مهم‌ترین مسایلی که لازم است والدین، آن را آموزش ببینند، تشخیص بین تنبیه قابل‌قبول‌ ‌و بدرفتاری و خشونت است. آموزش فقط از طریق گذراندن دوره‌های خاص‌ ‌تربیتی حاصل نمی‌شود. برای مثال درگیری‌های شدید بین والدین، احساسات منفی فرزندان را تقویت می‌کند و سبب می‌شود تا آنها با همسالان‌شان رفتاری پرخاشگرانه یا بزهکارانه داشته باشند و به‌طور معمول در‌ ‌میان آنها محبوبیتی به دست نیاورند. یعنی والدینی که در حضور فرزندانشان زیاد با همدیگر مشاجره و مرافعه دارند، بدون هیچ آموزش مستقیمی، رفتار فرزندانشان را به سمت و سوی خاصی هدایت می‌کنند.
این مطلب را با ذکر یکی از نتایج تحقیق کوپر اسمیت در <رابطه والد - فرزند> به پایان می‌برم که: <جوانانی که از عزت نفس بالاتری برخوردارند، به‌طور معمول دارای والدینی هستند که‌ ‌اعتماد به نفس، ثبات هیجانی و اتکای به خود از ویژگی‌های شخصیتی آنان به شمار می‌رود‌ ‌و در فرایندهای تربیتی، بین آنها و فرزندان‌شان توافق کاملی مشاهده می‌شود.

اولین اول مهر

اغلب بچه ها یا حداقل اونایی که هم سن و سال من هستن و من میشناسمشون ،اولین اول مهرشون رو با مامانشون رفتن مدرسه حالا بماند که بعضیا خانوادگی رفتن.اما من،بر عکس همه خودم رفتم ،تازه اون موقع ها زمان ما جشن شکوفه ها هم در کار نبود و همون روزی که همه رو کلاس بندی میکردن کلاس اولی ها هم میرفتن مدرسه.حالا این روزها واسه دانش آموزایی که میرن کلاس اول راهنمایی هم جشن شکوفه ها میگیرن!

اولین اول مهری  که رفتم مدرسه رو کاملا یادمه ،با خاله ام رفته بودم مدرسه اون قرار بود نقش مامانم رو ایفا کنه…از کلاس پنجم شروع کردن به خوندن اسم ها،من کنار اون درختای چنار و کاج بلند ایستاده بودم .  با کلی حسرت به بقیه ی بچه ها نگاه میکردم که با مادراشون اومدن و گاهگداری مامانشون واسه اینکه بچشون تو گرمای سر ظهر اول مهر گرمازده نشه آب میریختن  تو اون لیوان های زرد رنگی که به جای دسته یه ساز دهنی قرمز بهش چسبیده بود…اون لحظه بود که دلم میخواست برگردم خونه و متکا رو بذارم رو دهن بردارجانم(!) وخفه اش کنم !!!چون  تنها دلیلی که که مامانم همراهم نبود وجود همین برادرجان بود…اون زمان تو حیاط اون مدرسه از علی کلی کینه به دلم داشتم چون حس میکردم که با اومدنش بین منو مامانم جدایی انداخته…بماند که این روزها کلی بهش وابسته ام…

همیشه اول مهر که میشه همون حسی رو دارم که اون روز داشتم یه جوری نسبت به بقیه بچه هایی که با مادراشون میرن مدرسه حسودی میکنم…

اسامی واقعی رپر های ایرانی

اسامی واقعی رپر های ایرانی

 

هیچکس = سروش لشکری اسلیم = مهدی چاوشی تتلو = امیر مقصودلو فلاکت =شاهین علیزاده استپس = حسام عزتی بی اف = بهرام خرسند پیشرو = رضا ناصری نرگال=سینا جوادی هیتلر=کوروش یعقوبی نشناس = رضا روزخوش تهی =سید حسین موسوی ساماویلی=سامان کرامتی سیجل=سیاوش جلالی قیامت : امیر حسین فرهنگ تکرو : بهروز رنده بودی یاس : یاسر بختیاری پیت بوی : عماد رستمی. بیداد : امیر قهرمانی علی ساتراپ : علی اراکی رضایا=امیر رضا طاهری حسین مخته=حسین مختاری علیشمس: علی شمس. آتیش=بهاره طالب لو

ریشه‌یابی مشکلات زنان - گفتگو با خانم دکتر طوبی کرمانی

ریشه‌یابی مشکلات زنان - گفتگو با خانم دکتر طوبی کرمانی

کتاب‌ نقد: آیا قواعد و قوانین‌ انعکاس‌ یافته‌ در اسناد غربی‌ مربوط‌ به‌ حقوق‌ بشر، می‌تواند مبنایی‌ برای‌ تدوین‌ احکام‌ زن‌ و مرد در ایران‌ باشد؟
خانم‌ دکتر کرمانی: جدای‌ از بحث‌ مفید و درست‌ بودن‌ یا نبودن‌ این‌ قوانین‌ باید به‌ این‌ نکته‌ توجه‌ داشت‌ که‌ هر جامعه‌ای‌ دارای‌ رسوم، عادات‌ و قوانین‌ خاص‌ خود می‌باشد که‌ برگرفته‌ از آداب‌ ملی‌ و مذهبی‌ می‌باشند و چه‌ بسا قانون‌ خاصی‌ در جامعه‌ای‌ بنا بر عرف‌ خاص‌ آن‌ جامعه‌ به‌ دلائلی‌ ظاهراً‌ مفید واقع‌ شده‌ اما همان‌ قانون‌ در جامعه‌ای‌ دیگر به‌دلیل‌ تفاوت‌ سنن‌ اجتماعی‌ راهگشا نباشد.

کتاب‌ نقد: در بررسی‌ حقوق‌ زن‌ و تطبیق‌ احکام‌ آن‌ بر عدالت‌ چه‌ ضابطه‌ای‌ وجود دارد؟ به‌عبارت‌ دیگر، راه‌ تشخیص‌ عادلانه‌ بودن‌ قوانین‌ مربوط‌ به‌ زن‌ و مرد کدام‌ است؟
خانم‌ دکتر کرمانی: مهمترین‌ راه‌ تشخیص‌ عادلانه‌ بودن‌ قوانین، عقلانی‌ بودن‌ و میزان‌ تطابق‌ آن‌ قوانین‌ با نیازها و ساختار فطری‌ و درونی‌ انسان‌هاست. هرچه‌ قانونی، همسانی‌ بیشتری‌ با طبیعت‌ و فطرت‌ زن‌ و مرد داشته‌ باشد و پاسخگوی‌ نیازها و هنجارهای‌ جامعه‌ باشد، عادلانه‌تر شمرده‌ می‌شود و البته‌ این‌ مناسبت‌ در تعامل‌ عقل‌ و شرع‌ قابل‌ درک‌ است.

کتاب‌ نقد: ملاک‌ جداسازی‌ آداب‌ و رسوم‌ ملی‌ و محلی‌ از قواعد ناب‌ اسلامی‌ کدام‌ است؟
خانم‌ دکتر کرمانی: دین‌ مبین‌ اسلام‌ جدای‌ از یکسری‌ احکام‌ مشخص، ارزش‌ها و اصولی‌ را نیز مشخص‌ کرده‌ است. آنجاکه‌ آداب‌ و رسوم‌ در تباین‌ با این‌ ارزش‌ها قرار گیرند، مسلماً‌ باید به‌ حذف‌ آن‌ سنن‌ یا پاره‌ای‌ از آن‌که‌ مخالف‌ اسلام‌ است‌ اقدام‌ شود و البته‌ این‌ امر به‌عهدة‌ علمای‌ دین‌ است‌ که‌ با تسلط‌ بر میراث‌ غنی‌ اسلامی‌ بتوانند میان‌ آداب‌ و رسوم‌ یک‌ جامعه‌ و احکام‌ دینی، تمایز بنهند. چه‌ بسیار آداب‌ و رسومی‌ که‌ خاستگاهی‌ دینی‌ دارند اما متاسفانه‌ در آنها افراط‌ بسیار صورت‌ گرفته‌ و وجهه‌ای‌ ضددینی‌ یافته‌اند. از جملة‌ آنها می‌توان‌ به‌ ازدواج‌های‌ اجباری‌ و مصلحتی‌ دختران، ولایت‌ مرد در خانواده‌ و تعدد زوجات‌ اشاره‌ کرد.

کتاب‌ نقد: آیا می‌توان‌ پاره‌ای‌ از احکام‌ اسلامی‌ را امضأ آداب‌ و رسوم‌ زمان‌ صدر اسلام‌ به‌شمار آورد که‌ با تغییر شرایط‌ زمانی‌ تغییرپذیر باشد؟ چرا؟
خانم‌ دکتر کرمانی: این‌ سؤ‌ال‌ جای‌ بحث‌ و تحقیق‌ بسیار دارد. باید به‌ این‌ نکته‌ توجه‌ داشت‌ که‌ اسلام‌ روز به‌ روز وضعیت‌ زنان‌ را بهبود بخشید و قوانین‌ آن‌ همواره‌ نسبت‌ به‌ آنچه‌ در مورد زنان‌ می‌شده‌ و می‌شود حاوی‌ اصلاحاتی‌ بسیار چشمگیر است. طبیعی‌ است‌ که‌ فقهای‌ ما نباید عیناً‌ به‌ آنچه‌ قرنها قبل‌ برای‌ زنان‌ موجود بوده‌ بسنده‌ کنند. مردان‌ بی‌حد‌ و حصر حق‌ انتخاب‌ همسر داشتند، زنان‌ از حق‌ ارث‌ و کمترین‌ مالکیتی‌ محروم‌ بودند، مردان‌ بی‌هیچ‌ دلیلی‌ می‌توانستند از زنان‌ خود جدا شوند و... همة‌ این‌ مشکلات‌ با قوانین‌ اسلام، حل‌ شده‌ است. اما فرضاً‌ در جامعه‌ای‌ که‌ می‌طلبد مرد و زن‌ همپای‌ یکدیگر به‌ تأمین‌ نیازهای‌ اقتصادی‌ خانواده‌ بپردازند، آیا درکنار قانون‌ ارث‌ اسلامی‌ چه‌ تدبیر دیگری‌ باید اندیشید، مسئله‌ دیگری‌ است‌ که‌ اسلام، راه‌ اجتهاد در آن‌ را باز گذارده‌ است. ترک‌ اجتهاد و نیز بدعتگذاری‌ در دین، به‌ هر نیتی‌ که‌ صورت‌ گیرند سبب‌ رویگرداندن‌ بسیاری‌ زنان‌ و مردان‌ از دین‌ هدایت‌بخش‌ اسلام‌ می‌شود. شایسته‌ است‌ که‌ علمای‌ دینی، با دقت‌ و نگاه‌ باز و همه‌جانبه‌ به‌ این‌ مسائل‌ اندیشیده‌ و در کنار ارائه‌ توجیهات‌ همیشگی‌ که‌ جنبة‌ کلامی‌ دارند، راهکارهای‌ دینی‌ و حقوقی‌ برای‌ ترمیم‌ خلل‌های‌ حاشیه‌ای‌ و مستحدث‌ بیابند.

کتاب‌ نقد: ضوابط‌ تشخیص‌ ثابت‌ و متغیر در حوزه‌ حقوق‌ زن‌ چیست؟
خانم‌ دکتر کرمانی: در حوزة‌ حقوق، آنچه‌ اصل‌ و مبناست، سازگاری‌ حقوق‌ وضع‌ شده‌ با نیازهای‌ فطری‌ و اجتماعی‌ انسان‌هاست. در حقیقت، قوانین‌ برای‌ ایجاد هنجار و نظم‌ و سازگاری‌ در جامعه‌ بوجود می‌آیند و اگر قانونی‌ نتواند پاسخگوی‌ نیازهای‌ جامعة‌ عصر خود باشد، خودبه‌خود پس‌ از مدتی‌ کنار گذاشته‌ می‌شود. آنچه‌ ثابت‌ است، ارزش‌ها و ملاک‌های‌ مبنایی‌ دین‌ اسلام‌ است‌ که‌ هیچگاه‌ و تحت‌ هیچ‌ شرایطی‌ تغییر نمی‌یابند. اما بخشی‌ از قوانین‌ و احکام‌ نیز مخصوص‌ ظرف‌ زمانی‌ و مکانی‌ خاصی‌ بوجود آمده‌اند که‌ طبیعتاً‌ با تغییر این‌ ظروف، آن‌ قوانین‌ نیز باید مورد اجتهاد قرار گیرند و احیاناً‌ تغییر یابند.

کتاب‌ نقد: آیا تفاوت‌ در برخی‌ حقوق‌ زن‌ و مرد ناشی‌ از نگرش‌ متفاوت‌ به‌ شخصیت‌ آنهاست؟
خانم‌ دکتر کرمانی: آنچه‌ از اسلام‌ و آیات‌ قرآن‌ برمی‌آید این‌ است‌ که‌ زن‌ و مرد در خلقت، هیچگونه‌ برتری‌ بر هم‌ ندارند و تنها ملاک‌ برتری، ایمان‌ و تقوای‌ آنهاست. لکن‌ طبیعی‌ است‌ که‌ برای‌ زن‌ و مرد، طبق‌ ساختار روحی‌ و جسمی‌ هر یک‌ و نقش‌ هر یک‌ از آنها در خانواده‌ و جامعه، برنامه‌ریزی‌ شده‌ و قوانینی‌ وضع‌ شود و این‌ اختلاف‌ در قوانین‌ نه‌تنها اهانت‌ به‌ شخصیت‌ زن‌ نیست‌ بلکه‌ سبب‌ به‌ فعلیت‌ رسیدن‌ قوای‌ درونی‌ زن‌ می‌شود.

کتاب‌ نقد: آیا اجتهاد توسط‌ مردان‌ باعث‌ استنباط‌ مردانه‌ و غیرواقع‌گرایانه‌ نسبت‌ به‌ حقوق‌ زنان‌ است؟
خانم‌ دکتر کرمانی: از مهمترین‌ شروط‌ اجتهاد، رعایت‌ عدالت‌ است‌ و فقهای‌ اسلامی، از این‌ شرط‌ مهم‌ برخوردار بوده‌اند. آنچه‌ از آن‌ تفسیر به‌ اجتهاد و استنباط‌ مردانه‌ می‌شود، ریشه‌ در نکته‌ای‌ دیگر دارد. به‌ این‌ مسأله‌ بسیار مهم‌ باید توجه‌ داشت‌ که‌ بسیاری‌ ظرایف‌ و دقایق‌ در امور مربوط‌ به‌ زنان‌ نهفته‌ است‌ که‌ تنها آنانی‌ که‌ خود درون‌ آن‌ شرایط‌ هستند و با آن‌ وضعیت‌ دست‌ و پنجه‌ نرم‌ می‌کنند، قادر به‌ وقوف‌ کامل‌ و همه‌جانبه‌ نسبت‌ به‌ موضوع‌ آن‌ مسأله‌ هستند و کسانی‌ که‌ بیرون‌ از این‌ دایره، نظاره‌گر هستند، از بعضی‌ مشکلات‌ و جنبه‌های‌ واقعی‌ مسأله‌ غافل‌ مانده‌ و نتیجتاً‌ نمی‌توانند تفسیری‌ عمیق‌ و همه‌جانبه‌ ارائه‌ کنند و حکم‌ دقیق‌ خدا را در آن‌ موضوع، استخراج‌ کنند. البته‌ این‌ مطلب‌ در هر مسأله‌ای‌ صحیح‌ است. راه‌ برای‌ دخول‌ زنان‌ به‌ حوزة‌ فقه‌ و اجتهاد در اسلام، همواره‌ باز بوده‌ است‌ و لازم‌ است‌ که‌ زنان‌ ما نیز برخوردار از شرایط‌ اجتهاد شوند و لایه‌های‌ بسته‌ و پنهان‌ موضوعاتی‌ را که‌ خود تجربه‌ کرده‌ و عمیقاً‌ با آن‌ روبرو شده‌اند، بشکافند و روی‌ آنها کندوکاو بیشتری‌ نمایند. بنابراین‌ باید گفت‌ درباب‌ فهم‌ متون‌ اسلامی‌ و درک‌ «احکام»، جنسیت‌ فقیه، دخالتی‌ ندارد اما در خصوص‌ درک‌ دقیق‌ برخی‌ «موضوعات‌ خاص‌ زنانه»، البته‌ زن‌ بودن‌ یا مرد بودن‌ فقیه‌ از حیث‌ احاطه‌ علمی‌ بر موضوع، بی‌تأثیر نیست.

کتاب‌ نقد: آیا احکام‌ فقهی‌ مربوط‌ به‌ خانواده، با استقلال‌ زنان‌ در تضاد است؟
خانم‌ دکتر کرمانی: این‌ سؤ‌ال‌ خیلی‌ کلی‌ است‌ و باید مشخص‌تر ذکر شود که‌ کدام‌ حکم‌ مربوط‌ به‌ خانواده؟ اگر احکام‌ فقهی‌ در کنار همة‌ ارزش‌های‌ دینی‌ و توصیه‌های‌ اخلاقی‌ و اسلامی‌ مورد ملاحظه‌ قرار بگیرند، قطعاً‌ استقلال‌ زنان‌ و شخصیت‌ آنها در خانواده‌ حفظ‌ شده‌ و لطمه‌ای‌ نمی‌بیند چراکه‌ عده‌ای‌ تنها ظاهر یک‌ حکم‌ فقهی‌ را می‌بینند و به‌ اصول‌ حاکم‌ بر آن‌ و سایر احکام‌ و ارزشهای‌ اسلامی‌ توجهی‌ نمی‌کنند.
همچنین‌ باید توجه‌ داشت‌ که‌ مسلماً‌ خصوصیات‌ روحی‌ - روانی‌ زنان‌ در امر قانون‌گذاری‌ باید مورد توجه‌ قرار گیرد. اما ظاهراً‌ آنچه‌ در وضع‌ قوانین‌ بیشتر مورد اغفال‌ قرار گرفته، خصوصیات‌ منفی‌ اخلاقی‌ برخی‌ مردان‌ همچون‌ هوس‌بازی، زورگویی، قساوت‌ و... بوده‌ است‌ که‌ متأسفانه‌ در قوانین‌ کشوری، گاه‌ بازدارنده‌های‌ با ثبات‌ و دارای‌ ضمانت‌ اجرایی‌ برای‌ جلوگیری‌ از آنها وضع‌ نشده‌ یا همانگونه‌ که‌ اشاره‌ شد اجرا نمی‌شود.
تحولات‌ اجتماعی‌ و تمدنی‌ نیز که‌ باعث‌ تغییر موضوع‌ می‌شود، تأثیر بر احکام‌ فقهی‌ دارند و احکام‌ فقهی‌ باید پاسخگوی‌ نیازهای‌ عصر خود باشند در غیر این‌ صورت، فاصلة‌ انسان‌ها از احکام‌ بیشتر می‌شود. فقه‌ مانند دارویی‌ است‌ که‌ باید برای‌ مریض‌ موجود، تجویز شود و اگر فقهای‌ اسلامی‌ نتواند. چون‌ طبیبی‌ دلسوز و دردشناس‌ به‌ درمان‌ مشکلات‌ و معضلات‌ پرداخته‌ و دوایی‌ برای‌ آنها پیدا کنند، به‌ مرور زمان‌ ممکن‌ است‌ که‌ برخی‌ قوانین‌ عملاً‌ از صحنة‌ زندگی‌ انسان‌ها حذف‌ شود.

کتاب‌ نقد: همراهی‌ پاره‌ای‌ با پدیده‌ فمنیسم‌ چه‌ تاثیرات‌ سویی‌ بر جامعه‌ زنان‌ مسلمان‌ می‌تواند داشته‌ باشد؟
خانم‌ دکتر کرمانی: باید توجه‌ داشت‌ که‌ از طرفی‌ با برچسب‌ فمنیسم، نمی‌توان‌ با هرگونه‌ اصلاحات‌ مربوط‌ به‌ امور زنان‌ مخالفت‌ کرد اما از طرفی‌ هم‌ بسیار مهم‌ است‌ که‌ تسلیم‌ این‌ جوسازی‌ها نشده‌ و کورکورانه‌ به‌ متابعت‌ از قوانین‌ بین‌المللی‌ نپردازیم. آنچه‌ در درجة‌ اول‌ برای‌ ما اهمیت‌ دارد، حفظ‌ ارزش‌های‌ دینی‌ و اسلامی‌ است. آنجا که‌ برخی‌ قوانین‌ و آزادی‌ها با اصول‌ دینی‌ ما مخالفت‌ داشته‌ باشند، باید با قاطعیت‌ حذف‌ شوند. برای‌ مثال‌ ترویج‌ بی‌بندوباری، مدگرایی‌ و تجمل‌گرایی‌ که‌ به‌شدت‌ در جوامع‌ درحال‌ پیشرفت‌ است، با اصول‌ و ارزش‌های‌ یک‌ جامعة‌ اسلامی‌ در تضاد شدیدی‌ هستند و باید با تبلیغ‌ صحیح‌ و معرفی‌ زیبای‌ ارزش‌های‌ اسلام، به‌ مقابله‌ با این‌ دستاوردهای‌ غربی‌ پرداخت. از سوی‌ دیگر آداب‌ و سنن‌ ملی‌ نیز باید مورد توجه‌ قرار گیرند و چنانچه‌ جامعه‌ای‌ بخواهد خود را مطیع‌ قوانین‌ بین‌المللی‌ و غربی‌ کند، مسلماً‌ جامعه‌ای‌ خودباخته‌ و بی‌هویت‌ خواهد شد. پس‌ در مواجهه‌ با مسئله‌ از دو نوع‌ برخورد باید خودداری‌ کرد:
- برخورد افراطی‌ که‌ سبب‌ مخالفت‌ متعصبانه‌ شده‌ و هرگونه‌ پیشنهاد و اصلاح‌ و انتقادی‌ را طرد می‌کند.
- برخورد تفریطی‌ و تبعیت‌ کورکورانه‌ که‌ منجر به‌ زیر پا گذاشتن‌ ارزش‌های‌ دینی‌ و سنن‌ ملی‌ می‌شود.
هر دو برخورد موجب‌ می‌شود زنان‌ جامعه‌ یا افرادی‌ عقب‌مانده‌ یا خودباخته‌ و بی‌هویت‌ شوند.

کتاب‌ نقد: عدم‌ اجرای‌ صحیح‌ قوانین‌ اسلامی‌ چه‌ پیامدهایی‌ در فهم‌ نظام‌ حقوق‌ زن‌ در اسلام‌ خواهد داشت؟
خانم‌ دکتر کرمانی: قطعاً‌ از مؤ‌ثرترین‌ عوامل‌ در فهم‌ نظام‌ حقوق‌ زن، نحوة‌ اجرای‌ آنهاست. چراکه‌ اکثر افراد، از بطن‌ و عمق‌ یک‌ قانون‌ بی‌خبرند و درواقع‌ نحوة‌ اجرای‌ آن‌ به‌دست‌ مسلمانان‌ را به‌ پای‌ اسلام‌ می‌گذارند. بسیاری‌ قوانین‌ هستند که‌ صحیح‌ و به‌جا وضع‌ شده‌ اما متأسفانه‌ ضمانت‌ اجرایی‌ لازم‌ را ندارند و یا بخاطر اجرای‌ غلط، زیر سؤ‌ال‌ می‌روند.

کتاب‌ نقد: مهمترین‌ مساله‌ زنان‌ مسلمان‌ امروز کدام‌ است؟ و راه‌ حل‌ آن‌ چیست؟
خانم‌ دکتر کرمانی: برخی‌ زنان‌ مسلمان‌ امروز در برزخ‌ مانده‌اند و بسا دچار خودباختگی‌ شده‌اند. مهمترین‌ مشکل‌ آنان‌ این‌ است‌ که‌ نتوانسته‌اند جایگاه‌ خود را پیدا کنند. و بین‌ دین‌ و تجدد غربی‌ موقعیت‌ خود را بدرستی‌ تعیین‌ کنند. آنچه‌ امروز بیش‌ از هر چیز مورد نیاز است، معرفی‌ الگوهای‌ اصیل‌ اسلامی‌ و شخصیت‌ زن‌ مسلمان‌ است. بخصوص‌ که‌ پس‌ از تجربة‌ جمهوری‌ اسلامی، دیگر نباید بپندارند که‌ اگر زنی‌ از حجاب‌ سنتی‌ استفاده‌ کند و پایبند به‌ ارزش‌ها و احکام‌ اسلامی‌ باشد، نمی‌تواند نقشی‌ فعال‌ در عرصه‌ تمدن‌ جهانی‌ داشته‌ باشد و منزوی‌ خواهد شد. این‌ پندارة‌ غلط‌ و موهوم‌ باید در اذهان‌ شکسته‌ شود و زنان‌ مسلمان‌ و متعهد خود را با پیشرفت‌های‌ پس‌ از انقلاب‌ و نیازهای‌ جامعة‌ کنونی‌ بیشتر وفق‌ دهند.
در زمینة‌ احکام‌ و حقوق‌ زنان‌ ما نیاز به‌ اجتهاداتی‌ جد‌ی‌ و جدید داریم، تحولاتی‌ که‌ نه‌ خواستار زدودن‌ دین، بلکه‌ به‌دنبال‌ معرفی‌ چهرة‌ اصیل‌ و واقعی‌ اسلام‌ باشند. اسلامی‌ که‌ در زمان‌ ظهور خود و امروز، بالاترین‌ مکتب‌ بشری‌ بوده‌ و پیشرفته‌ترین‌ و انسانی‌ترین‌ حقوق‌ بشری‌ را ارائه‌ داده‌ است‌ و به‌راستی، چه‌ شده‌ که‌ امروز از آن‌ دین‌ ضد‌ جهل‌ و خرافه‌ و عقب‌ماندگی، صورتی‌ عقب‌مانده، ضد علم‌ و دانش‌ و پیشرفت‌ معرفی‌ می‌شود؟ قطعاً‌ پاره‌ای‌ از پاسخ‌ این‌ سؤ‌ال، متوجه‌ کم‌ کاری‌ علمای‌ دین‌ و روحانیون‌ است.

کتاب‌ نقد: بعنوان‌ آخرین‌ سؤ‌ال‌ در جهت‌ فلسفة‌ تفاوت‌ برخی‌ از احکام‌ بین‌ زن‌ و مرد، توضیحات‌ مختصری‌ بفرمایید.
خانم‌ دکتر کرمانی: در خصوص‌ احکامی‌ که‌ دارای‌ بار اقتصادی‌ هستند چون‌ ارث‌ و دیه‌ می‌توان‌ گفت‌ بدان‌ دلیل‌ که‌ اسلام، هیچ‌ بار اقتصادی‌ و تکلیف‌ مالی‌ بر دوش‌ زن‌ نگذارده‌ و او را فقط‌ دارای‌ حقوق‌ مالی‌ - نه‌ وظیفة‌ مالی‌ - دانسته‌ و کلیة‌ مسئولیت‌ شاق‌ تأمین‌ معیشت‌ اقتصادی‌ را بر عهده‌ و تکلیف‌ مرد می‌داند، این‌ قوانین‌ باید به‌ همین‌ صورت‌ اجرا شوند. چراکه‌ مرد باید نیازهای‌ اقتصادی‌ را تأمین‌ کند و در نبود او، خانواده‌ از نظر مالی‌ لطمه‌ می‌خورد و باید با دیة‌ بیشتر، زن‌ و فرزندان‌ مرد کشته‌ شده، تا حدودی‌ تأمین‌ شوند. ارثی‌ هم‌ که‌ به‌ مرد می‌رسد، صرف‌ مخارج‌ خانواده‌اش‌ می‌شود و دیه‌ای‌ که‌ خانوادة‌ مقتول‌ دریافت‌ می‌کنند نیز صرف‌ هزینة‌ زندگی‌ آنان‌ می‌شود. و هیچ‌ کجا اشاره‌ نشده‌ که‌ مردان‌ به‌ دلیل‌ برتری‌ ذاتی، ارث‌ بیشتری‌ دریافت‌ می‌کنند یا اگر دیة‌ آنان‌ دوبرابر زنان‌ است‌ از آن‌روست‌ که‌ رتبه‌ و شأن‌ بالاتری‌ دارند، این‌ احکام‌ صرفاً‌ جنبة‌ اقتصادی‌ دارند و فایدة‌ آن‌ عاید زنان‌ و همسران‌ آنها نیز می‌شود.
حضانت‌ یا سرپرستی‌ کودکان‌ نیز تکلیفی‌ است‌ که‌ برعهدة‌ مردان‌ گذاشته‌ شده‌ است، از آن‌ جهت‌ که‌ پدر وظیفه‌ دارد نیازهای‌ مادی‌ کودک‌ را تامین‌ کند. اسلام‌ اگر زن‌ را پس‌ از طلاق، مسئول‌ تأمین‌ مخارج‌ کودک‌ می‌کرد، فشار سنگینی‌ بر دوش‌ زن‌ تحمیل‌ می‌شد و او را ازپای‌ درمی‌آورد. علاوه‌بر این‌ مسأله‌ حضانت‌ سبب‌ می‌شود تا حدی‌ مردان‌ در امر طلاق‌ بیشتر دقت‌ و تأمل‌ کنند و به‌راحتی‌ از همسران‌ خود جدا نشوند. چه‌ اگر قرار بود حضانت‌ برعهدة‌ مادران‌ باشد، بسیاری‌ از مردان‌ به‌راحتی‌ طلاق‌ می‌گرفتند و به‌راحتی‌ اقدام‌ به‌ ازدواج‌ مجدد می‌نمودند بی‌آنکه‌ کوچکترین‌ مسؤ‌ولیتی‌ حس‌ کنند. و از آن‌ سو زنان‌ مطلقه‌ که‌ مسؤ‌ولیت‌ سرپرستی‌ کودکان‌ خود را نیز داشتند، در ازدواج‌ مجدد با مشکلات‌ و موانع‌ بسیاری‌ روبرو می‌شدند و امکان‌ ازدواج‌ مجدد برای‌ آنان‌ بسیار کم‌ می‌شد. و این‌ حکم‌ از جهتی‌ بار مسؤ‌ولیت‌ مادران‌ را کم‌ کرده‌ و از سوی‌ دیگر آنان‌ را برای‌ انتخاب‌ همسر دیگر آزاد گذاشته‌ است. البته‌ مسئله‌ حضانت، مانع‌ از دیدار و روابط‌ عاطفی‌ مادر با فرزندان‌ خود نیست، چنانچه‌ در دوران‌ حضانت‌ مادر، نیز ارتباط‌ عاطفی‌ فرزند با پدر قطع‌ نمی‌شود مگر در شرائط‌ ویژه‌ و اضطراری‌ که‌ حکم‌ ویژه‌ خواهد داشت.
نکتة‌ مهم‌ دیگر آن‌ است‌ که‌ بپذیریم‌ دقائق‌ و ظرائف‌ کشف‌ ناشده‌ای‌ همچنان‌ در خلقت‌ زن‌ و مرد و مصالح‌ دنیوی‌ و اخروی‌ آن‌ دو و کودک‌ و نیز برخی‌ دقائق‌ کشف‌ نشده‌ در احکام‌ اسلام‌ وجود دارد که‌ بدون‌ دانستن‌ و احاطه‌ بر آنها، داوری‌های‌ ژورنالیستی‌ درخصوص‌ حقوق‌ زن‌ و مرد، بسی‌ عجولانه‌ و غیرعلمی‌ خواهد بود. همة‌ مشکلات‌ ما ناشی‌ از بدفهمی‌ یا بدرفتاری‌ و عدم‌ تطبیق‌ ما با احکام‌ آزادیبخش‌ و عزت‌آفرین‌ اسلام‌ است‌ و با فهم‌ درست‌ و اجرأ کامل‌ قوانین‌ و ارزشهای‌ اسلامی، نیازی‌ به‌ هیچ‌ راه‌ حل‌ غیراسلامی‌ نخواهیم‌ داشت.

اس ام اس عاشقانه جدید ترین و زیباترین اس ام اس های عاشقانه آب

اس ام اس عاشقانه

اس ام اس عاشقانهsms-jok.ir

جدید ترین و زیباترین اس ام اس های عاشقانه آبان ماه ۸۹

 

 


قوانین علم را به هم زده ای!
 نبودنت وزن دارد !
تهی ... اما .. سنگین!

 

بقیه در ادامه مطلب

 اس ام اس عاشقانه جدید پیامک عاشقانه جدید جدیدترین مسیج های عاشقانه اس ام اس جدید

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد
عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

هر چند که دور از عشق بازی هستیم

اما به رضای عشق راضی هستیم

بر فرض که این مساله هم حل بشود

ثابت شده ما دو خط موازی هستیم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مهم نیست
از کجا آمده‌ای
یا به کجا می‌روی؛
من تو را
به هر ‌جهت
دوست دارم!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عمری است شبانه روز لب هایت را ....

لب باز نکن ، هنوز لب هایت را ....

نه ، سیر نمی شوم به چندین بوسه

بر روی لبم بدوز لب هایت را

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تو رفته ای
 و
من افتاده ام!
تو از دست, من از پا ..

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


شب گم شده در سیاهی چشمانت

شد رود ستاره راهی چشمانت

قربان نگاه تو که اقیانوسی

افتاده به تور ماهی چشمانت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شال و کلاه می بافم

 با خیالت

تا در سرمای نبودنت یخ نبندم....

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تا عشق دوید از دهانم بیرون

نام تو کشید از دهانم بیرون 

گفتم که به تو حرف دلم را بزنم

یک بوسه پرید از دهانم بیرون

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چه کاغذها که سپیدی دلشان از نام تو سیاه شد...
 
از دل تنگی هایم

از احساسم

هزاران هزار صفحه سفید کاغذ سیاه شدند

کاغذها عاشق شدند

ولی تو..!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تا کی رم آهو ها را در چشمت ببینم و

آه بکشم ؟

عشق جرات می خواهد عزیزم...

می روم پلنگی دست و پا کنم !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نه سیب نه گندم است بین من و تو

بین من و تو گم است بین من وتو

این عشق که دیگران از او می گویند

یک سوءتفاهم است بین من و تو

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

چه دلی دارم من
که ذوق از خنده‌های تو
مرا نمی‌کشد!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

حافظه‌ام ..... همه چیز و همه کــــس را فراموش می‌کند!!... خسته شدم بس که سابیدمش..... و تو هر بار .. نمایان‌تر شدی!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


این حرف آخر نیست
به ارتفاع ابدیت دوستت دارم
حتی اگر به رسم پرهیزکاری های صوفیانه
از لذت گفتنش امتناع کنم ...

اس ام اس سخنان بزرگان در مورد عفو و بخشش

اس ام اس سخنان بزرگان در مورد عفو و بخشش

 

 اس ام اس فلسفی


عفو هر کس به اندازه عشق اوست؛ بخشنده‌ها عاشقند.
لاروشفوکولد

 

 

بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب

 

بخشیدن ، خصلت نجباست .
ورتا

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


بخشش و گذشت، شادی می‌آفریند.
پرمودا باترا

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عفو کردن خطا، انتقام ملایمی است. دیل
کارنگی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

راز اندوختن خرد ، یکرنگی است و بخشش .
ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

حقیقت را دوست بدار ولی اشتباه را عفو کن.
ولتر
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


بخشش میزان فر و شکوه آدمی را نشان می دهد .
ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برای رسیدن به جایگاهی بالاتر ، گذشت را نیز بیاموزیم .
ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

با گذشت ، شما چیزی را از دست نمی دهید بلکه بدست می آورید .
ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر با گذشت کردن، کسی کوچک می شد، خدا تا این اندازه بزرگ نبود!
استاتوس

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گذشت، خیر و برکتی‌ست دو جانبه،که هم دهنده و هم دریافت‌کننده را بهره‌مند می‌کند.
شکسپیر


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


هنگامی که توهین بزرگی به ما می‌شود، تا زمانی که گذشت نکنیم، حالمان بهتر نمی‌شود.
مارگارت بالدوین

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از یاد نبرید که در برابر هر کار غیرانسانی، هزاران کار برآمده از مهربانی و گذشت و خیر خواهی وجود دارد.
وین دایر

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زیستن در پرتو بخشش و گذشت و بهره‌گیری از آن در هر روز از زندگی، راهی‌ست برای مهار امیال نفسانی و پرورش عشق و مهربانی.
وین دایر

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گذشت، بار سنگین دشمنی و کینه‌توزی را از دوش شما برمی‌دارد و فضای ذهن‌تان را برای اندیشه‌های مثبت و سازنده، پاک و روشن می‌سازد.
وین دایر

گلچین اس ام اس عاشقانه برای کسی که غرورتو شکسته

گلچین اس ام اس عاشقانه برای کسی که غرورتو شکسته

 اس ام اس غرور sms-jok.ir

امروز با غرورت باز م مرا شکستی
با ناز وقهر و کینه مهرم زدل گسستی
دانی که بی تو هیچم ای ماه بی مروت
باشد که بار دیگر قلب مرا شکستی ...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلم را پیش خود پابند کردی
ولی گفتی تو یک دنیای دردی

غرورم را شکستی بی تفاوت
برو فکر کن همیشه خیلی مردی

 

 

 اس ام اس عاشقانه اس ام اس جدید اس ام اس آبان ماه ۸۹ اس ام برای کسی که غرورتو شکست اس ام اس برای دلشکسته ها اس ام اس غمگین زیباترین اس ام اس های عاشقانه

 در ادامه مطلب

 

 

 

بسوزد دلت که سوزاندی دلم را

به ویرانی کشاندی منزلم را 

فکندی زیر پا احساس و شورم

نکردی رحم،  حتی بر غرورم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


دلم را شبی در حضورم شکستی
نه آینه، حتی غرورم شکستی
ندادی به خلوتگاه عشق راهم
پلی بود اگر در عبورم شکستی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شده بازیچه ای قلب صبورم

شکستی عاقبت بال غرورم

به آسانی گذشتی از کنارم

مثال دفتری کردی مرورم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

گفته بودی، از غرورم، از سکوتم، خسته ای
من شکستم هر دو را
گفته بودم،از سکوتت،از غرورت خسته ام
به خاموشی مغرورانه ات
شکستی تو مرا

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خدا بودم خدای خودپرستان

گدا کردی مرا تو سنگ مغرور

مرا باور به بی همتائی ام بود

مرا از باور خود کردی ام دور

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

تمام روز و شب با بیقراری

به شوق روی تو بیدار هستم

اگرچه بی غرورم زنده اما

به شوق لحظۀ دیدار هستم !

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

غرور من که زسختی به کوه میمانست ، کمر به کشتن خود بست و خاک پای تو شد

دلم که به همه بیگانه بود و یار نداشت ، چه دید در تو که اینگونه آشنای تو شد ؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

هیچ وقت مغرورنشو ، برگ ها وقتی می ریزند که فکر می کنند طلا شده اند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


دوستی شوخی سرد آدماست ، بازی شیرین گرگم به هواست ، واسه کشتن غرورمن و تو ، دوستی توطئه ثانیه هاست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کاش غرورم را که در پستوی سادگیم پنهان بود می یافتی ، اما تو این سادگی را بهانه ای قرار دادی برای در هم شکستن غرورم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


همه بغض من تقدیم غرورنازنینت باد ، غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بعضی اشخاص چنان به خود مغرورند که اگر عاشق بشوند به خود بیشتر عشق می ورزند تا به معشوق

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گرچه ای دوست غروردلت احساس مرا درک نکرد ، آفرین بر غم عشقت که مرا ترک نکرد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


ز چشمت اگر چه که دورم هنوز ، پر از اوج عشق و غرورم هنوز ، قبول است عمر خوشی ها کم است ، ولی با توام پس صبورم هنوز

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آری این منم ، این منم همان عاشقی که بر تو جان می داد ، و تو کسی هستی که برای رسیدن به خوشبختی به روی جسدهای بی جان غرور

انسانها قدم می گذاشتی ولی افسوس ، افسوس که راه ات برای رسیدن به هدف هایت اشتباه بود ، و افسوس که من برای آدمی مثل تو غرورم را شکستم ، افسوس

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


انسان های آزاده دل شکسته و پر غرور خود را پنهان می کنند. فردریش نیچه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


گناهی که پشیمانی بیاورد بهتر از عبادتی است که غرور بیاورد...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

فاخرترین لباس ، تولید کارخانه ی کرم است ، کرم ابریشم

ما را به غرور چکار . . . ؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار
چه بی دووم بود قول ما جدا شدیم آخر کار
گل مغرور قشنگم من فراموشت نکردم
بی تو اینجا رو نمی خوام می رم و برنمی گردم

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شبیه چشمهای تو پر از گناه می شوم** میان ظلمت شب قبیله ماه می شوم


خدا,زمین,گناه,عشق,من وتو,ببین چطور**به خاطر  غرور تو زیاده خواه می شوم

مجموعه شعر های فوق العاده زیبا از نجمه زارع

مجموعه شعر های فوق العاده زیبا از نجمه زارع

 

 

 

باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا…


جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا…


وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت


تصدیق گفته‌های «هِگِل» بود و ما دو تا…


روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای


سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا


افتاد روی میز ورق‌های سرنوشت


فنجان و فال و بی‌بی و دِل بود و ما دو تا


کم‌کم زمانه داشت به هم می‌رساندمان


در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا…


تا آفتاب زد همه جا تار شد برام


دنیا چه‌قدر سرد و کسل بود و ما دو تا،


از خواب می‌پریم که این ماجرا فقط


یک آرزوی مانده به دِل بود و ما دو تا…

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


ضعیف و لاغر و زرد و صدای خواب‌آور
کنار بستر من قرص‌های خواب‌آور

لجن گرفتم از این سرگذشت ویروسی
از این تب، این تبِ مالاریای خواب‌آور

منی که منحنی زانوان زاویه‌دار
جدا نمی‌کندم از هوای خواب‌آور

همین تجمع اجساد مومیایی شهر
مرا کشانده به این انزوای خواب‌آور

زمین رها شده دور ِ مدار ِ بی‌دردی
و روزنامه پر از قصه‌های خواب‌آور

هنوز دفترِ خمیازه‌های من باز است
بخواب شعر! در این ماجرای خواب‌آور

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


به یک پلک تو می‌بخشم تمام روز و شب‌ها را
که تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را

بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم
فضا را یک‌نفس پُر کن به هم نگذار لب‌ها را

به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را

دلیلِ دل‌خوشی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم!
چرا باید چنین باشد؟ نمی‌فهمم سبب‌ها را

بیا این‌بار شعرم را به آداب تو می‌گویم
که دارم یاد می‌گیرم زبان با ادب‌ها را

غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقب‌ها را

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


کدخدا می‌گوید از این‌جا نرو ـ یک ناشناس،
با بهار و گل می‌آید سال نو یک ناشناس

با خودم می‌گویم ای شاعر! تو تنها نیستی
توی دنیا هست حتماً مثل تو یک ناشناس

با صدای ساعتِ قلبم از این پس مایلم
بشمرم این لحظه‌ها را تا سه! دو! یک!... ناشناس،

می‌رسد می‌پرسم ای خوبِ جنوبی کیستی؟
خیره می‌ماند و می‌گوید که: مُو؟ یک ناشناس

آه می‌دانم که روزی روزگاری می‌رسد
می‌رویم آن سوتر از غم‌ها من و یک ناشناس

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


صدای پچ‌پچِ غم... خواب من به هم خورده است
دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است

صدای پچ‌پچِ غم... هیس! هیس! ساکت باش
سکوت، در دلِ بی‌تاب من به هم خورده است

تو قابِ عکس مرا دیده‌ای، نمی‌دانی
نشاطِ چهره‌ی در قابِ من به هم خورده است

غم تو را نسرودم وگرنه می‌دیدی
که وزن، در غزلِ ناب من به هم خورده است

هجای چشم تو را وزن‌ها نمی‌فهمند
دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تمام عمر من انگار در غم و درد است
مرا غروب تو صد سال پیرتر کرده است

تمام خاطره‌ها پیش روی چشم منند
زبان گشوده به تکرار: او چه نامرد است

ـ بیا و پاره کن این نامه را نمی‌بینی؟
دو سال می‌شود او نامه‌ای نیاورده است...؟

همیشه گفته‌ام اما نمی‌شود انگار
دل تو سخت مرا پایبند خود کرده است

تمام می‌شود این قصه آه حرف بزن
فقط نپرس که «لیلی زن است یا مرد است!!»

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


کفشِ چرمی ـ چتر ـ فروردین ـ خیابانِ شلوغ
یک شب بارانی غمگین خیابانِ شلوغ

می‌رود تنهای تنها، باز هم می‌بینمش
باز هم رد می‌شود از این خیابانِ شلوغ

اشک و باران با هم از روی نگاهش می‌چکند
او سرش را می‌برد پایین... خیابانِ شلوغ

عابران مانند باران در زمین گم می‌شوند
او فقط می‌ماند و چندین خیابانِ شلوغ

او فقط می‌ماند و دنیایی از دلواپسی
با غمی بر شانه‌اش ـ سنگین... خیابان شلوغ

...ناودان‌ها، چشمکِ خط‌دار ماشین‌های مست
خط‌کشی، بارانِ آهنگین، خیابانِ شلوغ...

او نمی‌فهمد نمی‌فهمد فقط رد می‌شود
با همان انگیزه‌ی دیرین... خیابان شلوغ

کفش چرمی روبه‌روی کفش چرمی ایستاد
لحظه‌ای پهلوی من بنشین خیابان خلوت است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

و ای بهانه‌ی شیرین‌تر از شکرقندم
به عشقِ پاک کسی جز تو دل نمی‌بندم

به دین این‌همه پیغمبر احتیاجی نیست
همین بس است که اینک تویی خداوندم

همین بس است که هر لحظه‌ای که می‌گذرد
گسستنی نشود با دل تو پیوندم

مرا کمک کن از این پس که گام‌های زمین
نمی‌برند و به مقصد نمی‌رسانندم

همیشه شعر سرودم برای مردم شهر
ولی نه! هیچ‌کدامش نشد خوشایندم

تویی بهانه‌ی این شعرِ خوب باور کن
که در سرودن این شعرها هنرمندم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

دو ساعتی که به اندازه‌ی دو سال گذشت
تمام عمرِ من انگار در خیال گذشت

 -ببند پنجره‌ها را که کوچه ناامن است...
نسیم آمد و نشنید و بی‌خیال گذشت

درست روی همین صندلی تو را دیدم
نگاه خیره‌ی تو... لحظه‌ای که لال گذشت

- چه ساعتی‌ست ببخشید؟... ساده بود اما
چه‌ها که از دل تو با همین سؤال گذشت
...
گذشت و رفت و به تو فکر می‌کنم ـ تنها ـ
دو ساعتی که به اندازه‌ی دو سال گذشت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

وقتی دلم به سمت تو مایل نمی شود

باید بگویم اسم دلم دل نمی شود

دیوانه ام بخوان که به عقلم نیاورند

دیوانه ی تو است که عاقل نمی شود

تکلیف پای عابرمان چیست آیه ایی

از آسمان فاصله نازل نمی شود

خط میزنم غبار هوا را که بنگرم

آیا کسی ز پنجره داخل نمی شود ؟

....

می خواستم رها شوم از عاشقانه ها

دیدم که در نگاه تو حاصل نمی شود

تا نیستی تمام غزل ها معلق اند

این شعر مدتی ست که کامل نمی شود

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

تا می‌کشم خطوطِ تو را پاک می‌شوی
داری کمی فراتر از ادراک می‌شوی

هرلحظه از نگاهِ دلم می‌چکی ولی
با دستمالِ کاغذی‌ام پاک می‌شوی

این عابران که می‌گذرند از خیال من
مشکوک نیستند تو شکاک می‌شوی

تو زنده‌ای هنوز برایم گمان نکن
در گورِ خاطرات خوشم خاک می‌شوی

باید به شهرِ عشق تو با احتیاط رفت
وقتی که عاشقی چه خطرناک می‌شوی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


بی‌تو اندیشیده‌ام کمتر به خیلی چیزها
می‌شوم بی‌اعتنا دیگر به خیلی چیزها

تا چه پیش آید برای من! نمی‌دانم هنوز...
دوری از تو می‌شود منجر به خیلی چیزها

غیرمعمولی‌ست رفتار من و شک کرده است
ـ چند روزی می‌شود ـ مادر به خیلی چیزها

نامه‌هایت، عکس‌هایت، خاطرات کهنه‌ات
می‌زنند این‌جا به روحم ضربه، خیلی چیزها
...
هیچ حرفی نیست، دارم کم‌کم عادت می‌کنم
من به این افکار زجرآور... به خیلی چیزها

می‌روم هرچند بعد از تو برایم هیچ‌چیز...
بعدِ من اما تو راحت‌تر به خیلی چیزها...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


چگونه رود می‌رود به سمت بیکرانه‌ها
که ابر گریه می‌کند برای رودخانه‌ها

پرنده غافل است از این‌که تندباد می‌رسد
وگرنه باز هم بنا نمی‌شد آشیانه‌ها

و این‌چنین که این‌همه زِ عشق رنج می‌برند
مرا غمِ تو می‌کِشد در آتش بهانه‌ها

چراغ و چشمِ آسمان! ستاره‌ها تو، ماه، تو
پس از تو تار می‌شود شبِ تمامِ خانه‌ها

اگرچه زخم می‌زنی ولی ترا نوشته‌اند
به روی صفحه‌ی دلم خطوطِ تازیانه‌ها

خلاصه بر درختِ دل تو باید آشیان کنی
وگرنه می‌سپارمش به دست موریانه‌ها

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند
می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟

عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز
کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند!

در خودش، من را فرو خورده ست، می خواهد چه قدر
ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟!

هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید!
هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند...

آه!، مردی که دلش از سینه اش بیرون زده ست
حرف هایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟!!

خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال ها
باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کند..."

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


تو نیستی و این در و دیوار هیچ‌وقت...
غیر از تو من به هیچ‌کس انگار هیچ‌وقت...


این‌جا دلم برای تو هِی شور می‌زند
از خود مواظبت کن و نگذار هیچ‌وقت...

اخبار گفت شهر شما امن و راحت است
من باورم نمی‌شود، اخبار هیچ‌وقت...

حیفند روزهای جوانی، نمی‌شوند
این روزها دو مرتبه تکرار هیچ‌وقت

من نیستم بیا و فراموش کن مرا
کی بوده‌ام برات سزاوار؟... هیچ‌وقت!

بگذار من شکسته شوم تو صبور باش
جوری بمان همیشه که انگار هیچ‌وقت...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود

باید بگویم اسم دلم ، دل نمی‌شود

 

دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند

دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود

 

تکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای

از آسمان فاصله نازل نمی‌شود

 

خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم

آیا کسی زِ پنجره داخل نمی‌شود؟

 

می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها

دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود

 

تا نیستی تمام غزل‌ها معلّق اند

این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خورشیدِ پشتِ پنجره‌ی پلک‌های من
من خسته‌ام! طلوع کن امشب برای من

می‌ریزم آن‌چه هست برایم به پای تو
حالا بریز هستی خود را به پای من


وقتی تو دل‌خوشی، همه‌ی شهر دل‌خوشند
خوش باش هم به جای خودت هم به جای من


تو انعکاسِ من شده‌ای... کوه‌ها هنوز
تکرار می‌کنند تو را در صدای من


آهسته‌تر! که عشق تو جُرم است، هیچ‌کس
در شهر نیست باخبر از ماجرای من


شاید که ای غریبه تو همزاد با منی
من... تو... چه‌قدر مثل تو هستم! خدای من!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


بعد از تو سرد و خسته و ساکت تمام روز...
با صد بهانه‌ی متفاوت تمام روز...

هی فکر می‌کنم به تو و خیره می‌شود
چشمم به چند نقطه‌ی ثابت تمام روز

زردند گونه‌های من و خاک می‌خورد
آیینه روی میز توالت تمام روز

در این اتاق، بعدِ تو تکرار می‌شود
یک سینمای مبهم و صامت تمام روز

گهگاه می‌زند به سرم درد دل کنم
با یک نوار خالیِ کاست تمام روز

«من» بی «تو» مرده‌ای متحرّک تمام شب...
«من» بی «تو» سرد و خسته و ساکت تمام روز...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


غم که می آید در و دیوار شاعر می شود

در تو زندانی رفتار شاعر می شود

 

می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی

خط کش و نقاله و پرگار ، شاعر می شود

 

تا چه حد این حرفها را می توانی حس کنی

حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می شود

 

تا زمانی با توام ، انگار شاعر نیستم

از تو تا دورم ، دلم انگار شاعر می شود

 

باز می پرسی چطور اینگونه شاعر شد دلت ؟

تو دلت را جای من بگذار ، شاعر می شود

 

گرچه می دانم نمی دانی چه دارم می کشم

از تو می گوید دلم هر بار شاعر می شود

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


ساعت دو شب است که با چشم بی‌رمق

چیزی نشسته‌ام بنویسم بر این ورق

 

چیزی که سال‌هاست تو آن را نگفته‌ای

جز با زبان شاخه گل و جلد زرورق

 

هر وقت حرف می‌زدی و سرخ می‌شدی

هر وقت می‌نشست به پیشانی‌ات عرق

 

من با زبان شاعری‌ام حرف می‌زنم

با این ردیف و قافیه‌های اجق وجق

 

این بار از زبان غزل کاش بشنوی

دیگر دلم به این همه غم نیست مستحق

 

من رفتنی شدم، تو زبان باز کرده‌ای!‌

آن هم فقط همین‌که: "برو، در پناه حق "

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


قلبت که می زند ، سر من درد می کند

اینروزها سراسر من درد می کند

 

قلبت که . . . نیمه ی چپ من تیر می کشد

تب کرده ، نیم دیگر من درد می کند

 

تحریک می کند عصب چشم هام را

چشمی که در برابر من درد می کند

 

شاید تو وصله ی تن من نیستی ، چقدر

جای تو روی پیکر من درد می کند

 

هی سعی می کنم که تو را کیمیا کنم

هی دستهای مسگر من درد می کند

 

دیر است ، پس چرا متولد نمی شوی

شعر تو روی دفتر من درد می کند

قشنگترین اس ام اس های عاشقانه احساسی

تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند

گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند..

عاشق که شدی کوچ میکنند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

تمام جاده های جهان را به جستجوی نگاه تو آمده ام ، پیاده ، این تو و این پینه های پای من ، حالا بگو در این تراکم تنهایی ، مهمان بی چراغ نمی خواهی??

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مثل یک روحی ؛ رها از بند زندان و تنی!

دور  هم باشی اگر از من ٬ همیشه با منی

تو همیشه بی خبر مهمان بغضم می شوی

بی هوا از چشم های خسته ام سر می زنی...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

تمام حجم خیالم از تو لبریز است خیالم کوچک  نیست تو بزرگی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

هدایای تو

دشمنم شده اند

بی وجودشان شاید

می توانستم لحظه ای را

بی یاد تو سر کنم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

خوشبختی من

پیدا کردنِ تو

از میانِ این همه ضمیر بود.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


   همه ی خودم را مال تو کرده ام

 چقدر دنیای تو بزرگ است


هنوز از تنهایی سخن می گویی


چقدر کم هستم!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  غم دانه دانه می افتد روی صورتم

 

شور است طعم نبودنت...!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

کمی این کلمه ها را نصیحت کن تا با من کنار بیایند


بگو تازه شوند

 

دوستت دارم ها دیگر فایده ای ندارند!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عقل گفت:

به مسافر دل بستن خطاست

دل گفت:

همه رفتنی اند …

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گله ای نیست

 

فقط گاهی خاطره ها که هجوم می آورند...

.

.

پناه بگیر

طوفان که گذشت خبرت می کنم !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نگاهت رنج عظیمی است، وقتی بیادم می‌آورد که چه چیزهای فراوانی را هنوز به تو نگفته‌ام

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

این روزها که می گذرد
یک ترانه تلخ
قصه ی تنهایی های مرا می سراید
سمفونی گوش خراشی است
روزهاست پنبه دگر فایده ندارد
......باید باور کنم
تنهایم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

در همین خانه ی بغلی باشی یا قاره ای دیگر ،چه فرقی می کند وقتی کنارم نیستی

اس ام اس عاشقانه جدید

A,B,C,D,E,F,G,H, _ ,J,K,L,M,N,O,P,Q,R,S,T,U,V,W,X,Y,Z

دنبال I نگرد ! چون فدای U شده !!!

.

.

.

نه گل خواهد ز بوستان ها جدائی ، نه دل دارد خیال بی وفائی

ولیکن چرخش چرخ ستمگر زند بر هم رسوم آشنائی . . .

.

.

.

غم زمانه خورم یا فراغ یار کشم ؟ به طاقتی که ندارم کدام بار کشم . . . ؟

.

.

.

غم خانه عشق تو به رضوان ندهم ، یک خار تو را به صد گلستان ندهم

تو معدن عشق آرزوهای منی ، من کفر تو را به گنج ایمان ندهم . . .

.

.

.

یک شب از عمرم صفحاتی خواندم ، چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم

همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود ، همه تکرار تمنای تو بود . . .

.

.

.

ای دوست گلی به یادگار بفرست ، گر لایق گل نیستم خار بفرست

از بهر خدا ، نه از بهر دلت ، من پیامی داده ام تو جوابی بفرست !

.

.

.

موجم کردی که بی قرارت باشم ، ابرم کردی که اشک بارت باشم

در سکوت گل جلوه نمودی تا من ، چون خار همیشه در کنارت باشم . . .

.

.

.

سردی نگاهتو بشکن ، فاصله سزای ما نیست ، با تو بودن آرزومه

این جدائی حق ما نیست . . .

.

.

.

نازی که ز لبخند گل یاس هویداست / زیبائی عشق است که در چشم تو پیداست . . .

.

.

.

هر چه باشی نازنین ، ایام خارت میکند / هر چه باشی شیر دل دنیا شکارت میکند

هر چه باشی با لب خندان میان دیگران / عاقبت دست طبیعت اشک بارانت میکند . . .

.

.

.

من از خاری که در بالای دیوار است دانستم / که ناکَس کَس نمیگردد بدین بالا نشستنها

.

.

.

عشق یعنی :

چون خورشید، تابیدن بر شب های دوست و چون برف ، ذوب شدن بر غم های دوست . . .

.

.

.

ای کاش عشق نبود ، اگر هم بود یکی پیدا میشد که باورش کنه

نه اینکه به عشق شک کنه . . .

.

.

.

همه تردید های دنیا را بگذار روی طاقچه ، تو برای ما بودن باید با ما باشی

لبخند هایت را از طاقچه بردار ، تردیدت را بگذار ، تا ما همیشه برای ما بودن

کم نداشته باشیم تو را . . .

.

.

.

گر از این منزل ویران به سوی خانه روم / دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم . . .

.

.

.

هر آنکه از رفاقت دم میزد / ولی ناخوداگاه از خیانت دم میزد

تو رویاهام که با هر یک رفیقو / که با هر یک غم و شادی شریکو

به وقت خوش همه با تو رفیقو / به مشکل میرسی هر یک غریب

توی گفنار خویش دم از رفاقت / ولی بوئی نبردند از صداقت

مشکلات زنان در جریان نبردهای مسلحانه

نیاز بیشتر، منابع کمتر، تامین مراقبت های صحی کافی برای زنان در جریان نبرد های مسلحانه

منبع: کمیته بین المللی صلیب سرخ (ICRC)
تاریخ: 03 مارچ 2009  

در ساحات آسیب دیده از جنگ، نیازمندی های ویژه زنان اکثراً نادیده گرفته می شود و یا از آن مسامحه صورت میگیرد. اما زنان در هنگام فرود آمدن بمب ها بیشتر در معرض خطر قرار می گیرند. نادین پوچگویربل، مشاور امور زنان و جنگ کمیته بین المللی صلیب سرخ به مناسبت 8 مارچ روز بین المللی زن، دشواری هایی را که زنان در جنگ با آن مواجه می شوند و دلیل نیاز دسترسی بهتر زنان به مراقبت های صحی را توضیح می نماید.  

جدی ترین مشکلاتی که زنان در هنگام نبرد های مسلحانه با آن مواجه می گردند کدام ها اند؟  
در مرحله برای زنان خیلی مشکل است تا به مراقبت های صحی مصون دسترسی داشته باشند. جنگ اکثراً باعث ویرانی زیربنا های صحی و امکانات طبی گردیده و کارمندان صحی را وادار به فرار می نماید. بناً زنان با مشکلات دو برابر مواجه می گردند: در زمان نیازمندی به مراقبت های صحی، زنان اکثراً بایست مسافه های طولانی را طی نمایند و پول بیشتری را برای دریافت مراقبت های کافی به مصرف برسانند.  
این امر به چندین دلیل مشکل ساز می باشد. اول، زنان حامله و شیرده اکثراً مواجه به وضعیت های فوق العاده صحی که زندگی شان را به مخاطره می اندازد می گردند و در چنین وضعیت نیاز آنی به کمک های طبی در محل بود و باش خویش دارند. دوم، زنان در هنگام جنگ به دلیل روبرو شدن به تهدید های خشونت آمیز کمتر قادر به گشت و گذار می باشند، و در سایر موارد اینگونه محدودیت ها ناشی از محدودیت های عنعنوی که زنان را مانع می سازد تا بدون همراهی یک عضو مرد خانواده مانع از خانه بیرون آیند، نیز می گردد. این محدودیت ها زمانیکه اعضای مرد خانواده موجود نمی باشند دشوارتر می گردد چون مردان مشغول جنگ اند، یا منطقه را ترک نموده اند و یا کشته و زخمی گردیده اند. از دست دادن نان آور فامیل منجر می گردد تا زنان دسترسی کمتر به پول داشته باشند و یا فاقد پول شوند. در نتیجه جنگ زنانی را که متکی به خدمات صحی محلی اند در وضعیتی قرار می دهد که به مراقبت های صحی کافی دستیابی نداشته و حتی در صورتیکه به چنین خدمات دسترسی هم داشته باشند، برای پرداخت مصارف معالجه نزد خویش پول نمی داشته باشند.  

جنگ همچنان باعث می گردد تا خطر قربانی شدن زنان به خشونت های جنسی بویژه زنانیکه تنها و یا خیلی جوان باشند و یا مسولیت سرپرستی خانواده را که معمولاً وظیفه مردان می باشد به عهده داشته باشد، را افزایش یابد. تجاوز جنسی پیآمد های خیلی جدی را روی صحت رونی و فزیکی زنان در پی داشته و این تاثیرات می تواند در برگیرنده امراض ساری ناشی از قرابت جنسی و مشکلاتی در زمینه صحت باوری آنان باشد. در این صورت، لازم است تا به قربانیان خشونت های جنسی به زودترین فرصت مراقبت های طبی صورت گیرد تا آسیب های رسیده به آنان تداوی گردد و از بروز امراض ساری ناشی از قرابت جنسی بشمول اچ آی وی در آنان جلوگیری صورت گیرد. زمانیکه زنی برای بیماری های فزیکی خویش معالجه دریافت نمود، خدمات روانی نیز لازم است تا به وی فراهم شود تا از یک سو به وی کمک گردد تا از آسیب های روانی رهایی یابد و از طرف دیگر بین وی و خانواده و اجتماع که در آن زندگی می نماید وساطت صورت گیرد تا او از بد نامی و عدم پذیرشش در اجتماع و خانواده نجات یابد.  
زنان در هنگام نبرد های مسلحانه، چی نیازمندی های خاصی در زمینه صحت باروری خویش دارند؟  
زنان نیاز به دسترسی بدون وقفه به مراکز مراقبت های صحی دارند چون زنان بویژه در محلات به دلیل مریضی و معیوبیت ناشی از حاملگی و زایمان با خطر مرگ مواجه می گردند. نبرد های مسلحانه با عث می گردد تا سیستم شکننده مراقبت های صحی در محلات از هم گسیخته گردد و وضعیت تحمل ناپذیر را برای زنان حامله و شیرده ایجاد نماید. زنان حامله به دسترسی کامل و آنی به مراقبت های قبل از ولادت و بعد از ولادت و همچنان کمک های طبی در زمان زایمان نیاز دارند. بر علاوه مادری مصون، صحت باروری زنان به محافظت از خشونت های جنسی و ممانعت و تداوی بیماری های ناشی از مراقبت های جنسی نیاز دارد.  

سالانه بیشتر از نیم میلیون زن شامل 70 هزار دختر و زن جوان بین سنین 15 تا 19 به دلیل حاملگی و اختلالات زمان زایمان جان خود را از دست می دهند.  

در میان ده کشور دارای میزان بلند مرگ و میر مادران، اکثر آنان امروز گریبانگیر جنگ بوده و یا مانند افغانستان، سیرالیون، چاد، انگولا، لیبریا، سومالیا و جمهوری دیموکراتیک کانگو در وضعیت بعد از جنگ قرار دارند.  
جنگ دسترسی زنان حامله و شیرده را به تغذی مناسب محدود نموده و همچنان آنان را از کمپاین های ملی واکسیناسیون بی بهره می سازد که این عوامل با عث تضعیف صحت باروری زنان می گردد.  
بیجا گردیدن زنان چی تاثیراتی را روی مشکلات صحی زنان به دنبال دارد؟  
بیجا گردیدن دسترسی زنان به به مراقبت های صحی با کیفیت را دشوار می سازد. طور مثال، حتی اگر زنان بصورت نورمال به خدمات مراقبت های صحی خوب دسترسی داشته باشند، کارمندان مرکز صحی در هنگام جنگ وادار به فرار می گردند و زنان را از دسترسی به دوا و وسیله های ضد حاملگی محروم می سازند، این وضعیت با عث موارد بیشتر حاملگی بین زنان شده و نیاز و تقاضا برای خدمات صحت باروری را بیشتر می سازد. بیجاشدن همچنان زنان را از دریافت کمک و حمایت از همدیگر و تبادل اندوخته ها و تجارب شان در مورد مراقبت از اطفال، موضوعات صحی و حفظ الصحه محروم می سازد. این امر می تواند روی صحت تمام اعضای خانواده تاثیر گذار باشد. جدا شدن از شبکه های اجتماعی باعث می گردد تا فشار روحی و نگرانی بیشتر به زنان مستولی گردد.  

زنان در هنگام حبس با چی مشکلات ویژه صحی مواجه می شوند؟  

زنان در هنگام توقیف و یا حبس به نیازمندی های طبی ضرورت دارند که این نیازمندی آنان از مردان متفاوت می باشد. زنان به دلیل سیستم مولدی، خونریزی، فقدان کرویات سرخ در خون و ناکافی بودن مواد معدنی در وجود بیشتر به مشکلات صحی آسیب پذیر می باشند. زنانی که از آزادی محروم اند به معاینات طبی، دوا و معالجه، مراقبت از ناخوشی های صحی، و مراقبت های زایمانی قبل از ولادت و بعد از ولادت نیاز دارند. کمبود منابع و کنترول کارمندان غیر صحی به امکانات معالجه باعث محدودیت دستیابی به مراقبت های طبی با کیفیت در میان می گردد. در جریان روز ها و ماه های بعد از ولادت مادر و نوزاد هر دو آسیب پذیر می باشند. در جریان این مدت بحرانی رسیدگی به خدمات بعد از ولادت، حفظ الصحه مناسب و مشوره دهی در مورد نشانه های مخاطره آمیز صحت مادر و نوزاد به معنی تفاوت بین زندگی و مرگ می باشد.  

کمیته بین المللی صلیب سرخ در مورد صحت زنان در جریان نبرد های مسلحانه چی فعالیت هایی را انجام می دهد؟  
کمیته بین المللی صلیب سرخ در سطح محلات به نرس ها، داکتران، کارمندان شفاخانه ها، کارمندان صحی اناث و قابله ها آموزش فراهم می نماید تا آنان بتوانند مریضان زن را بصوررت موثر تداوی نموده، قربانیان خشونت های جنسی را شناسایی و خدمات طبی مناسب را برای آنان فراهم نمایند. این شیوه خدمات در کشور لیبریا فعلاً معمول می باشد.  

کمیته بین المللی صلیب سرخ همچنان به رضاکاران محلی در مورد مشوره دهی به قربانیان تجاوزات جنسی آموزش می دهند. طور مثال این کمیته مراکز مشوره دهی یا Maisons d'Écoute را در جمهوری دیموکراتیک کانگو کمک می نماید. این مراکز محل مصون را برای قربانیان تجاوزات جنسی فراهم می نماید. قربانیان در این مراکز در مورد سرگذشت خویش صحبت نموده و حمایت این مراکز را جهت برگشت به محلات خویش دریافت می نمایند.  

در محلاتی که زنان به دلیل نبرد های مسلحانه به خدمات صحی دسترسی ندارند، کمیته بین المللی صلیب سرخ با مسولین محل ارتباط حاصل می نمایند تا راه های حل را در زمینه بهبود چنین وضعیت ها شناسایی نمایند. این کمیته در زمینه اعمار و ترمیم مراکز طبی مانند؛ شفاخانه ها، مراکز صحی و احیای فزیکی این مراکز با در نظر داشت نیازمندی های ویژه زنان و اطفال کمک می نماید.  

برعلاوه، کمیته بین المللی صلیب سرخ با فراهم نمودن تجهیزات، تدارکات طبی و آموزش کارمندان بخش های جراحی عاجل، زایمان و اطفال به مراکز صحی کمک فراهم می نماید.

دیسپارونی (آمیزش دردناک):

مشکلات جنسی در زنان
شایع ترین اختلالات جنسی در زنان
شایع ترین اختلالات جنسی شناخته شده برای زنان شامل کاهش میل جنسی، دیسپارونی (آمیزش دردناک)، واژینیسموس (انقباض دردناک و غیرارادی ماهیچه های واژن به هنگام دخول) و نرسیدن به اوج لذت جنسی (یا ارضا نشدن جنسی) است. 

دیسپارونی (آمیزش دردناک):

دیسپارونی حالتی است که فرد در هنگام آمیزش دچار درد میشود. این درد ممکن است در بدو ورود آلت مردانه به واژن یا در مراحل مختلف در طول دخول ایجاد شود. این حالت درجات متفاوتی دارد و نسبت به اینکه در چه زمانی پس از شروع نزدیکی و در کجا فرد احساس درد می کند، دلایل و درمانهای متفاوتی دارد.

یکی از دلایل شایع درد هنگام آمیزش برای زنان خشکی واژن است. اگر خانم به هر دلیل آمادگی دخول را نداشته باشد، این عمل می تواند بسیار دردناک باشد. در اکثر موارد خشکی واژن به دلیل نداشتن پیش نوازی کافی است، یعنی خانم این فرصت را پیدا نکرده که از نظر جسمی به محرک های جنسی پاسخ دهد و محیط واژن به اندازه کافی لغزنده نیست. از جمله دلایل و شرایط دیگری که میتواند باعث خشکی واژن شود داروهایی است که فرد مصرف می کند. در این مورد مشورت با پزشک و یا مطالعه در مورد دارویی که مصرف می کنید، می تواند مفید باشد. معمولا منابع خوبی در اینترنت در مورد داروهای مختلف وجود دارد.

از دلایل دیگر دیسپارونی یا آمیزش دردناک، می توان به جراحات و ضربه هایی که در طول زمان به آلت تناسلی وارد شده، سابقه آزار جنسی، دوران پس از زایمان، دوران عادت ماهانه، بیماری های ناحیه تناسلی و برخی از سرطانهایی که اعصاب آن منطقه را تحت تخریب قرار داده و نیز بیماری های مقاربتی درمان نشده اشاره کرد.

برخی از پزشکان آمیزش دردناک را جزو دسته اختلالات جنسی نمی دانند و برخورشان با بیمارانی که از این حالت رنج می برند، توام با شناخت کافی نیست. در این موارد توصیه می شود به پزشک دیگری مراجعه کرده و پیش از انجام معاینه، دردناک بودن ناحیه تناسلی خود را برای او بازگو نمایید. گاه ضرورت دارد، روان درمانی های لازم پیش از انجام هر گونه معاینه ای صورت پذیرد.

حالت دیگری که افراد با آن روبرو می شوند درد در هنگام دخول است. این حالت میتواند به دلایل متعددی باشد که شایع ترین آنها عبارتند از: عفونت های دستگاه تناسلی و دهانه رحم، بیماریهای مقاربتی درمان نشده، همزمانی نزدیکی و زمان تخمک گذاری، و در نهایت آماده نبودن فرد از نظر جسمی.

مورد آخر دلیل مراجعه درصد زیادی از زنان است بخصوص در اوایل برقراری رابطه جنسی.

وقتی که زوج ها برای پیش نوازی صرف می کنند، صرفا جنبه عاطفی ندارد. در بدن زنی که برای داشتن رابطه جنسی آماده میشود، تغییراتی صورت می گیرد که دخول را ساده تر می کند. علت این است که بدن زنان طوری طراحی شده که در هنگام دخول حداکثر آمادگی را برای باردار شدن فراهم کند، بنابراین وقتی که خانمی آمادگی لازم را بر اثر پیش نوازی پیدا می کند، رحمش به سمت بالا کشیده می شود و این کار به طول واژن اضافه می کند تا توانایی گنجایش آلت مردانه را داشته باشد.

در این حالت دیواره های واژن پر خون شده و مواد لغزنده ای را ترشح می کنند که دخول را آسانتر می کند. این دیواره ها بر اثر پیش نوازی مناسب از یکدیگر جدا شده و جای دادن آلت مردانه را در واژن ساده تر می کنند. بنابراین می بینیم که پیش نوازی خوشایند و به مقدار کافی تا چه حد می تواند در کیفیت رابطه جنسی تاثیر داشته باشد.

واژینیسموس (انقباض دردناک و غیرارادی ماهیچه های واژن به هنگام دخول):

در این حالت هرگونه دخولی به واژن به شدت دردناک و حتی غیرممکن است، حتی انگشت خود فرد. در این مواقع معاینات زنان و زایمان هم با مشکل روبرو می شود چون بیمار حتی از فکر اینکه وسیله معاینه به واژن وی وارد شود وحشت دارد.

چون این اختلال جزو گروه اختلالات مربوط به درد است و تعریف هر فرد در مورد میزان دردی که تجربه می کند با فرد دیگر متفاوت است، بنابراین نحوه برخورد پزشک و اطرافیان این افراد در طول مدت درمان نقش بسزایی دارد.

اولین مرحله در درمان این اختلال باور کردن مریض و احساس درد وی است. پس از آن پزشک (در ایران) یا روان درمانگر جنسی به همراهی شریک جنسی فرد درمان را شروع می کنند. به این صورت که فرد یک سری از ابزاری را دریافت می کند که مانند انگشت است و معمولا از اندازه انگشت سبابه تا اندازه آلت مردانه را دارد.

فرد هر هفته وارد کردن یکی از این ابزار را به همراه تمرین های تمرکز و آرام کننده اعضای بدن به داخل واژن تمرین می کند تا زمانی که آخرین اندازه هم بدون درد وارد واژن شود. پس از آن به تدریج ورود آلت مردانه را به واژن تجربه میکند. این مرحله باید بسیار آهسته و با توجه به پذیرش بیمار انجام شود. درمان واژینیسموس بسته به عوامل مختلف می تواند تا بیش از یک سال طول بکشد.

برای افرادی که به دنبال راه حل های سریع تر هستند درمانهایی چون نزدیکی کردن آقا با خانم در حالی که خانم توسط پزشک بیهوش شده و یا فلج کردن عضلات اطراف و دهانه واژن با تزریق موادی چون بوتاکس در ایران گزارش شده که در دراز مدت نه تنها اثر بهتری ندارد بلکه متواند اثر بسیار مخربی روی روابط زوج ها و تصویری که زن از خودش دارد بگذارد. این روش ها توصیه نمی شود.

چنانچه زوج تنها با هدف بچه دار شدن می خواهند این اختلال را بر طرف کنند، می توانند از لقاح با واسطه استفاده کنند یعنی مایع منی مرد را به وسیله ابزاری مثل قطره چکان بلند وارد واژن زن کنند و آمیزش را به طور مصنوعی انجام دهند.

این مسئله جنبه روحی و روانی دارد و نه جسمی (به جز موارد انگشت شماری که گزارش شده جراحات و ضربات وارد آمده به ناحیه تناسلی موجب بروز این مشکل شده). به عنوان مثال زنی که در دوران کودکی اش به او گفته شده که ناحیه تناسلی اش می تواند محل آبروریزی و گناه باشد و مرد ها می توانند آسیب جبران ناپذیری به پرده بکارت او وارد کنند، در آغاز زندگی مشترک ممکن است چنین مشکلی را تجربه کند.

واژینیسموس بیشتر در بین زوجهایی گزارش شده که در فرهنگ و یا مذهبشان رابطه جنسی پیش از ازدواج شدیدا منع شده و در عین حال بر تشکیل خانواده و داشتن فرزند تاکید شده است. به عنوان مثال تازه ترین مقالات منتشر شده در پزشکی حاکی از شیوع این اختلال در ترکیه (مسلمان) و اسرائیل (یهودی) داشته است.

نرسیدن به اوج لذت جنسی (ارگاسم):

این اختلال به حالتی گفته میشود که رسیدن فرد به اوج لذت جنسی با تاخیر توام باشد و یا اینکه فرد اصلا اوج لذت جنسی را تجربه نکند. این حالت کم و بیش در زنان اکثر مناطق جهان دیده می شود. دلیل این مسئله آن است که دختران از کودکی به حجب و حیا تشویق می شوند. زمانی که همان دختر وارد رابطه می شود و حالا به عنوان یک زن و شریک جنسی هم باید وظایفی را انجام بدهد، شکستن حریمی که در آن در ساعاتی از شبانه روز فرد باید حجب و حیا را کنار گذاشته و از رابطه جنسی با همسرش لذت ببرد خیلی دشوار است.

این طرز فکر که نهادینه شده، نمی تواند مانند یک کلید روشن و خاموش بشود. بنابراین فرد نمی تواند مهارهای ذهنی اش را بشکند و گاهی حتی اگر لذت هم ببرد نمی تواند و یا نمی خواهد آن را بروز دهد، از ترس اینکه مورد قضاوت قرار بگیرد و متهم شود که زن سبک و هرزه ای است. بنابراین به مرور این حالت رابطه جنسی را برای فرد از یک حالت خوش آیند به حالت وظیفه و بعضا توام با ترس تبدیل می کند. ترس از اینکه مبادا عکس العملی نشان بدهد که همسرش تصور کند او هرزه است.

در ابتدای شکل گیری رابطه جنسی هم اغلب این ترس وجود دارد که مبادا فرد متهم به این شود که پیش از این رابطه جنسی دیگری را تجربه کرده است و برای همین می داند که چطور باید در یک رابطه جنسی با طرف مقابل برخورد کرد و لذت هم برد.

مورد بعدی که میتواند باعث این اختلال شود تاثیر معکوس بعضی از داروها بر روی مکانیسم مغزی افراد است. بطور مثال پژوهش ها گزارش داده اند که بعضی از داروهای ضد افسردگی میتوانند بر روی رسیدن خانمها به اوج لذت جنسی اثر منفی بگذارند. اگر فرد متوجه این تاثیر شد باید به پزشک خود مراجعه کند تا در صورت امکان دارو را تعویض کنند و یا مقدارمصرف آن را تغییر دهند اما حتما باید اینکار توسط پزشک متخصص انجام شود و گرنه در دراز مدت تاثیرات داروی جدید و یا قطع سرخود دارو میتواند موجب آسیب به فرد شود.

با تمامی این تفاصیل می بینیم که نقش آقایان در حل اختلالات جنسی خانمها تا چه حد میتواند موثر باشد. اگر زنی احساس راحتی کند و نگرانیهای خود را بدون ترس از اینکه مورد قضاوت قرار بگیرد با شریک جنسی اش مطرح کند، درصد دچار شدنش به این اختلالات و یا طولانی شدن درمانش تا حد زیادی کاهش پیدا میکند.

کاهش میل جنسی:

در مطالعات انجام شده و مشاهدات بالینی در آمریکای شمالی بیشترین دلیل مراجعه در بین خانمهای ۱۸ تا ۵۹ ساله را این اختلال تشکیل می دهد.

کاهش میل جنسی بر اثر عصبانیت و ناراضی بودن فرد از کل رابطه، خستگی و استرس ممکن است به وجود آید. در این مورد همدلی زوج ها و حمایتشان از هم می تواند راه گشا باشد.

در مرحله بعد مشاورین زوج ها و روان درمانگران جنسی هم می توانند مفید باشند. تنها این نکته را باید یادآور شد که استفاده از رابطه جنسی به عنوان حربه در مقابل شریک جنسی خیلی معقولانه نیست و باعث کدورت بیشتر زوج ها از هم می شود. وادار کردن فردی که با کاهش میل جنسی روبرو است برای داشتن رابطه جنسی هم اصلا کمکی به شرایط نمی کند.

برخی از داروهای ضد بارداری هم میتوانند باعث این حالت شوند مثلا برخی از انواع قرصهای ضدبارداری و یا کپسول های زیر پوستی در گزارشات نام برده شده اند. در این صورت فرد با مشورت پزشک میتواند وسیله جلوگیری اش را تغییر دهد.

اما تا زمانی که از وسیله جلوگیری جدید مطمئن نشده اید، بهتر است داروی قبلی را قطع نکنید تا دچار بارداری ناخواسته نشوید.

معمولا اگر زنی به اختلال در ارگاسم دچار باشد و این مساله مزمن شود، ممکن است بعد از مدتی دچار اختلال جنسی ثانویه شود که همان کاهش میل جنسی است.

توضیح ساده این قضیه آن است که انسان دوست دارد کاری را انجام بدهد که از آن لذت میبرد. اگر فرد برای مدت ها رابطه جنسی داشته که برایش خوشایند نبوده، بطور طبیعی از برقراری آن خودداری می کند و یا نسبت به آن تمایلی نشان نمی دهد. بنابراین این مهم است که حتی اگر از طریق دخول به ارضا نرسیدید با تحریک کلیتوریس به اوج لذت جنسی برسید که مغز خاطره خوبی را از رابطه جنسی به یاد بیاورد و هر بار ناامید از دریافت لذت نباشد.

صمیمیت زوج ها (بوسیدن، نوازش کردن، در آغوش گرفتن و غیره) بعد از هر بار برقراری ارتباط جنسی هم بسیار مهم است. اینکه زوج ها بدانند که تنها برای رابطه جسمی شان مورد توجه هم نبوده اند و بعد از آن هم به عنوان دو همسر و شریک زندگی برای هم عزیز هستند. این مسئله برای خانم ها بخصوص بسیار مهم است.

در برنامه درگوشی ها با توجه به محدود بودن وقت برنامه، و از آنجا که در راهنمایی از راه دور همیشه خطر سوء تفاهم وجود دارد، من نمیتوانم روند پیشرفت تک تک مخاطبین محترم برنامه را دنبال کنم. به همین دلیل پیشنهاد می کنم برای بررسی دقیق تراختلالات جنسی خود و یا شریک جنسی تان از متخصصینی که در محل زندگی تان هستند کمک بگیرید. امیدوارم با اطلاعاتی که در برنامه ها مطرح شده در انتخاب متخصصین حاذق و مربوطه راحت تر عمل کنید.

*تعاریف به کار برده شده در این برنامه بر اساس تعاریف انجمن روانپزشکان آمریکا است و منابع استفاده شده از بانک مقالات پزشکی پاب مد استخراج شده اند

مشکلات جنسی در زنان

مشکلات جنسی در زنان

شایع ترین اختلالات جنسی در زنان
شایع ترین اختلالات جنسی شناخته شده برای زنان شامل کاهش میل جنسی، دیسپارونی (آمیزش دردناک)، واژینیسموس (انقباض دردناک و غیرارادی ماهیچه های واژن به هنگام دخول) و نرسیدن به اوج لذت جنسی (یا ارضا نشدن جنسی) است.

دیسپارونی (آمیزش دردناک):

دیسپارونی حالتی است که فرد در هنگام آمیزش دچار درد میشود. این درد ممکن است در بدو ورود آلت مردانه به واژن یا در مراحل مختلف در طول دخول ایجاد شود. این حالت درجات متفاوتی دارد و نسبت به اینکه در چه زمانی پس از شروع نزدیکی و در کجا فرد احساس درد می کند، دلایل و درمانهای متفاوتی دارد.

یکی از دلایل شایع درد هنگام آمیزش برای زنان خشکی واژن است. اگر خانم به هر دلیل آمادگی دخول را نداشته باشد، این عمل می تواند بسیار دردناک باشد. در اکثر موارد خشکی واژن به دلیل نداشتن پیش نوازی کافی است، یعنی خانم این فرصت را پیدا نکرده که از نظر جسمی به محرک های جنسی پاسخ دهد و محیط واژن به اندازه کافی لغزنده نیست. از جمله دلایل و شرایط دیگری که میتواند باعث خشکی واژن شود داروهایی است که فرد مصرف می کند. در این مورد مشورت با پزشک و یا مطالعه در مورد دارویی که مصرف می کنید، می تواند مفید باشد. معمولا منابع خوبی در اینترنت در مورد داروهای مختلف وجود دارد.

از دلایل دیگر دیسپارونی یا آمیزش دردناک، می توان به جراحات و ضربه هایی که در طول زمان به آلت تناسلی وارد شده، سابقه آزار جنسی، دوران پس از زایمان، دوران عادت ماهانه، بیماری های ناحیه تناسلی و برخی از سرطانهایی که اعصاب آن منطقه را تحت تخریب قرار داده و نیز بیماری های مقاربتی درمان نشده اشاره کرد.

برخی از پزشکان آمیزش دردناک را جزو دسته اختلالات جنسی نمی دانند و برخورشان با بیمارانی که از این حالت رنج می برند، توام با شناخت کافی نیست. در این موارد توصیه می شود به پزشک دیگری مراجعه کرده و پیش از انجام معاینه، دردناک بودن ناحیه تناسلی خود را برای او بازگو نمایید. گاه ضرورت دارد، روان درمانی های لازم پیش از انجام هر گونه معاینه ای صورت پذیرد.

حالت دیگری که افراد با آن روبرو می شوند درد در هنگام دخول است. این حالت میتواند به دلایل متعددی باشد که شایع ترین آنها عبارتند از: عفونت های دستگاه تناسلی و دهانه رحم، بیماریهای مقاربتی درمان نشده، همزمانی نزدیکی و زمان تخمک گذاری، و در نهایت آماده نبودن فرد از نظر جسمی.

مورد آخر دلیل مراجعه درصد زیادی از زنان است بخصوص در اوایل برقراری رابطه جنسی.

وقتی که زوج ها برای پیش نوازی صرف می کنند، صرفا جنبه عاطفی ندارد. در بدن زنی که برای داشتن رابطه جنسی آماده میشود، تغییراتی صورت می گیرد که دخول را ساده تر می کند. علت این است که بدن زنان طوری طراحی شده که در هنگام دخول حداکثر آمادگی را برای باردار شدن فراهم کند، بنابراین وقتی که خانمی آمادگی لازم را بر اثر پیش نوازی پیدا می کند، رحمش به سمت بالا کشیده می شود و این کار به طول واژن اضافه می کند تا توانایی گنجایش آلت مردانه را داشته باشد.

در این حالت دیواره های واژن پر خون شده و مواد لغزنده ای را ترشح می کنند که دخول را آسانتر می کند. این دیواره ها بر اثر پیش نوازی مناسب از یکدیگر جدا شده و جای دادن آلت مردانه را در واژن ساده تر می کنند. بنابراین می بینیم که پیش نوازی خوشایند و به مقدار کافی تا چه حد می تواند در کیفیت رابطه جنسی تاثیر داشته باشد.

واژینیسموس (انقباض دردناک و غیرارادی ماهیچه های واژن به هنگام دخول):

در این حالت هرگونه دخولی به واژن به شدت دردناک و حتی غیرممکن است، حتی انگشت خود فرد. در این مواقع معاینات زنان و زایمان هم با مشکل روبرو می شود چون بیمار حتی از فکر اینکه وسیله معاینه به واژن وی وارد شود وحشت دارد.

چون این اختلال جزو گروه اختلالات مربوط به درد است و تعریف هر فرد در مورد میزان دردی که تجربه می کند با فرد دیگر متفاوت است، بنابراین نحوه برخورد پزشک و اطرافیان این افراد در طول مدت درمان نقش بسزایی دارد.

اولین مرحله در درمان این اختلال باور کردن مریض و احساس درد وی است. پس از آن پزشک (در ایران) یا روان درمانگر جنسی به همراهی شریک جنسی فرد درمان را شروع می کنند. به این صورت که فرد یک سری از ابزاری را دریافت می کند که مانند انگشت است و معمولا از اندازه انگشت سبابه تا اندازه آلت مردانه را دارد.

فرد هر هفته وارد کردن یکی از این ابزار را به همراه تمرین های تمرکز و آرام کننده اعضای بدن به داخل واژن تمرین می کند تا زمانی که آخرین اندازه هم بدون درد وارد واژن شود. پس از آن به تدریج ورود آلت مردانه را به واژن تجربه میکند. این مرحله باید بسیار آهسته و با توجه به پذیرش بیمار انجام شود. درمان واژینیسموس بسته به عوامل مختلف می تواند تا بیش از یک سال طول بکشد.

برای افرادی که به دنبال راه حل های سریع تر هستند درمانهایی چون نزدیکی کردن آقا با خانم در حالی که خانم توسط پزشک بیهوش شده و یا فلج کردن عضلات اطراف و دهانه واژن با تزریق موادی چون بوتاکس در ایران گزارش شده که در دراز مدت نه تنها اثر بهتری ندارد بلکه متواند اثر بسیار مخربی روی روابط زوج ها و تصویری که زن از خودش دارد بگذارد. این روش ها توصیه نمی شود.

چنانچه زوج تنها با هدف بچه دار شدن می خواهند این اختلال را بر طرف کنند، می توانند از لقاح با واسطه استفاده کنند یعنی مایع منی مرد را به وسیله ابزاری مثل قطره چکان بلند وارد واژن زن کنند و آمیزش را به طور مصنوعی انجام دهند.

این مسئله جنبه روحی و روانی دارد و نه جسمی (به جز موارد انگشت شماری که گزارش شده جراحات و ضربات وارد آمده به ناحیه تناسلی موجب بروز این مشکل شده). به عنوان مثال زنی که در دوران کودکی اش به او گفته شده که ناحیه تناسلی اش می تواند محل آبروریزی و گناه باشد و مرد ها می توانند آسیب جبران ناپذیری به پرده بکارت او وارد کنند، در آغاز زندگی مشترک ممکن است چنین مشکلی را تجربه کند.

واژینیسموس بیشتر در بین زوجهایی گزارش شده که در فرهنگ و یا مذهبشان رابطه جنسی پیش از ازدواج شدیدا منع شده و در عین حال بر تشکیل خانواده و داشتن فرزند تاکید شده است. به عنوان مثال تازه ترین مقالات منتشر شده در پزشکی حاکی از شیوع این اختلال در ترکیه (مسلمان) و اسرائیل (یهودی) داشته است.

نرسیدن به اوج لذت جنسی (ارگاسم):

این اختلال به حالتی گفته میشود که رسیدن فرد به اوج لذت جنسی با تاخیر توام باشد و یا اینکه فرد اصلا اوج لذت جنسی را تجربه نکند. این حالت کم و بیش در زنان اکثر مناطق جهان دیده می شود. دلیل این مسئله آن است که دختران از کودکی به حجب و حیا تشویق می شوند. زمانی که همان دختر وارد رابطه می شود و حالا به عنوان یک زن و شریک جنسی هم باید وظایفی را انجام بدهد، شکستن حریمی که در آن در ساعاتی از شبانه روز فرد باید حجب و حیا را کنار گذاشته و از رابطه جنسی با همسرش لذت ببرد خیلی دشوار است.

این طرز فکر که نهادینه شده، نمی تواند مانند یک کلید روشن و خاموش بشود. بنابراین فرد نمی تواند مهارهای ذهنی اش را بشکند و گاهی حتی اگر لذت هم ببرد نمی تواند و یا نمی خواهد آن را بروز دهد، از ترس اینکه مورد قضاوت قرار بگیرد و متهم شود که زن سبک و هرزه ای است. بنابراین به مرور این حالت رابطه جنسی را برای فرد از یک حالت خوش آیند به حالت وظیفه و بعضا توام با ترس تبدیل می کند. ترس از اینکه مبادا عکس العملی نشان بدهد که همسرش تصور کند او هرزه است.

در ابتدای شکل گیری رابطه جنسی هم اغلب این ترس وجود دارد که مبادا فرد متهم به این شود که پیش از این رابطه جنسی دیگری را تجربه کرده است و برای همین می داند که چطور باید در یک رابطه جنسی با طرف مقابل برخورد کرد و لذت هم برد.

مورد بعدی که میتواند باعث این اختلال شود تاثیر معکوس بعضی از داروها بر روی مکانیسم مغزی افراد است. بطور مثال پژوهش ها گزارش داده اند که بعضی از داروهای ضد افسردگی میتوانند بر روی رسیدن خانمها به اوج لذت جنسی اثر منفی بگذارند. اگر فرد متوجه این تاثیر شد باید به پزشک خود مراجعه کند تا در صورت امکان دارو را تعویض کنند و یا مقدارمصرف آن را تغییر دهند اما حتما باید اینکار توسط پزشک متخصص انجام شود و گرنه در دراز مدت تاثیرات داروی جدید و یا قطع سرخود دارو میتواند موجب آسیب به فرد شود.

با تمامی این تفاصیل می بینیم که نقش آقایان در حل اختلالات جنسی خانمها تا چه حد میتواند موثر باشد. اگر زنی احساس راحتی کند و نگرانیهای خود را بدون ترس از اینکه مورد قضاوت قرار بگیرد با شریک جنسی اش مطرح کند، درصد دچار شدنش به این اختلالات و یا طولانی شدن درمانش تا حد زیادی کاهش پیدا میکند.

کاهش میل جنسی:

در مطالعات انجام شده و مشاهدات بالینی در آمریکای شمالی بیشترین دلیل مراجعه در بین خانمهای ۱۸ تا ۵۹ ساله را این اختلال تشکیل می دهد.

کاهش میل جنسی بر اثر عصبانیت و ناراضی بودن فرد از کل رابطه، خستگی و استرس ممکن است به وجود آید. در این مورد همدلی زوج ها و حمایتشان از هم می تواند راه گشا باشد.

در مرحله بعد مشاورین زوج ها و روان درمانگران جنسی هم می توانند مفید باشند. تنها این نکته را باید یادآور شد که استفاده از رابطه جنسی به عنوان حربه در مقابل شریک جنسی خیلی معقولانه نیست و باعث کدورت بیشتر زوج ها از هم می شود. وادار کردن فردی که با کاهش میل جنسی روبرو است برای داشتن رابطه جنسی هم اصلا کمکی به شرایط نمی کند.

برخی از داروهای ضد بارداری هم میتوانند باعث این حالت شوند مثلا برخی از انواع قرصهای ضدبارداری و یا کپسول های زیر پوستی در گزارشات نام برده شده اند. در این صورت فرد با مشورت پزشک میتواند وسیله جلوگیری اش را تغییر دهد.

اما تا زمانی که از وسیله جلوگیری جدید مطمئن نشده اید، بهتر است داروی قبلی را قطع نکنید تا دچار بارداری ناخواسته نشوید.

معمولا اگر زنی به اختلال در ارگاسم دچار باشد و این مساله مزمن شود، ممکن است بعد از مدتی دچار اختلال جنسی ثانویه شود که همان کاهش میل جنسی است.

توضیح ساده این قضیه آن است که انسان دوست دارد کاری را انجام بدهد که از آن لذت میبرد. اگر فرد برای مدت ها رابطه جنسی داشته که برایش خوشایند نبوده، بطور طبیعی از برقراری آن خودداری می کند و یا نسبت به آن تمایلی نشان نمی دهد. بنابراین این مهم است که حتی اگر از طریق دخول به ارضا نرسیدید با تحریک کلیتوریس به اوج لذت جنسی برسید که مغز خاطره خوبی را از رابطه جنسی به یاد بیاورد و هر بار ناامید از دریافت لذت نباشد.

صمیمیت زوج ها (بوسیدن، نوازش کردن، در آغوش گرفتن و غیره) بعد از هر بار برقراری ارتباط جنسی هم بسیار مهم است. اینکه زوج ها بدانند که تنها برای رابطه جسمی شان مورد توجه هم نبوده اند و بعد از آن هم به عنوان دو همسر و شریک زندگی برای هم عزیز هستند. این مسئله برای خانم ها بخصوص بسیار مهم است.

در برنامه درگوشی ها با توجه به محدود بودن وقت برنامه، و از آنجا که در راهنمایی از راه دور همیشه خطر سوء تفاهم وجود دارد، من نمیتوانم روند پیشرفت تک تک مخاطبین محترم برنامه را دنبال کنم. به همین دلیل پیشنهاد می کنم برای بررسی دقیق تراختلالات جنسی خود و یا شریک جنسی تان از متخصصینی که در محل زندگی تان هستند کمک بگیرید. امیدوارم با اطلاعاتی که در برنامه ها مطرح شده در انتخاب متخصصین حاذق و مربوطه راحت تر عمل کنید.

*تعاریف به کار برده شده در این برنامه بر اساس تعاریف انجمن روانپزشکان آمریکا است و منابع استفاده شده از بانک مقالات پزشکی پاب مد استخراج شده اند

دیدگاه روانشناسی در مورد خیانت زنان به مردان

دیدگاه روانشناسی در مورد خیانت زنان به مردان

از قدیم تاکنون، مردم براین باورند که مردها در روابط با جنس مخالف، از عدم تعهد کمتری برخوردارند، در حالی که طبق تحقیقات جدید، زنان نیز به نسبت مردها می توانند دست به خیانت زده و در روابط خود پایبند نباشند! لذا هدف نهایی مطالعات بر این بوده که علت و الگوی اصلی این عدم تعهد را شناسایی و در ادامه به اصلاح و ارائه راهکارهایی برای رفع این مشکل بپردازند. واقعیت این است که برخی زنها در روابط طولانی مدّت و در نهایت رعایت تعهد در تمام سالها، بالاخره دست به خیانت زده و تعهد خود را زیر پا می گذارند. البته که مردها نیز به همان میزان ممکن است بعد از داشتن یک رابطه طولانی با یک نفر، دست به خیانت بزنند. در عین حال، هیچ یک از طرفین، در نهایت لجبازی، حاضر به قبول بی وفایی و خیانت خود نیستند! با این تفاوت که روش خیانت و علل آن در این دو جنس مخالف، کاملاً دو رویه متفاوت است.

مردها در عین تعهد به نفر خود، در صورت مجذوب شدن، چه از نظر عاطفی یا جنسی با نفر دیگر، تعهد خود را زیر پا می گذارند، در مقابل، زنها تا زمانی که از طرف مرد خود کاملاً از همه نظر تأمین شوند، بر تعهد خود پایبند می مانند. امّا به محض ایجاد و ادامه ی خللی در درک و تأمین عواطف، روابط جنسی، مالی و ... از جانب مرد، با شروع مشکلات بین آن دو، زن نیز بسوی خیانت و بیراهه کشیده می شود. بیشتر زنها براحتی نمی توانند دست به خیانت جنسی و ایجاد رابطه نزدیک با مردی دیگر بزنند، چرا که برخلاف مردها، ایجاد یک رابطه ی جدید سکس از جانب زن، کاملاً در حالت رفتار و ابراز عاطفه خود نسب به مرد قبلی، نمایان است. از نظر خانم ها: "اگر مردها یاد بگیرند نسبت به نفر خود، از نظر عاطفی، جنسی، مالی و ... پایبند باشند، دلیلی ندارد که زن دست به خیانت بزند، البته در مقابل خیلی زنها، شاید بتوانند حتّی با عدم وجود عشق واقعی بین خود و همسرش، با عدم خلل در تأمین مرد خود در همه زمینه ها، باز هم به وی (خانه داری، شستشو، پخت و پز و ...)سرویس بدهد، این درحالیست که همزمان مرد، با کسی دیگر نیز مخفیانه در ارتباط است!)"

یکی دیگر از دلایل عدم خیانت زن و ایجاد رابطه سکس با مرد دیگر، دیدگاه بد و برچسب های توهین آمیزیست که اجتماع نسبت به زنها دارند، چرا که در این صورت به وی به دیدگاه زنی هوس ران، فاحشه و ... نگاه می کنند. در حالیکه در صورت خیانت یک مرد به زن خود، جامعه نهایتاً یک برچسب "خیانت کار" به وی می زند! شاید هم به دید آدمی بی ارزش و کسی که با عواطف یک زن بازی می کند نگاه کنند، متأسفانه این دید و این فرهنگ از دیر زمان برای مردها مزیّتی غیر منصفانه بوده که با سیر زمان این افکار باز هم تغییر نکرده است. به قولی: "از قدیم الایام، اجتماع با وضع قوانینی غلط و ناعادلانه نسبت به مجازات و دیدگاه ها در مورد خیانت مرد به زن، با ارائه آزادی هایی غیر مستقیم و افراطی برای مردها، همواره آنها را در خیانت و عدم وفاداری در روابط خود، جسور تر کرده است. "

یکی دیگر از دلایل عدم خیانت کمتر از جانب یک زن این است که، زنها در روابط بیشتر به دنبال تأمین نیازهای عاطفی هستند. هر زنی با شروع رابطه ای متعهدانه با یک مرد، در روابط زناشویی و جنسی، تمام ارگانهای جسمی وی تا مدّتها تحت تأثیر این رابطه ی سکس، رشد کرده و خو گرفته است و ناخودآگاه نمی خواهد با خیانت، به تمامی این آرامش درونی و جسمی خود پایان داده یا خللی ایجاد کند. حسّ زن را با بدبینی اشتباه نگیرید، چرا که این حسّ هیچ گاه به وی دروغ نمی گوید، در صورت خیانت یک مرد و ایجاد روابط متعدد و همبستر شدن با زنهای دیگر، مطمئناً وی به دلیل عدم تأمین نیازهای عاطفی به شدّت قبل، متوجّه روابط آن مرد با دیگران می شود.

از دیدگاه روانشناسی، تصوّر زنها همیشه این بوده است که در صورت خیانت و ایجاد رابطه جنسی با فردی دیگر، تمام معنویات، اعتبار، اصالت وی به عنوان یک "دختر شایسته" از بین می رود. معمولاً زنهایی که با آرایش های زننده و لباسی عجیب، در اجتماع حاضر می شوند، با رفتار های ناپسند و جذب مردها، خطری برای زنهای متعهد محسوب می شوند. ولی خوب، یک مرد همیشه زنی را برای زندگی انتخاب میکند که نسبت به همسر و زندگی خود وفادار باشد، چرا که از نظر زناشویی، برای هر مردی غیرقابل تصور است که بچه ی زاده از همسرش حاصل رابطه خود با همسرش نباشد! علاوه بر این، مردها باید بدانند که از نظر عاطفی و روحی،  یک زن همیشه از ترس خیانت مردها و قربانی نشدن، به روابط زناشویی خود پایبند و همواره با تمام قوای به تداوم و تأمین همسر خود اهمیت می دهند. در مقابل اگر مرد نیز به عدم بروز خیانت از جانب زن خود اهمیت دهد، و به تعهد خود پایبند باشد، ناخودآگاه موجب ایجاد رابطه ای عاشقانه و سالم در زندگی مشترکشان می شوند. در این حالت، حتّی مرد با این طرز فکر، همان قدر که به تداوم زندگی خود بها می دهد، با دیدن مردی دیگر که قصد فریب زنی را دارد، به سرزنش و کنترل وی می پردازند. مردی که به وفاداری و تعهد زن خود ایمان داشته باشد و از این نظر، خیالش آسوده باشد، از لحاظ عاطفی و روحی، دست به خیانت و ارتباط با زنی دیگر نخواهد زد.

در اینجا به دلایل کشیده شدن یک زن به راه خیانت می پردازیم:

1-     از نظر مالی به اندازه کافی تأمین نشود.

2-     به دلایلی چون، عدم همصحبتی و وقت گذاشتن همسرش برای وی، نیازهای عاطفی خود را از دید مردش نادیده انگارد.

3-     روابط همسرش با وی صمیمی نباشد.

4-     از نظر زناشویی و سکس، ارضا نشود.

5-     تنهایی مطلق و حس بیکسی در منزل.

6-     عدم بروز احساسات مرد نسبت به مزیت های همسرش، مثل، زیبایی، تغییرات ظاهری و .. ، در این حال زن احساس بی ارزشی می کند.

7-     در صورت اعتیاد مرد به الکل یا اعمال خشونت و بددهنی.

8-     در صورت اطمینان از خیانت مرد.

9-     عدم درک عواطف و آرزوهای زن.

10- در صورتی که مرد، همسر خود را خانه نشین یا از شرکت در جمع منع نماید.

11- اعتیاد یا قمار و ....

12- نقض عضو یا اختلال در ارتباط جنسی یا دیگر اعضاء بدن.

البته طبق آمار، زنها به سه دلیل عمده دست به خیانت می زنند، در غیر اینصورت مطمئناً به تعهد خود پایبندند. اوّل، نارضایتی یا عدم احساس خوشبختی در زندگی اوّل که ناشی از کمبود یا وجود عوامل فوق می باشد، در این صورت نیازهای خود را در مرد دیگر جستجو می کند. دوّم، دیدگاه اشتباه اجتماع نسبت به زنانی که قدرت جنسی و شهوت زیادی دارند، در نتیجه وی مجبور است در روابط خود با همسرش این حس را کنترل کند که مبادا مورد اتهام واقع شود و همواره جلوه ی اجتماعی خوبی را در نظر همسرش داشته باشد، این کنترل شهوت به وی فشارهای روحی و جسمی وارد می کند. سوّم، برخی زنها همواره بر این باورند که یک رابطه بالاخره به پایان می رسد، بنابراین با ایجاد روابط جنسی و خیانت با کس دیگر (در حین یک رابطه متعهدانه)، سعی می کنند قبل از پایان یافتن رابطه خود با نفر اصلی و ضربه عاطفی خوردن، جایگزینی پیدا کنند.

روابط و چگونگی دوستی دختر و پسر

عرض کنم خدمتتون که به نظر من دختر نیازی به مخ زدن نداره ، شما اگه راه خودتونو برید و طوری رفتار کنید که انگار نه انگار که موجودی به نام دختر توی این دنیا وجود داره ، مطمئن باشید که خیلیا سراغتون میان ، اینم بگم که شما باید از مخ زدن هدفی داشته باشید . این نظر منه و امیدوارم تا دیر نشده به این نظر برسید: به نظر من دختر ارزش دوستی رو نداره ، ارزش رابطه رو نداره ، رابطه یه چیز مقدسه که زمانی که با یه نفر رابطه میکنید ، همزمان با اتصال جسمتون ، روحتونم به هم متصل میشه و مطمئن باشید اون چیزایی رو از شما میبره و شما هم چیزایی رو از اون میبرید . این قانون طبیعته ، اگه دقت کنید میبینید که حتی زن و شوهرایی که به هم علاقه نداشتن { البته به شرط وفا داری که متاسفانه الان یا نیست یا خیلی کمه ، برای درک این مثال میتونید به زن و شوهرای قدیمی مثل عهد بابابزرگتون مراجعه کنید} وقتی به زور پدر و مادرشون با هم ازدواج میکردن ، بعد از مدتی اخلاقاشون شبیه هم میشد. به نظر من شما اگه ارزشی تو خودتون می بینید ، چیزی که دوست ندارید بدون اینکه بخواهید از دستش بدید ، خودتونو برای این دخترای هرزه خرج نکنید . مطمئن باشید دختری که برای رابطه به شما پا میده ، به 100 نفر دیگه هم راحت پا میده و روحش کثیفتر از اونیه که بخواهد چیزی به شما بده و با رابطه با اون نه تنها پول ، یا هر چیز دیگه رو از دست میدید ، حالا خطرات بیماریهای جنسی هم به کنار ، بلته تکه ای از روحتونو به اون دادید و تکهای کثیف از اونو مال خودتون کردید . شاید آقایونی که رابطههای زیادی داشتن ، با خوندن این مطالب ، متوجه دلیل رفتارهایی که ناخود آگاه و بدون اینکه خودشون بخواهند بروز میکنه ، بشن.من خودم با دخترای زیادی بودم ، ولی باور کنید حتی وقتی با هم تو خیابون راه میرفتیم ، نه تنها دستشونو نمیگرفتم ، بلکه وقتی میخواستند دستمو بگیرن ، دستمو میکشیدم و این خودش باعث عشق بیشتر اونا میشد . {میتونید اینو به عنوان یه راه برای دختری که میخواهید عاشق خودتون بکنید ، امتحان کنید} . در مورد دختری هم که برای رابطه بهتون پا میده ، وقتی فکر میکنه که شما قراره باهاش ازدواج کنید، این هم از حماقت دختراست .اما به نظر من اگه شما قصد ازدواج با اونو نداشته باشید ، از مردونگی به دوره که بخواهید باهاش رابطه کنید . یه مرد ، خصوصیتایی داره که یه زن نداره و باید یا این خصوصیتهاش افتخار کنه و به این راحتی از دستشون نده . اما خب ، بعضی از دخترا و پسرا آب از سرشون گذشته ، بازم توصیه من اینه که ماهی رو هروقت از آب بگیری میمیره .{شوخی کردم ، تازه است ، ماله مغازه است ، روغن تو کاسست ، ...} . به هر حال : یکی از دوستای من اسمش محمده ، بچه یوسف آباده ، روشی برای مخ زنی داره که به نظر من جالبه : این آقا محمد ما اکثرا با اتوبوس اینور اونور میره ، نه اینکه نتونه با ماشین بره ، اولا فرهنگش بالاست و میخواهد باری از دوش ترافیک تهران برداره ، دوما من که میدونم، از جنس خرابشه . همیشه میره آخر اتوبوس ، زوم میکنه رو دخترایی که به نظرش بدک نیتن و به قول خودش آمار میدن ، کافیه دختره یه نگاه بندازه طرفش ، محمد یه لبخند دختر کش تحویلش میده ، اگه دختره هم لبخند بزنه ، دیگه قضیه حله و محمد با حرکتای لبش به دختره میفهمونه که میخواهد شماره تلفنشو به دختره بده ، و بالاخره یه جوری شماره اش رو به دست دختره میرسونه  و قضیه حل میشه . حالا اگه دختره پا نده ، محمد یه چند بار بازم بهش لبخند میزنه ، اگه جواب نگیره ، فکر میکنه دختره با کلاسه و تو اتوبوس آمار نمیده ، محمد وا میسته تا دختره از اتوبوس پیاده شه ، بعد میره دنبال دختره ، این آقا محمد ما خیلی کلکه ، ما رشتمون گرافیکه ، اون یه کارت واسه خودش چاپ کرده آخر کلاس که روش نوشته محمد.... سینماگر . نه اینکه نباشه ها ، یکی دو تا فیلم کوتاه ساخته ، اما نمیدونم جنس خراب چرا نمیاد این داستان بلند که من نوشتم و میخواهم فیلمنامش کنم رو بنویسیم. بگذریم ، مثل یک جن...ده من { ببخشید ، جنتلمن } میره جلو و کارتش رو میده به خانوم و میگه : سلام ، محمد ... هستم ، سینما گر ، خوشحال میشم بتونم باهاتون بیشتر آشنا شم . دختره هم تو اونجاش عروسی میشه ولی چون اکثرا دخترا مارمولک هستن ، به روی خودشون نمیارن و خیلی سنگین و رنگین به راه خودشون ادامه میدن . اینو هم بگم که محمد با خانوادش راحته و چون شماره خونشونو نوشته ، دخترا بیشتر اعتماد میکنن { تازگیها موبایلم گرفته و شمارشو با خودکار پشت کارتش نوشته } . شما هم اگه مثل جوادیها به دختر تیکه نندازین و خیلی مودبانه برید جلو ، مطمین باشید یا ازتو تشکر میکنه و به راهش ادامه میده ، یا شماره رو ازتون میگیره . این برای آدمای کم رو خوبه : لازم نیست شما هم سینماگر باشید ، یا کارت داشته باشید ، شمارتونو روی یه ورق تمیز با اسمتون بنویسید و خیلی باکلاس برید جلو ، مطمئن باشید چک نمیخورید .در زیر هم مطالبی از سایتهایی تو اینترنت در مورد روشهای مخ زنی به نظر اونها آوردم ، پایینترش هم یه مطلب جالب از وبلاگ یه دختره در مورد روشهای زدن مخ پسرها براتون آوردم ، امیدوارم از خوندنشون لذت ببرین :

 

توجه:این مقاله صرفاً یک مقاله آموزشی است و هدف آن به هیچ وجه خنداندن شما نمی باشد!!!در ضمن در این مقاله سعی شده است که به همه اقوام و قبائل توجه شود و همه را به زیر سوال ببریم اگر احیاناً قشر خاصی فراموش شده است پوزش می طلبیم.

سلام .از اونجایی که تازگیا هر کس با مامانش دعوا می کنه سریع میره سر خیابون وای میسه و به خواهر و مادر شرعی ما  تیکه میندازه  من امروز تصمیم گرفتم یک میل بزنم در مورد چگونگی مخ زدن دختران مسلمان و غیر مسلمان ایرانی بدون اینکه این وسط حقی خورده بشه و یا شیشه ای شکسته بشه و ...

اولین قدم جهت مخ زدن یک همشیره انتخاب سوژه میباشد.یعنی باید بفهمی کدوم دختر پا میده و کدوم پا نمیده ! که تشخیص این امر خیلی ساده است. فقط نیازمند کمی وقت و بیکاری است.یعنی شما میرید سر خیابون وایمیسید و به دقت خواهران شرعی خودتون رو زیر نظر میگیرید و اونایی که رفتارشون به شرح زیر می باشد بلا نسبت مثل سگ پا میدن!!!

1-اونایی که تا یه پسر می بینن  سریع مثل مگس زل میزنن تو چشمای طرف!

2-اونایی که دبیرستانی هستند و در مقطع اول و دوم دبیرستان درس می خونند!

3-اونایی  که خیلی تابلو رفتار می کنن و سرشون با گوششون بازی میکنه!

4-اونایی که تو خیابون حتی با دیدن ویترین بقالی وایمیسن و پفک و چیپس ها رو دید می زنن!

5- اونایی که خیلی زشت هستند و سال به سال نخ اصلاح و اپی لیدی مصرف نمی کنن!

بتون قول میدم که اینگونه دختر ها حتی اگر یه تیکه جواتی هم بشون بندازین سریع پا میدن و میان آویزون شما میشن!

اما از اونجایی که میدونم همه پسرا عادت دارن لقمه گنده تر از دهنشون بر دارند - حتی اگر قیافه اونها یه چیزی تو مایه های دمت گرم باشه – و به دنبال دخترای فشن و با کلاس هستند , پس من سر همین موضوع تمرکز می کنم و  بتون میگم که چیکار کنید اما ابتدا به شیوه تبلیغ های تلویزیونی با چند تا سوال شروع میکنم:

آیا شما تازه به شهر آمده اید ؟

آیا شما جوات هستید؟

آیا شما قیافه ای فاجعه آمیز دارید؟

آیا صورت شما طی عملیات شهادت طلبانه ای در جنگ جهانی دوم مورد اصابت خمپاره قرار گرفته است؟(یه چیزی تو مایه های همون فاجعه آمیز)

آیا شما لهجه دارید؟

آیا شما به دنبال یک دختر کلاس بالا می گردید؟

آیا شما دنبال دختری با شلوار برمودا هستید؟

و بالاخره آیا شما به دنبال زیدی هستید که زمین تا آسمان از نظر تیپ و مایه و قیافه با توی در به در تفاوت داشته باشد؟

اگر جواب همه سوال های بالا بلی یا آره یا Yes   هستند  لازم است به شما بگویم که هرگز نگران نباشید .چون ما این نیاز شما را کاملاً برطرف میکنیم!

شما با داشتن تنها چند بلیط اتوبوس می توانید به خواسته خود برسید!بله درست حدس زدید! کافیه چند تا بلیط اتوبوس داشته باشید تا از سل سبیل و یا نظام آباد خودتون را به جردن-فرشته-فرمانیه-تجریش-ونک و ... برسانید و بقیه اش با من!

قبل از اینکه چگونگی مخ زدن رو بتون یاد بدم ابتدا آماری از پا دادن دخترای بالا شهر بگم:

1-دخترای که پاتوقشون میر داماد- جردن و فرشته می باشد فقط به ماشین دار ها پا میدن و اگر شما ماشین ندارید یا ماشینتون کمتر از15 میلیون هست نیازی نیست وقتتون رو تلف کنید و به چنین مکان هایی برید و بهتره که به همون آریا شهر و جنت آباد بسنده کنید!

2-دخترایی که پاتوقشون تجریش – فرمانیه- نیاوران و اون بالا ما لا ها(به غیر از قیطریه) می باشد حتی با ماشین 15 میلیونی هم نمیشه مخشون رو زد  چون این دخترا قبلاً مخشون زده شده (توسط بچه محل هاشون) و جنس بی صاحاب در چنین مکان هایی پیدا نمیشه!

تبصره: دخترای قیطریه همشون شبا توی چت روم ها پلاس هستند پس بدون دردسر میتونید تورشون کنید!

3-دخترایی که پاتوقشون شهرک غرب هست خودشون ماشین دارند و بنا براین مخشون زدنی نیست (نکته:90 درصد دختر ها اصولاً به این دلیل پا میدن که یه احمقی بیاد با ماشن ببردشون کافی شاپ و پاساژ الهیه و بعدشم برسوندشون خونه!پس اگر طرف خودش ماشین داشته باشه دیگه عمراً پا بده مگر در مواردی خاص!)

4-دخترای پاسداران و گیشا حتی به راننده تاکس هم پا میدن پس این دو نقطه بهترین مکان برای تور کردن داف می باشد!

5-دخترای آریا شهر هم که ماشالا خودشون پسر تور میکنن!

6- دخترای جنت آباد هم که دیگه نیازی به توضیح من نیست!!!!

7-از آریا شهر به پایین هم دخترا دو دسته میشن:دسته اول اونایی که که در بالا 5 تا از ویژگی هاشون رو گفتم و این دسته حتی با جدول کنار خیابون هم طرح دوستی میریزند و دسته دوم که به دلیل داشتن چند تا برادر قلچماق اصلاً کسی طرفشون نمیره....

اما نحوه مخ زدن:

الف: مخ زدن دخترای بالا شهری:

وسایل مورد نیاز:یک جفت صندل سفیدDarki –شلوار مدل بوسینی ,Buddyو یا هر شلواری که بشه دمپاش رو بالا زد-یک تیشرت خط دار حلقه ای (ترجیحاً آبی کمرنگ یا مشکی)- ترجیحاً موی بلند – ریش عجیب و غریب- چشمای هیز و کشیده –ماشین بالای 15 میلیون و همچنین مقداری زبان به اندازه کافی! (یه چیزی تو مایه های خودم!)

روش مخ زدن: دیگه مخ زدن با گفتن واژه هایی مثل:خانوم ببخشید ساعت چنده؟ - میشه وقتتون رو بگیرم؟ - جیگرتو بخورم و ... کاربردی نداره  باید و باید به جاش کار های زیر رو انجام بدید:

1-   به بالای شهر رفته و جولوی یکی از مراکز تجاری مقادیری با ماشین خود به متر کردن خیابون ها می پردازید.2-سوژه مورد نظر را شناسایی میکنید 3- با ماشین خود جولوی پای سوژه توقف نموده و از ماشین پیاده میشوید(ضبط ماشین روشن باشد). 4- وقتی از ماشین پیاده شدید در ماشین رو باز گذاشته و بدون اینکه حتی نیم نگاهی به سوژه بیندازید وارد مرکز تجاری میشوید .5-سپس از مرکز تجاری خارج میشوید و به سمت ماشین خود می آیید .(بتون قول میدم سوژه همچنان کنار ماشین شما ایستاده است)6-سوار ماشین می شوید و اصلا به سوژه توجه نمیکنید.7- با ماشین چند متر به جلو میروید اما دنده عقب می کنید و به سمت سوژه می آیید و به او می گویید:سلام.بیا بالا .شرمنده که منتظرت گذاشتم .آخه کار داشتم.حالا بشین بریم!

تبریک میگم شما مخ یه دختر بالا شهری رو زدید!

ب-دخترای وسط شهر :

وسایل مورد نیاز:همه چیز های بالا به غیر از ماشین بالای 15 میلیونی.(پراید و 206 برای چنین مواردی مناسبه.مواظب باشید که ماشینتون  کلاسش از 206 بیشتر نباشه چون دختره در این مواقع احساس سرخوردگی و تضاد طبقاتی شدید میکنه و عمراً بتون پا بده!)

روش مخ زدن:1-با ماشین خیلی آروم در کنار خیابون حرکت میکنید و هر دختری که دیدید جولوش ترمز میکنید و بش میگید : سلام. سوار شو بریم با هم یه دور بزنیم)اتول میزنید)

تبصره:87 درصد دختر ها در این هنگام سوار ماشین نمیشن اما شما نا امید نشید و بازم به طرف گیر بدید و بتون اطمینان میدم که طرف در بار سوم سوار ماشین میشه.

ج.دخترای پایین شهر:

وسایل مورد نیاز:چیز خاصی مورد نیاز نیست فقط کافیه مقداری روغن و واکس مو از سرتون چکه کنه و ترجیحاً صورتتون پر از جای چاقو باشه.چون دخترای این قسمت شهر به کسی پا میدن که یه نمه تو مایه های فردین باشه!

روش مخ زدن:پس از اطمینان از اینکه سوژه مورد نظر برادر یا پسر خاله یا پسر عمو و اینا نداره میرید به سمتش و بش میگید:آبجی یه غلام لوتی نمی خوای؟!

تبریک میگم شما تونستی یه زید واسه خودتون ردیف کنید!از همین الان دارم هفته بعد رو مجسم میکنم که یه پیکان جوانان گوجه ای زیر پا و زید بغل و جاده شمال!!!

 

باز نکنند

<<توجه توجه >>>

آقایون نخونند ***** آقایون نخونند *****خطر *خطر

اصوله مخ زنی خواهران

1_خواهران مخ زن توجه داشته باشند برای مخزنی مرداها باید این نکات را خوانده و عمل کنند

نخست در لحظه دیدار یک جنس نری که فراوان فراوان از او خواشتان آمده و بی نهاین دلتان می خواهد مخ او را از ریشه بزنید

نکته مهم اولین بر خورد قیافه است و طریقه بر خورد ، خواهران گوش فرا دهند که یه خانوم محترم باید همیشه آرایشه ملایمی بر زنده صورت خود داشته باشد

و نه آرایش فجیع و هرزه گونه

متاسفانه ما در خیابان بعضی خواهر ها را می بینیم که از فاصله 10 متری کرم پودرشان معلوم است ما مخ زنها نمی دانیم برای چه باید یک خواهر کرم پودر سفیدی را بزانده پوست برنزه خود کند که از دور به چهرشان رنگ زننده و ضد مخزنیه طوسی بدهد

مخ زنهای عزیز توجه فرمایند که اصول صحیح مخزنی در شرط اول طبیعی جلوه کردن و زیبا جلوه کردن است شما نباید مخ زنی آشکارا داشته باشید که فرد مخ خورده همیشه در شک تردید اینکه شما با کس دیگر ی هستید بیفتد

و در مرحله دوم از این نکات یک، شما باید یک لبخند ملیح و خانومانه در گوشه لبتان داشته باشید و حالته چشمانتان هم باید به طرزه زیبایی معصوم کنید که آقا در وهله اول به این نکته پی ببرد که شما چقدر معصوم هستید حتی اگر نباشید اصلا نگران نباشید در اثر تمریناته مداوم این لبخندها و این نگاها به خودی خود در درون شما جا باز می کند

خواهر ها توجه فرمایید که نباید بی خودی در گاراج را باز کنید و هی هرزه خنده بکنید

چون مردان از خانوم های جلف ذاتا بی زارن خواهر ها باید یاد بگیرید که بی خودی نخندید و صر فا برای دل بردن طرفه مقابل لبخندای دوست داشتنی و زیبا تحویل یار دهید تا مخ او پنچر شود

نکته که قابله تکرار تا آخر بحثمان می باشد این است که خونسردیتان را حفظ فر موده

2_ در مرحله دوم شما باید طاقچه بالا گذاشتن را یاد بگیرید

هر چه خودتان را درست اَن کنید برای مذکرات،بیشتر طرفتون میاد ( چی آره داداش ) قابله توجه خواهران کس...خل عزیز که علاقه زیادی به زل زل نیگا کردن دارند و در افکار خود می پندارند که این شیوه صحیح درست مخ زنی است

باید بگویم نه آبجی

به مردا زیاد که رو می دهی از خودشون در می آیند و فکر می کنن چه خبر است تا جای ممکن باید به طرف نگاه نکنید فقط چند نگاه معصوم برای تلیت کردن مخ کافیست سعی کنید اعتماد به نفس خود را حفظ نموده و تا جای ممکن از وسوسه های شیطانی به دور باشید و به یار نگاه نفرمایید

از یه پسر  روایت شده

پسرا از دخترای که بهشون پا نده سنگین باشن خیلی خوششون می آد ما از این حدیث گهر بار نتیجه می گیریم که نباید طوری وا نمود کنیم که طرف برامون مهمه و اینکه ما در حال جستجو برای یک مخ دیگر هستیم

3_ در مرحله سوم که اگر این موارد را با زیرکی و دانایی پست سر بزارید می رسیم به شماره دادن این قسمت بسیار حائزه اهمیت می باشد شما نباید در مرحله اول و دوم شماره را قبول کنید گر چه دلتان قز قز بزند تا فردا زبانتان اندازه شیلنگ دراز باشد که تو با زور باهام دوست شدی بعله !

شما باید وقتی یار بی تابانه بسویتان آمد با لبخندی ملیح حرفش را نادیده بگیرید و در مرحله دوم با صدای نه به کلفتی مرغ و نه به نازکی یک جوجه بگوید متاسفم من با کسی دوست نمی شم بعد تو دلتون بنشنید تمامه دوست پسرهایی که داشتید و دارید و خواهید داشت را بشمارید (خواهید داشت را جدی بگیرید ) و سعی کنید خندهتان نگیرد در همه حال شما باید سنگینی و وقارتان و خونسردیتان را حفظ کنید  و در مرحله وصال این مسله که بستگی به بر خورد قیافه و شیوه مخ زنی شما می باشد در این لحظه کسانی که باره اول است مخ زنی می کنند فکر خواهند کرد که مرغ از قفس پریده ولی از آن جا که آقایون علاقیه زیادی به سگ ها دارن این برخورده سگ گونه را دارن که دنبال طرف راه بیفتند

این دفعه او ناامید به سوی شما می آید درست مثال سگ زوزه ای میکند {آره جون عمت ، سگ هاره که زوزه میکشه {منظور از سگ هار همون دختران}}

و شما خیلی ریلکس و بی اعتنا با لبخندی مسحور کننده شماره را می گیرید و به شانس خود درود می فرستید خواهران مخ زن گوش فرا دهند که نباید دست پای خود را گم کنند و زیادی ذوق فرمایند شما ها می توانید یا این شکل دوست پسرانی شایسته خود و خانواده خود داشته باشید

4_ در مرحله چهارم شما باید اندازه دهان خود لقمه بر دارید نه خیلی از خود پایین تر و نه خیلی بالاتر متاسفانه گنده گوزی زیاد عوارض فجیعی را به همراه دارد

5_ در مرحله پنجم عطری که استفاده می کنید ، سعی کنید تا جای ممکن از عطر ملایم و خوش بویی استفاده کنید

قابله توجه خواهرانه بی خیال بعضی بوهای زننده که از 100 متری بو از خودشان تولید می کنند می تواند این احساس را در طرفه مقابل زنده کند که شما می خواهید جلبه توجه کنید پس تا جای ممکن از مخ زنی آماتور گونه به دور باشید لطفا از عطر مشهد استفاده شود چون هم حالت معصومانه دارد هم بوی آقا را می دهد ( این گه نخوریدا ) 

6_ شیوه لباس پوشیدن است متاسفانه بعضی بانوان در این پندادرند که با مانتوی بسیار تنگ و کوتاه و با شلوارک ها بسیار مخ زن می شوند اما متاسفانه باید ذکر کنم که اگر پای رابطهی این گه را بخورید

اگر می خواهید مخ زنی صحیح با آداب و شونات اسلامی و ایران گونه داشته باشید باید بسیار شیک و پیک و تمیز باشید ماتنوهای برازنده تنتان و اندامتان تا آقا در توالتشان را خدایی نکرده و متلک های رابطهی نفرستند

البته شایان ذکر است که بعضی آقایون ذاتان کثیف گونه و هرزه انند ( بعضی به خدا )و اشتیاقه فراوانی با این گونه بر خوردها و این گونه سخن ها دارند 

شما باید دختر زیرکی باشید و در این مواقع یه لنگه آبروهایتان را بالا نگاه داید و یکی را پایین وحالته سرخی به خودتان بدهید و تو دهنش بزنید 

یا کاملا خانومانه به او بگویید من اهل این صحبتها نیستم عزیزم می تونید کس دیگری رو برای این گونه رفتا ر انتخاب کنی و به حالت قهر بروید و تا سه چهار روز لبهاتان را به جلو به حالت قهر بگیرید برای یک خانومه مخ زن این رفتار برازنده تر است سعی کنید از رفتار های وحشی گونه بپرهیزید 

نکته : قابله توجه خواهرانه آماتور متاسفانه بعضی موجودات نر بی نهایت بی شرف هستند و نکات مخ زنی خودشان را کاملا مسلط

آنها بسیار زیرک عمل می کنند و اگر شما دختر په پهیی باشید راحت از شما به طرزه چندش آوری سو استفاده می کنند و به مراده دله کثیفشان می رسند 

به همین خاطر این نکات را رعایت فرماید 

1_دستتون رو بهشون ندید چون کم کم از دست شروع می شه 

۲_ وقتی حرفایی خوشگل خوشگل زدند خر نشید نگید منو می خواد چون مردها دورغ گوهایی حرفه ایی هستند

3_گفت دوستت دارم باور نکن البته گر مرحله اوله دوستی فرمودند 

4_اگه می ترسی یه چاقو بزار کیفت چون به آدما نمی شه اعتماد کرد (نزنی نکشیش){قابل توجه آقایون ، جدیدا از اسپری گاز اشک آور استفاده میکنند و هیچ ابایی هم در استفاده از اون ندارند ، بره خودتونم که شده کسی رو زورکشی نکنید ، گاز اشک آور هم با مبلغ 40-45 تومن به راحتی در ناصرخسرو قابل تهیه است }

5_ مراقب باش جو نگیرتت 

6_مثل بد بختا خودتو جلوه نده 

7_ عرضشو نداری نرو سر قرار بدبخت می کنی خودتو آه نفرینت هم منو می گیرد جونم بعله این گونه است 

در مرحله بعدی مخ زنی 

7_ در مرحله هفتم حتما گوشیتونو خاموش کنید چون پتتون رو آب می افته و آقا خواهند فهمید که شما دوست پسرانه دیگری هم دارید

یک خانوم مخزن موقعی مو فق است که دوست پسرانه زیادی داشته باشد و همشان هم او را دوست داشته باشند 

پس اگر روزی گوشیتون کناره یار زنگ فرمود جواب ندهید و اگر از شما پرسیدن کیست بگویید یک پسره است گیر داده که با شما دوست شود 

و اگر او مایل بود که حالش را بگیرد بگویید شما در حد آن نیستسد بگویید تو تنها پسری هستی که من برایش وقت می گذارم همیشه حالت اَن بودن را حفظ کنید 

او نباید پی ببرد که شما دوستانه دیگری هم دارید 

بدین روش شما می توانید بعد از ازدواج هم دوست پسر را دارا باشید {بازم قابل توجه آقایون که ببینید دخترا چه موجودات پستی هستن }

البته این بنا با خصلت شما می باشد 

8_شما باید در حد یک خانوم شیطنت داشته باشید ولی نه سرتق گونه ایی که در برخورد با شما بمانند سعی کنید که از شیطنتایی بی مورد بپرهیزید شما می توانید این شیطنت را با دوست پسر نه چندان فابریکه خود ارائه دهید 

9_در مرحله نهم اگر آقا را با یار دیگر دیدید نباید شوکه شوید چون مردان موجوداتی خیانت کارن پس این امر طبیعی است و فکر نکنید این مرد مخش خورده نشده چه بسا مجوداته نری وجود دارند که بسیار مارمولکن و در این صورت شما باید موجودی از او تیز تر باشید 

10_ در مرحله دهم و مرحله آخرین اگر طرفه شما بسی خر و ترک گونه بود و در پاره مسائل با شما جدل کرد شما باید فقط به لبخند اکتفا کنید 

شما می توانید در دل مادر و خواهرش را سرویس کنید 

و اگر طرف مقابل پرو تر شد شما می توانید به یک متاسفم اکتفا کنید اما اگر خاک بر سر بودید و دوستش داشتید و حرصتان گرفت می توانید تمام اون حرفایی که این مدت بخاطر مسائل زیبایه مخ زنی رعایت کرده بودید روش بریزید 

توجه فرمایید بهترین فحشی که می تواند طرف را کفری کند فحش مادر است 

شما می توانید چشمای خود را بسته و او را فحش باران کنید و بعد باز یه لبخند مخ زنانه به او بدهید و بگذاریذ او هم بدهد و بعد با کلمات آخی او را خورد خا کشیر کنید و به او بگوید که یه دامپزشک او را خوب خواهد کرد 

آری اگر یه مخ زن حر فه ایی باشید می توانید حسابی لج آقا را در بیارید در این مواقع بعضی آقایان دست بزن دارن و به سوی تو حمله ور خواهند شد در این مواقع کفش خود را در آورده و جیغ زنان فرار می کنید چون بد جوری گند بالا آوردید تا 1 ساعت یک مخ زنه واقعی خود را ملامت می کند که چرا چگونه شد و این گونه تر زده اما با خود این شعر را زمزمه کنید 

این خر نشد خر دگر پالان کنم رنگ دگر

بعله اما نگران نباشید مردانه خری نیز هستند که به فاجعه اسفناکه ازدواج تن می دهند در این میان مراقب باشید مخ خودتان زده نشود 

چون تابع احساسات بودن برای هر خواهری موجبه شکستهای مخ زنی شدید می شود در این میان هیچ وقت برایش زنگ نزنید چون پوله تلفنتان زیاد می آید و اگر زبانم لال بابا پرنت را بکشد بد بخت می شوید 

بعد مجبور می شوی 1 هفته مخ یارت را بخوری :))))))))))))))))

خوب عزیزان تا پاورقی دیگری از درسهای شیرینه مخ زن 

همه شما را به خدای منان می سپارم 

و برای همیتان آرزوی دوست پسرانی شایسته و زیبا و با اخلاق و یک شوهر خرفت پول دار می کنم 

امیدوارم تو صیه های من را جدی بگیرید به هر حال با تمرین مداوم و با شکستهای مداوم می توانید ملاجه معیوب خلقت خداوند را داشته باشید 

فقط یادتان باشد زیادی تر نزنید ( آخه بگو تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمی بره  )

(این سخنانم برای خانومانی بود که فقط شوور می خواند ) 

راستش برام خیلی جالب بود آدمی رو بیبینم که همه زندگیش ازدواج و با یک دوست پسر باشه ( از تمامیه آقایون معضرت می خوان )

اس ام اس عاشقانه و غم انگیز

در عشق حداقل قطره ای جنون هست

و در جنون هم همیشه دریائی از عشق . . .

……………………………………………..

در کتاب واژه ها زیباترین معنا توئی / من چگونه در کتاب عشق تو معنا شوم ؟

از تو گفتن کار هر کس نیست ای بالاترین / من برای گفتنت باید که مولانا شوم . . .

……………………………………………..

مینویسم من که عمری با خیالت زیستم / گاهی از من یاد کن ، اکنون که دیگر نیستم

……………………………………………..

گفتی محبت کن برو ، باشد خدا حافظ ولی / رفتم که تو باور کنی دارم محبت میکنم . . .

……………………………………………..

کاش میدانستم چشمانت چه زمان خواهد یافت ، که “نگاه ، زاده علاقه است” . . .

……………………………………………..

تمام آسمان من خلاصه در دو چشم توست ، مراقبشان باش . . .

……………………………………………..

همه لرزش دست و دلم از آن بود که عشق ز دستم برود . . .

……………………………………………..

هر جا تو باشی دل من همون جاست / حتی اگه فاصلمون یه دنیاست . . .

……………………………………………..

اشک نشان دل شکستگی ، سکوت نشان تنهائی و لبخند نشان مهر

و اس ام اس نشان یاد توست . . .

……………………………………………..

دوست داشتن تو ، مثل خود نفس کشیدن است . . .

……………………………………………..

وقتی که با نمکی ، خیلی تکی !

منم دوست دارم ، با هر کلکی !!

……………………………………………..

پایان حکایتم شنیدنی است ، من عاشق او بودم و او عاشق او . . .

……………………………………………..

ما به لطف هر رفیقی دلخوشیم / هر رفیقی را نبینیم نا خوشیم . . .

……………………………………………..

اگر عاشقی رسواگری باشد ، خواهم که در عالم رسواترین رسوا شوم . . .

……………………………………………..

نه بلبل خواهد ز بوستان ها جدائی / نه گل دارد خیال بی وفائی

ولیکن چرخش چرخ ستمگر / زند بر هم رسوم آشنائی . . .

……………………………………………..

دفتر بغض مرا باز کنید که دلگیرم / حدیث غم مرا بخوانید که از گریه سرازیرم . . .

……………………………………………..

دوست دارم دوستم تو باشی / مریض باشم پرستارم تو باشی !

……………………………………………..

زندگی اگر هزار بار دیگر بود …

بار دیگر تو ، بار دیگر تو ، بار دیگر تو . . .

……………………………………………..

بگذار بگریم چون ابر در بهاران / کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

هر کس درد جدائی چشیده باشد / داند که سخت باشد قطع امیدوارن . . .

……………………………………………..

سایه ها محصول پشت کردن دیوار ها به آفتابند ، گستاخی دیوارها

را تقلید نکنیم تا آفتابی بمانیم . . .

……………………………………………..

تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت ؟ / تا به کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت

تا به کی با ضربه های درد باید رام شد / یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد

بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار / خسته از این زندگی با غصه های بی شمار . . .

……………………………………………..

امشب شب آخریه که مزاحم دلت شدم / خورشید فردا مال تو ببخش که عاشقت شدم . . .

……………………………………………..

بر درت میآمدم هر شب مرا وا میزدی / گفتمت نا مهربانی دم ز حاشا میزدی

دیدمت یک شب به دریا خیره بودی تا سحر / کاش دریای تو بودم دل به دریا میزدی . . .

اس ام اس غم انگیز

با من که شکسته ام کمی راه بیا
بالی بگشا و گاه و بی گاه بیا
آزرده مشو بیا گناه از من بود
گفتم که مقصرم تو کوتاه بیا

با نگاهی سرد و خسته چگونه توانیم به مرگ این قصه رسیم
بگذار به انتها برسیم بعد بشکنیم
سکوت را بهانه نکن
خستگی دلیل از پا ماندن نیست
به جای من قفل سکوتم را بشکن
مرا دریاب

خواستم بر غم بتازم فرصتی پیدا نکردم
فرصتی آمد به دستم مهلتی پیدا نکردم
خواستم در خلوتی با محرمی رازی بگویم
هم کلامی محرمی هم صحبتی پیدا نکردم

سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی

در همان دقایق عزیزی که چون باد در گذر بودند
و به دست غارتگران زمان نابود می شدند
تنها آرزوی من بی دل این بود که
فراموشم نکنی

کولیان چادرنشین قبیله سیاه چشمانت به کدامین زبان سخن می گویند
که هرگز نگاهم را نمی خوانند

سال ها رفته ز دست
جای پایی کف درگاه من است
که نگاهش به نگاهم پیوست
سال ها میگذرد زان شب و مست
ناشناسی کف این خانه نشست
نمکم خورد و نمکدان بشکست

1،2،3،4، را شمردم تک تک
آهسته به دنبال تو رفتم با شک
وقتی بزرگتر شدم فهمیدم
تمرین جداییست قایم موشک

وقتی که میرسی تو، بن بست ها عبوسند
اما من شکسته لبخند می شمارم

بی خیال که نارفیقه روزگار
دل گرم تو نداره سایه سار
بی خیال اگه که زیر این کبود
از شروع قصه هات هیچکی نبود

استاد گفت فعل رفتنو صرف کن:
رفتم، رفتی، رفت
ساکت شدم، خندیدم، ولی خندم تلخ شد
استاد داد زد خب بعد؟
گفتم رفت رفت رفت
رفتو دلم شکست،غم رو دلم نشست

چه بگویم به تو ای رفته ز دست
شدم از مستی چشمان تو مست
شده ام سنگ پرست
مرگ بر آنکس که دلش را به دل سنگ تو بست

ی تو یعنی گریه ات آغوش من
ارتعاش خنده ات در گوش من
بی تو هر دم خسته ام، دستم بگیر
بی تو یعنی هستیم از من بگیر
بی تو را هر دم که انشا می کنم
مرگ خود با اشک امضا می کنم

چقدر سخته وقتی که دلت میخواد سرت رو به دیواری تکیه بدی باز همون دیواری باشه که یک بار زیرآوار غرورش له شدی...!

چقدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیزی نتونی بگی جز سلام...!

چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هات رو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوزم دوستش داری...!

چقدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی به قلبت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت بشی حس کنی که هنوزم دوستش داری...!

چقدر سخته گل آرزوهات رو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت آروم زیر لب بگی
گل من باغچه نو مبارک...!

گوشی شما در کدام کشور تولید شده است ؟

آموزش فهمیدن کشور سازنده و کارایی گوشی نوکیا اگر شما دوست دارید که بفهمید گوشی تلفن همراه شما مال چه کشوری است. و بدانید فروشنده سر شما را کلاه گذاشته یا نه آیا شما دوست دارید که بدانید کارائی گوشی تلفن همراهتان خوب است یا نه اگه می خواهید به جواب برسید حتما این پست را مطالعه کنید.ادامه مطلب................

ابتدا کد # ۶ ۰ # * را وارد کنید
بعد از نوشتن کد ، شما عددی ۱۵ رقمی (مانند زیر )خواهید دید.
۴۳ ۴ ۵ ۶ ۶ ۱ ۰ ۶ ۷ ۸ ۹ ۴ ۳ ۵
- اگر شماره های هفتم و هشتم ۰۲ یا ۲۰ باشد، گوشی شما مونتاژ امارات متحده عربی است.
- اگر شماره های هفتم و هشتم ۰۸ یا ۸۰ باشد، گوشی شما در آلمان تولید شده است و کارکرد آن بدک نیست.
- اگر شماره های هفتم و هشتم ۰۱ یا ۱۰ باشد، گوشی شما تولید فنلاند است و کارکرد آن خوب است.
- اگر شماره های هفتم و هشتم ۰۰ باشد، گوشی شما ساخت کارخانه اصلی و دارنده نشان (مارک) خود گوشی است و دارای بهترین کیفیت است.
- اگر شماره های هفتم و هشتم ۱۳ باشد، گوشی شما مونتاژ کشور آذربایجان و کیفیت یه کمکی پایین میباشد

اطلاعات سیم کارت ایرانسل مفقود شده خود را بازیابی کنید.

حتما برای بعضی دوستان پیش اومده که سیم کارت ایرانسل خودشون رو که ممکنه شمارش دست خیلی از دوستانشون باشه رو گم کرده باشند , در این موقع خیلی ها قید اون سیم کارت رو میزنن , اما حالا بایک ترفند ساده میتونید شماره سیم کارت ایرانسل خودتون پس بگیرید.


        

مراحل این کار:
۱-خرید یک سیم کارت اعتباری
شما یک سیم کارت اعتباری جدید می خرید و کد زیر رو در اون وارد می کنید.(این روش را هم برای سیم کارتهای دائمی و هم برای سیم کارتهای اعتباری می توان بکار برد.)
۲-وارد کردن کد زیر:
از سیم کارت خریداری شده،کد زیر را وارد می کنیم:
ستاره ۱۴۰ ستاره ۳ ستاره ۲ ستاره۳ ستاره ۱ ستاره کیت سیم قبلی ستاره پوک سیم قبلی مربع
کنسل کردن این عمل برای سیم کارت دائمی:
ستاره ۱۳۰ ستاره ۳ ستاره ۲ ستاره۳ ستاره ۲ ستاره پوک سیم قبلی مربع
کنسل کردن این عمل برای سیم کارت اعتباری:
ستاره ۱۴۰ ستاره ۳ ستاره ۲ ستاره۳ ستاره ۲ ستاره پوک سیم قبلی مربع
بعد از وارد کردن کد بالا،اگر از این عمل پشیمان شدید به هر علتی،فقط تا ۶ ساعت وقت دارید جلوی این عمل را بگیرید.
بعد از اینکه سیم کارت جدید را خرید خریدید،تا ۲۴ ساعت شماره شما همان شماره جدید باقی می ماند و بعد از ۲۴ ساعت،شماره قبلی شما روی این خط فعال می شود و شماره سیم کارت اعتباری جدیدی که خریدید از بین می رود.
وقتی کدی را که در شماره دو نوشتم یک SmS به خط شما می رود که به فرض اگر دست کسی باشد و Puk سیم کارت شما را داشته باشد،می تواند جلوی این عمل را بگیرد.
آیا به صرفه است که من ۷۰۰۰ تومان پول سیم کارت بدهم و این کار رو انجام بدم؟
بله به صرفه است،بعد از اینکه مراحل بالا را انجام دادید ۴۷۱۷+۱۱۰۰ تومان به حساب شما اضافه می شود
اگر در یکی از طرح های تشویقی باشم و این عمل را انجام بدهم،تکلیف طرح من چه می شود؟
اگر سیم کارت دائمی داشته باشید که طرح بصورت روزشمار حساب می شود و به پایه ثانیه ای باز می گردید.
اگر سیم کارت اعتباری داشته باشید،مجددا به طرح وارد می شوید.

اس ام اس های عاشقانه

وقتی کسی به دل نشست ، نشستنش مقدس است ، حتی اگر نبینمش ، همین برای من بس است .



گرچه ما را نکنی یاد ولی ما هستیم ، دل به پیامی که نمیدی بستیم .


 
همه در دایره ی دوست گرفتار شدند ، بی نوا دل که در این دایره پرگار نشد ، عاشقان سایه گریز و سایه ی یار شدند ، یار از خون دل عشق خبردار نشد ، چشم ها مست ز هوشیاری و در خواب شدند ، خواب از یاد رخ دوست بیدار نشد .


 
داستان زندگی من قصه ای است که متن آن وجود توست و پایانش نبود توست .


 
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد ، چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد ، پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند ، چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد .


 
دلم با عشق تو عاشق شد ، تمام لحظه هایم بهترین شد ، ولی بی مهریت کار دلم ساخت ، دل تنهای من تنهاترین شد .


 
دوست داشتن همیشه گفتن نیست ، گاه سکوت است و گاه انتظار .


 
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من ، ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت .


 
عشق فرآیندی است که در طی آن من به تو کمک کنم تا به خود واقعی ات نزدیکتر شوی ، نه آنچه من می خواهم .


 
شمع سوزان توام اینگونه خاموشم مکن ، از کنارت رفته ام اما فراموشم مکن .


 
یه من به تو یه فاصله ، نه نشد ! بی من یه تو یه فاصله ، نه نشد ! بی تو یه من یه فاصله ، بازم نشد ! یه من یه تو بی فاصله ، حالا شد !


 
هیچوقت قول یک پسر بچه را جدی نگیر اما همیشه از تهدیدات یک دختر بچه بترس . (الکساندر دوما)


 
زمانه ازم پرسید که چه کسی رو بیشتر از همه دوست دارم ؟ من درباره ی تو چیزی بهش نگفتم ، آخه این رسم زمونست که هرکی رو که از همه بیشتر دوست داری ازت میگیره .


 
اینجا یکی برای خودش تار میزند ، اینجا یکی از عاشقیش جار میزند ، اینجا غریبه ها همگی آشناتر اند ، رویای دوست بر در و دیوار میزند ، لب ها به زور رژ همگی سرخ و رنگی اند ، دلبر به جای گل به سرش خار می زند ، حاکم برای عشق خودش حکم میکند به مرگ ، دل را به جرم عاشقی اش دار می زند .


 
فقط دریا دلش آبی تر از من بود ، و من از دریا ، دلم دریا ، فقط این را ندانستم ! چرا گشتم چنین تنها تر از تنها ! به هر آبی شدم آتش ، به هر آتش شدم آبی ، به هر آبی شدم ماهی ، به هر ماهی شدم دامی ، به هر نامحرمی ساقی ، به هر ساقی می باقی و تو این را ندانستی ! چرا گشتم چنین عاصی ؟


 
هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز میشود ولی ما اغلب چنان به در بسته چشک می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم . (هلن کلر)


 
بسیاری از مردم لایه ی نقره را در انتظار طلا از دست می دهند .



وقتی زندگی صد دلیل برای گریه کردن به شما می دهد ، هزار دلیل برای خندیدن به آن نشان دهید .


 
گریستن خوب نیست مگر بشود جوری گریست که چشم ها نفهمند .


 
آنکه می خواهد روزی پریدن آموزد ، نخست می باید ایستادن ، راه رفتن ، دویدن و بالارفتن آموزد ، پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند .